فقر عامل اصلی بازماندن کودکان از تحصیل است، کودکان و نوجوانانی که در سن ۶ تا ۱۸سال هستند، اما بهدلیل ناتوانی خانواده برای تأمین مخارج تحصیل و یا بهدلیل نیاز خانواده به کار کودکان و درآمدشان از تحصیل بازماندهاند.
گروه دیگر از کودکان هستند که در مناطق عشایری و روستاهای دورافتاده بهدلیل نداشتن مدرسه و یا بهدلیل نداشتن راه ارتباطی مناسب بین محل سکونت کودکان و روستاهایی که داری مدرسته هستند، به مدرسه نمیروند و از تحصیل بازمیمانند.
در بسیاری از کشورها بازداشتن کودکان از تحصیل جرم است، اما در ایران سیاستهای ضدمردمی حاکمیت آخوندی باعث بازماندن کودکان از تحصیل و انجام این جرم در حق آنها شده است.
بازماندن کودکان از تحصیل در تمامی مناطق کشور
در شرایط کنونی کودکان زیادی هستند که از تحصیل بازماندهاند و این کودکان عمدتاً ساکن استانهای سیستان و بلوچستان، تهران، خراسان رضوی، خوزستان، کرمان، فارس و آذربایجان غربی هستند.
پراکندگی جغرافیایی کودکان بازمانده از تحصیل بیانگر این واقعیت است که تنها مناطق محروم نیستند که در آنها کودکان از تحصیل بازماندهاند، بلکه مناطقی هم هستند که از نظر مقامات حکومتی جزو مناطق محروم محسوب نمیشوند، اما در این مناطق هم کودکان زیادی هستند که از تحصیل محروم شدهاند.
حضور این کودکان در این مناطق بهاصطلاح غیرمحروم نیز خود دلیل گسترش فقر و فراگیر بودن آن در همه مناطق ایران است، بهگونهای که کمتر استانی وجود دارد از دایره گسترش فقر مستثنی باشد و کودکان آنها از تحصیل بازنمانند.
اما با این وجود هستند مقامات و رسانههایی از رژیم که برای لاپوشانی واقعیت بازماندن کودکان و بهویژه دختران در روستاها و حاشیه شهرها این پدیده را ناشی از «تعصب والدین» وانمود میکنند؛ از جمله خبرگزاری حکومتی ایرنا ۱۸شهریور ۹۷ درمقدمه یک گزارش درباره کودکان بازمانده از تحصیل «تعصب والدین» را یکی از عوامل بازماندن کودکان از تحصیل میداند!
بازماندگی از تحصیل در حال گسترش است
بازماندن کودکان از تحصیل آنچنان در حال گسترش است که معاون وزارت تعاون و کار رژیم هم به آن اذعان میکند و در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا ۱۵دی ۹۷ میگوید: «آمار بازماندگی در حال افزایش است».
او ضمن اعلام شناسایی ۱۴۲هزار کودک بازمانده از تحصیل هم اذعان میکند که بسیاری از خانوادههای این کودکان «شماره تماس» ندارند که بهمعنای این است که با این خانودهها تماسی انجام نگرفته و آمار کودکان بازمانده از تحصیل این خانوادهها در آمار فوق لحاظ نشده است.
