728 x 90

اعدام در ایران؛ ابزار بقای حاکمیت یا آغاز سقوط؟

اعدام در ایران؛ ابزار بقای حاکمیت یا آغاز سقوط؟
اعدام در ایران؛ ابزار بقای حاکمیت یا آغاز سقوط؟

ایران ۱۴۰۴ از میان نبردی بنیادین میان جامعه‌ی مترصد انفجار و حاکمیت کهنه‌تبار و جزم‌اندیش ملایان برخاسته و آغاز شده است. در جبهه‌ی اکثریت جامعه‌ی ایران علاوه بر مطالبه‌ی نفی حاکمیت ملایان، دو عامل ضد طبقاتی و نه به اعدام،  خشم متراکم مردم را متبلور نموده‌اند. از همین‌روست که در صحنه‌ی سیاسی و اجتماعی ایران، میان جبهه‌ی اکثریت جامعه‌ با جبهه‌ی حاکمیت، سنگربندی شده است.

اعدام، تنها سلاح‌ بازمانده برای حاکمیت است. در سال ۱۴۰۳ خورشیدی ۱۱۰۶ اعدام[روزانه ۳ اعدام] با تأیید خامنه‌ای انجام شده است. حاکمیتی که طی یک سال، روزانه سه اعدام به جبهه و پرونده‌اش اضافه می‌کند، دارد چه حرفی با جبهه‌ی جامعه‌ی ایران می‌زند؟ دارد می‌گوید تمام افق‌ها و چشم‌اندازها به‌رویم بسته‌ است،

هر اصلاحی یعنی شتاب گرفتن به جانب سقوط،

از درونم جز آتش جنگ قدرت‌طلبی و ثروت‌‌خواهی و شقه شدن برنمی‌خیزد؛

تمام سرمایه‌های درآمدزای مملکت را خرج حفظ خودم و وابستگان محافظم در منطقه کرده‌ام که بسیاری‌شان از بین رفته‌اند،

در داخل ایران پشت ندارم و پشتم در منطقه هم خالی شده است،

زندانیان سیاسی زن و مرد، زیر مهمیز زندانبانان خودم، یک‌قدم از «نه به اعدام» کوتاه نمی‌آیند و مدام به مردم ایران، فراخوان به جنبش سراسری علیه اعدام می‌دهند و روبه‌رویم جز عاقبت قیام و خیزش و انفجار اجتماعی نمی‌بینم.

 

این مختصات یا موقعیت متقابل میان جامعه و حاکمیت را ضربدر شکست عمق استراتژیک ارتجاع ولایی ــ آخوندی در فلسطین و لبنان و سوریه کنید تا واضح‌تر شود که دمیدن در کوره‌ی اعدام و رو آوردن به تاکتیک و استراتژی اعدام توسط خامنه‌ای، هرگز مصدر حقوقی و قضایی ندارد، بلکه تکیه‌گاه نگهدارنده‌ی نظام در لب گور است.  

 

آن روی این سکه در جبهه‌ی مردم، منشور دادخواهی قتل عام شدگان تابستان ۶۷ و شهیدان قیام‌های دو دهه‌ی گذشته به‌وسعت جغرافیای ایران است؛ منشوری که بخشی از مبارزه‌ی جاریِ اکثریت مردم ایران با حاکمیت ملایان شده است؛ منشوری با خون و جان هزاران قربانیِ کشتار و ترور حکومتی،

منشور دادخواهی با ذرات محیط زیست، با قطرات آب غارت‌شده، با اکسیژن هوای آلوده‌شده،

با جان خسته‌ی کارگران و کشاورزان و ملاحان، با جان به‌لب آمده‌ی بازنشستگان،

با رنج مداوم زنان و دختران قربانی زن‌ستیزی،

 با آرزوی پرپرشده‌ی ترک‌تحصیل‌ها و کودکان کار و زباله‌گردها،

با آه و اشک اندام‌فروش‌ها

و با دادخواهی حق زندگی و کرامت انسانی در سایه‌ی شوم دلار ۱۰۳ هزارتومانی؛

آری، جبهه‌ی اکثریت مردم ایران با رایت «نه به اعدام»، با همه‌ی این‌ها پیوند ناگسستنی خورده است.

 

تداوم و تشدید اعدام، آخر خط نظام ولایت فقیه است، چرا که روح پلید خمینی و خیال پلشت خامنه‌ای در زندان‌ها و در جامعه‌ی ایران شکست قاطع خورده است؛

اکنون سیاست تشدید اعدام توسط خامنه‌ای و گماشتگانش در قوه‌ی قضاییه، از یک‌سو عکس‌العمل هراس‌ناک در مقابل بحران‌های چندجانبه‌ی داخلی، منطقه‌یی و بین‌المللی است و از یک‌سو در عمل، تودهنی به وعده‌های ماله‌کشانه‌ی پزشکیان برای ایفای نقش فریب. اکنون پزشکیان که در برابر بیش از ۹۰۰ اعدام در زمان ریاست وی، سکوت مطلق داشته است، هم خود را شریک و بازیگر اعدام در این کشتار‌ها کرده و هم بازی کودکانه‌ و مبتذل با عنوان «مقام معظم رهبری» را باخته و کارت‌اش سوخته است.

اکنون خامنه‌ای با هر اعدامی که امضاء و اجرا می‌کند، پتانسیل جوشان دادخواهی سراسری را با شتاب بیشتر از گذشته، به بروز بالفعل سرنگونی‌خواهی سوق می‌دهد. این سرنوشت خامنه‌ای و گماشتگانش هم‌چون تجربه‌‌های مشابه دیکتاتورها در مراحل رقم خوردن شکست ناگزیز نهایی‌ است.

پیش به‌سوی هرچه گسترده‌تر کردن سازمانیافتگی علیه هرگونه دیکتاتوری و حکومت اعدام، به‌عنوان ضروری‌ترین اهرم‌ اختناق‌شکن و کاراترین سلاح‌ ضامن پیروزیِ جبهه‌ی مردم بر جبهه‌ی اعدام‌زیِ اشغال‌گر.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/daefcc50-4cdf-49c1-9d00-b9c231ab71fa"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات