این روزها همه در رژیم در حال فریاد زدن و جیغ وحشت کشیدن هستند و همه همدیگر را متهم میکنند. امام جمعهها که معمولاً از خط واحدی که به آنها دیکته شده، پیروی میکنند و اگر نه خط رژیم، لااقل دغدغهٴ اصلی آن را منعکس مینمایند، در جمعهٴ اخیر، گماشتههای علی خامنهای از تهران و مشهد و قم و مراکز استان تا شهرها و شهرکها، بر وخامت وضعیت اقتصادی اجتماعی و هشدار نسبت به وضعیت انفجاری و خلاصه خطر سرنگونی و همچنین وضعیت وخیم رژیم در صحنه سیاست منطقهیی و بینالمللی متمرکز بودند. نگاهی گذرا به برخی اظهارات آنها میتواند تصویری از این قضیه بهدست دهد:
آخوند علمالهدی ـ نمایش جمعه مشهد: «وضعیت مردم در مسائل اشتغال و مسائل اقتصاد، نقطه فقر و ناداری نیست، از این هم گذشته بهنقطه استیصال رسیده است».
آخوند صلواتی ـ نمایش جمعه قلعه رئیسی: «مردم گرسنه هستند و تو (حسن روحانی) بهفکر تلگرام هستی؟ بابا شعار دیگر بس است!».
آخوند مهدی کیانی اصل ـ نمایش جمعه سوق: «به مردم چیزی که ندادید هیچ، دست در جیب مردم هم بردید، میخواهید حقوق خودتان را افزایش بدهید و حقوق نجومی بگیرید».
آخوند مصباح نژاد ـ نمایش جمعه سی سخت: «این بودجه مردم و انقلاب را بدبخت خواهد کرد و آنها را نسبت به این انقلاب بدبین میکند».
در این اظهارات، وحشت از سرنگونی نمایان است. مشابه این اظهارات و صریحتر از اینها را در حرفها و مطالب مهرهها و رسانههای رژیم نیز میتوان یافت. یکی از مهرههای رژیم بهنام رجبی دوانی اعلام خطر کرد: «ممکن است نسبت به اعتماد مردم به اصل نظام خدشه وارد شود و آن موقع کنار بکشند؛ یعنی کنار کشیدن مردم از صحنه میتواند مصیبت عظما باشد که اگر فتنهای پدید بیاید و بهخصوص با جنگ روانی دشمن نیز حمایت شود، ممکن است مانند سال 88 دیگر نتوانیم حماسه 9دی دیگری داشته باشیم». (خبرگزاری فارس ـ 2دی 96)
روشن است که منظور وی از «مردم» پاسداران و بسیجیهاست و این سخنان به این معنی است که دامنهٴ نارضایتی به لایههای نگهدارندهٴ رژیم رسیده است.
روزنامه حکومتی آرمان (۲دی) در مطلبی با عنوان «باید نگران بود» مینویسد: به نمودهایی از خشم متراکم تودهها که خطر جرقه و انفجار دارد اشاره میکند: «ادامه مشکلاتی که از مدتی قبل شروع شده و در قالبها و شکلها و دلایل متفاوت ادامه دارد و کمکم دارد به پرخاش منجر میگردد، ایجاد نگرانی میکند. خود زنی و آتشزدن خود در مواقعی که احساس میکنند فریادشان شنیده نمیشود، آتش زدن موتورسیکلت در اعتراض به پلیس... بوقزدن ممتد در پشت چراغ قرمزها، شکل مطالب و تحلیلهای در شبکههای مجازی، دارد بهیک تقابل بین دولت و ملت منجر میشود و واقعاً هشدار دهنده است».
این هشدارها و اعلام خطرها در مورد خطری که از طرف دیگر یعنی از طرف خارج هم رژیم را تهدید میکند بهعمل میاید.
آخوند امامی کاشانی در نمایش جمعهٴ (اول دی) تهران اعلام خطر میکند: «دنیا درست خودش را بسیج کرده علیه جمهوری اسلامی».. اما از آنجا که این هشدارها و اعلام خطرها معمولاً با جنگ و جدالهای باندی و افشای متقابل دزدی و فساد و اختلاس در بالاترین سطوح رژیم همراه است، خودش همچون ریختن نفت بر آتش خشم و کین مردم عمل میکند تا آنجا که همین امامی کاشانی به باندهای رقیب تذکر میدهد: «اگر انتقاد دارند، آن را در جلسات خصوصی مطرح کنند و آن را به سطح جامعه نکشانند، این به جامعه کشاندن حرف را زیاد میکند، حرفها را بیرون میبرد، دشمن را خوشحال میکند، میگویند در ایران، (وضعیت) چنین است».
صرف نظر از ملاحظات جنگ باندی، بیان برخی از واقعیتها، از یک سو برای آن است که بهاصطلاح ضرب آن را بگیرند و آبی بر آتش خشم مردم بریزند؛ اما از سوی دیگر و وجه مهمتر این است که بیان این واقعیتها ـ که در مقایسه با واقعیت اصلی جامعه ایران فرعی و خردهریز محسوب میشوند ـ برای پوشاندن و تحتالشعاع قرار دادن حقیقت اصلی جامعه ایران است؛ آن حقیقت اصلی، جنگ و تضاد آشتیناپذیر میان تمام اقشار و طبقات مردم ایران، با دیکتاتوری پوسیدهٴ حاکم است و این حقیقت که این تضاد در حال حاضر به نهایت بلوغ خود رسیده و وارد مرحله سرنگونی شده است.
یک ویژگی و علامت بارز این مرحله آن است که هیچیک از باندهای حاکم هیچ راهحلی برای بحرانهای رژیم ندارند. چرا که هر دو باند آخرین برگ استراتژیک خود را بازی کردهاند؛ برگ باند خامنهای، احمدینژاد بود که امتحانش را پس داد. پس از آن باند اصلاحطلبان قلابی درون رژیم به سردمداری رفسنجانی، برگ روحانی را عرضه کردند و در همان زمان هم خودشان اذعان میکردند که این آخرین برگ است و اگر روحانی شکست بخورد، کار رژیم تمام است. بهاصطلاح برگ برنده روحانی نیز، برجام و تعامل و معامله با آمریکا و جامعه بینالمللی بود؛ اما برجام اکنون خود به مصیبت و بحران حادی برای رژیم تبدیل شده است. از این رو هر یک از سردمداران رژیم کما اینکه هیچیک از رسانههای رژیم جز ذکر مصیبت حرف جدی دیگری ندارند:
علی لاریجانی رئیس مجلس ارتجاع در همایش «نقش پژوهش در قانونگذاری» ـ 27آذر در یک روضهٴ کشاف در ذکر مصیبتهای اقتصادی رژیم میگوید: «بیش از ۳۰چالش بزرگ اقتصادی در کشور وجود دارد... این چالشها طوری بههم تنیده شدند که حل تک موردی آنها امکانپذیر نیست... مردم تصور نکنند کشور بودجه پر و پیمانی دارد... درآمدها بهزور به ۳۰۰هزار میلیارد تومان میرسد، بودجه جاری کشور هم همین قدر است. اداره کشور با این بودجه جاری امکانپذیر نیست... این هم وضعیت منطقهیی و بینالمللی ماست. با این وضعیت چه باید کرد؟».
آن دسته از مهرهها و رسانههای رژیم هم که وارد وادی راهحل میشوند، تنها مشت خالی خود را باز میکنند و جز کلیگویی و شعار، چیزی تحویل نمیدهند:
پاسدار شمخانی (27آذر): «راه برونرفت از شرایط اقتصادی موجود کشور، اقدام جهادی و عمل به سیاستهای اقتصاد مقاومتی است.
واقعیت این است که دولت منابع نامحدود برای تزریق به اقتصاد ندارد مهمترین وظیفه مدیران و مسئولان سطوح مختلف، بازپسگیری سنگرهای اقتصادی و مبارزه بیامان با فقر است».
در چنین شرایطی، رژیم بنابهماهیتش به تشدید سرکوب پناه میبرد؛ آنچنانکه پس از سالها، دوباره بهراهاندازی گشتیهای سپاه در شهرهای کشور روی آورده است؛ در حالی که حربهٴ سرکوب به دلایل مختلف کند شده است، از جمله به این دلیل که موضوع حقوقبشر در ایران اکنون روی میز جامعه بینالمللی است و از همین رو، این راهکار مورد مخالفت باند رقیب قرار میگیرد و بحران درونی رژیم را تشدید میکند. رحمانی فضلی وزیر کشور روحانی با این تصمیم که بهمعنی ناکارآمدی نیروی انتظامی ارگان تحت مسئولیت اوست، صراحتاً با آن مخالفت کرد و گفت: «مسئولیت امنیت و انتظامات شهر و روستاها کاملاً برعهده نیروی انتظامی قرار دارد و در مواقعی خاص با توجه به شرایطی که پیش میآید قرارگاههایی تشکیل میشود که مسئولیت آنها با نیروی انتظامی است». روزنامه آرمان (2دی) ضمن ابراز مخالفت با «برخوردهای قهرآمیز» درباره چگونگی خروج از بحران مینویسد: «قطعا برخوردهای قهرآمیز بههیچوجه راهکار نیست. برای حل و رفع مشکلات بزرگ باید بهدنبال راهکارهای بزرگ بود». اما این راهکارهای بزرگ چیست معلوم نیست!
آری رژیم در بنبست مطلق است و از هیچ سمتی قادر به حرکت نیست، از هر طرف سرش به سنگ میخورد؛ اما از آنجا که بهطور واقعی هیچ چیزی در دنیا ثابت نیست، حرکت رژیم در جهت فرو رفتن است؛ مثل یک کشتی که در حال غرق است.
آخوند علمالهدی ـ نمایش جمعه مشهد: «وضعیت مردم در مسائل اشتغال و مسائل اقتصاد، نقطه فقر و ناداری نیست، از این هم گذشته بهنقطه استیصال رسیده است».
آخوند صلواتی ـ نمایش جمعه قلعه رئیسی: «مردم گرسنه هستند و تو (حسن روحانی) بهفکر تلگرام هستی؟ بابا شعار دیگر بس است!».
آخوند مهدی کیانی اصل ـ نمایش جمعه سوق: «به مردم چیزی که ندادید هیچ، دست در جیب مردم هم بردید، میخواهید حقوق خودتان را افزایش بدهید و حقوق نجومی بگیرید».
آخوند مصباح نژاد ـ نمایش جمعه سی سخت: «این بودجه مردم و انقلاب را بدبخت خواهد کرد و آنها را نسبت به این انقلاب بدبین میکند».
در این اظهارات، وحشت از سرنگونی نمایان است. مشابه این اظهارات و صریحتر از اینها را در حرفها و مطالب مهرهها و رسانههای رژیم نیز میتوان یافت. یکی از مهرههای رژیم بهنام رجبی دوانی اعلام خطر کرد: «ممکن است نسبت به اعتماد مردم به اصل نظام خدشه وارد شود و آن موقع کنار بکشند؛ یعنی کنار کشیدن مردم از صحنه میتواند مصیبت عظما باشد که اگر فتنهای پدید بیاید و بهخصوص با جنگ روانی دشمن نیز حمایت شود، ممکن است مانند سال 88 دیگر نتوانیم حماسه 9دی دیگری داشته باشیم». (خبرگزاری فارس ـ 2دی 96)
روشن است که منظور وی از «مردم» پاسداران و بسیجیهاست و این سخنان به این معنی است که دامنهٴ نارضایتی به لایههای نگهدارندهٴ رژیم رسیده است.
روزنامه حکومتی آرمان (۲دی) در مطلبی با عنوان «باید نگران بود» مینویسد: به نمودهایی از خشم متراکم تودهها که خطر جرقه و انفجار دارد اشاره میکند: «ادامه مشکلاتی که از مدتی قبل شروع شده و در قالبها و شکلها و دلایل متفاوت ادامه دارد و کمکم دارد به پرخاش منجر میگردد، ایجاد نگرانی میکند. خود زنی و آتشزدن خود در مواقعی که احساس میکنند فریادشان شنیده نمیشود، آتش زدن موتورسیکلت در اعتراض به پلیس... بوقزدن ممتد در پشت چراغ قرمزها، شکل مطالب و تحلیلهای در شبکههای مجازی، دارد بهیک تقابل بین دولت و ملت منجر میشود و واقعاً هشدار دهنده است».
این هشدارها و اعلام خطرها در مورد خطری که از طرف دیگر یعنی از طرف خارج هم رژیم را تهدید میکند بهعمل میاید.
آخوند امامی کاشانی در نمایش جمعهٴ (اول دی) تهران اعلام خطر میکند: «دنیا درست خودش را بسیج کرده علیه جمهوری اسلامی».. اما از آنجا که این هشدارها و اعلام خطرها معمولاً با جنگ و جدالهای باندی و افشای متقابل دزدی و فساد و اختلاس در بالاترین سطوح رژیم همراه است، خودش همچون ریختن نفت بر آتش خشم و کین مردم عمل میکند تا آنجا که همین امامی کاشانی به باندهای رقیب تذکر میدهد: «اگر انتقاد دارند، آن را در جلسات خصوصی مطرح کنند و آن را به سطح جامعه نکشانند، این به جامعه کشاندن حرف را زیاد میکند، حرفها را بیرون میبرد، دشمن را خوشحال میکند، میگویند در ایران، (وضعیت) چنین است».
صرف نظر از ملاحظات جنگ باندی، بیان برخی از واقعیتها، از یک سو برای آن است که بهاصطلاح ضرب آن را بگیرند و آبی بر آتش خشم مردم بریزند؛ اما از سوی دیگر و وجه مهمتر این است که بیان این واقعیتها ـ که در مقایسه با واقعیت اصلی جامعه ایران فرعی و خردهریز محسوب میشوند ـ برای پوشاندن و تحتالشعاع قرار دادن حقیقت اصلی جامعه ایران است؛ آن حقیقت اصلی، جنگ و تضاد آشتیناپذیر میان تمام اقشار و طبقات مردم ایران، با دیکتاتوری پوسیدهٴ حاکم است و این حقیقت که این تضاد در حال حاضر به نهایت بلوغ خود رسیده و وارد مرحله سرنگونی شده است.
یک ویژگی و علامت بارز این مرحله آن است که هیچیک از باندهای حاکم هیچ راهحلی برای بحرانهای رژیم ندارند. چرا که هر دو باند آخرین برگ استراتژیک خود را بازی کردهاند؛ برگ باند خامنهای، احمدینژاد بود که امتحانش را پس داد. پس از آن باند اصلاحطلبان قلابی درون رژیم به سردمداری رفسنجانی، برگ روحانی را عرضه کردند و در همان زمان هم خودشان اذعان میکردند که این آخرین برگ است و اگر روحانی شکست بخورد، کار رژیم تمام است. بهاصطلاح برگ برنده روحانی نیز، برجام و تعامل و معامله با آمریکا و جامعه بینالمللی بود؛ اما برجام اکنون خود به مصیبت و بحران حادی برای رژیم تبدیل شده است. از این رو هر یک از سردمداران رژیم کما اینکه هیچیک از رسانههای رژیم جز ذکر مصیبت حرف جدی دیگری ندارند:
علی لاریجانی رئیس مجلس ارتجاع در همایش «نقش پژوهش در قانونگذاری» ـ 27آذر در یک روضهٴ کشاف در ذکر مصیبتهای اقتصادی رژیم میگوید: «بیش از ۳۰چالش بزرگ اقتصادی در کشور وجود دارد... این چالشها طوری بههم تنیده شدند که حل تک موردی آنها امکانپذیر نیست... مردم تصور نکنند کشور بودجه پر و پیمانی دارد... درآمدها بهزور به ۳۰۰هزار میلیارد تومان میرسد، بودجه جاری کشور هم همین قدر است. اداره کشور با این بودجه جاری امکانپذیر نیست... این هم وضعیت منطقهیی و بینالمللی ماست. با این وضعیت چه باید کرد؟».
آن دسته از مهرهها و رسانههای رژیم هم که وارد وادی راهحل میشوند، تنها مشت خالی خود را باز میکنند و جز کلیگویی و شعار، چیزی تحویل نمیدهند:
پاسدار شمخانی (27آذر): «راه برونرفت از شرایط اقتصادی موجود کشور، اقدام جهادی و عمل به سیاستهای اقتصاد مقاومتی است.
واقعیت این است که دولت منابع نامحدود برای تزریق به اقتصاد ندارد مهمترین وظیفه مدیران و مسئولان سطوح مختلف، بازپسگیری سنگرهای اقتصادی و مبارزه بیامان با فقر است».
در چنین شرایطی، رژیم بنابهماهیتش به تشدید سرکوب پناه میبرد؛ آنچنانکه پس از سالها، دوباره بهراهاندازی گشتیهای سپاه در شهرهای کشور روی آورده است؛ در حالی که حربهٴ سرکوب به دلایل مختلف کند شده است، از جمله به این دلیل که موضوع حقوقبشر در ایران اکنون روی میز جامعه بینالمللی است و از همین رو، این راهکار مورد مخالفت باند رقیب قرار میگیرد و بحران درونی رژیم را تشدید میکند. رحمانی فضلی وزیر کشور روحانی با این تصمیم که بهمعنی ناکارآمدی نیروی انتظامی ارگان تحت مسئولیت اوست، صراحتاً با آن مخالفت کرد و گفت: «مسئولیت امنیت و انتظامات شهر و روستاها کاملاً برعهده نیروی انتظامی قرار دارد و در مواقعی خاص با توجه به شرایطی که پیش میآید قرارگاههایی تشکیل میشود که مسئولیت آنها با نیروی انتظامی است». روزنامه آرمان (2دی) ضمن ابراز مخالفت با «برخوردهای قهرآمیز» درباره چگونگی خروج از بحران مینویسد: «قطعا برخوردهای قهرآمیز بههیچوجه راهکار نیست. برای حل و رفع مشکلات بزرگ باید بهدنبال راهکارهای بزرگ بود». اما این راهکارهای بزرگ چیست معلوم نیست!
آری رژیم در بنبست مطلق است و از هیچ سمتی قادر به حرکت نیست، از هر طرف سرش به سنگ میخورد؛ اما از آنجا که بهطور واقعی هیچ چیزی در دنیا ثابت نیست، حرکت رژیم در جهت فرو رفتن است؛ مثل یک کشتی که در حال غرق است.