۷میلیون کودک بازمانده از تحصیل
در حالی که معاون وزات کار آمار کودکان شناساییشده را ۱۴۲هزار کودک اعلام میکند اما رئیس کمیته آموزش و پرورش کمیسیون آموزش مجلس ارتجاع ضمن اشاره به «وجود آمارهای متفاوت و حتی متناقضی که در گزارشهای ارائه شده به کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ارائه شده است» میگوید: «آموزش و پرورش پیش از هر اقدامی برای ساماندهی کودکان بازمانده از تحصیل باید آمار دقیقی داشته باشد که بر اساس آخرین تعداد آنها ۳۱۵هزار نفر عنوان شده که این کودکان بین ۶ تا ۱۴سال هستند ولی این آمار نیز قابل استناد نیست».(خبرگزاری مجلس ۱۹شهریور ۹۷)
در رابطه با کودکان بازمانده از تحصیل خبرگزاری مجلس آخوندی ۲۴خرداد ۹۱ در گزارشی با عنوان «کودکان محروم از تحصیل، واقعیتی خاموش در جامعه» مینویسد: «بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵، ۱۹میلیون و ۴۳۵هزار نفر از جمعیت کشور را کودکان و نوجوانان ۷ تا ۱۹ساله تشکیل میدهند که بهگفته مسئولان آموزش و پرورش بیش از ۱۲میلیون و ۳۰۰هزار دانشآموز ایرانی سال تحصیلی ۱۳۹۱ـ۱۳۹۰ را آغاز کردند که بر این اساس با احتساب تعداد کودکان و نوجوانان در سن آموزش یا لازمالتعلیم و تعداد دانشآموزان در سال تحصیلی جاری میتوان دریافت بیش از ۷میلیون نفر از کودکان و نوجوانان کشور از تحصیل در مدارس محروم هستند».
بازماندن از تحصیل فاجعهای از هزاران فاجعه
بر اساس این آمار بیش از یکسوم کودکان از تحصیل محروم و به بیان دقیقتر بازمانده از تحصیل هستند که این خود یکی از فجایع در نظام آخوندی است که با حاکمیت قرونوسطایی خود و بهدلیل فقری که دامنگیر مردم کرده است این جمعیت عظیم از کودکان و نوجوانان ایرانی را از تحصیل محروم کرده است.
معاون وزارت کار دولت آخوند حسن روحانی با استناد به گفته خانوادههای کودکان «فقر و نداشتن پول ایاب و ذهاب» را بیشترین عامل بازماندگی از تحصیل کودکان میداند.
نقش آموزش و پروش در گسترش فاجعه
گسترش بیسوادی و بازماندن کودکان از تحصیل در حکومت آخوندی بیانگر یک واقعیت دیگر هم میباشد که این حاکمیت نه تنها اساساً هیچ برنامه جامعی برای مقابله با این وضعیت ندارد، بلکه وزارت آموزش و پرورش هم با اعلام سیاستهای غلط و ضدمردمی خود در بهوجود آمدن این وضعیت دخیل است.
در زمینه نقش وزارت آموزش و پرورش در بهوجود آمدن این وضعیت جبار کوچکینژاد، نایبرئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ارتجاع، میگوید: «البته آنچه تهدیدکننده است بازماندگی از تحصیل است، یعنی کسانی که در سن ورود به مقاطع تحصیلی بالاتر هستند، اما نمیتوانند وارد شوند که در دوره ابتدایی تا متوسطه دوم وجود دارد و بهویژه در دوره ابتدایی خطرناکتر است».
وی با بیان اینکه آمار بازماندگی از تحصیل در حال افزایش است میافزاید: «علت این است که در برخی روستاهای دورافتاده پوشش نداریم... حمل و نقل دانشآموزان به مدارس روستای مرکزی هم معضل است و دولت را ملزم کردیم که آن را حل کند».(خبرگزاری ایسنا ۱۵دی ۹۷)
ریختن بودجه به حلقوم نهادهای سرکوب و نهادهای بهاصطلاح فرهنگی
کودکانی بهدلیل فقر خانواده ناگزیر به اشتغال هستند و کودکان کار محسوب میشوند. کودکانی که ناگزیرند برای درآوردن درآمدی هر چند اندک زباله گردی بکنند و در کارگاههای تفکیک زباله متعلق به کارفرمایان وابسته به شهرداریها کار کنند و به انواع و اقسام بلایای جسمی و روحی و بحرانهای اجتماعی مبتلا شوند.
در شرایطی که نبودن مدرسه در بسیاری از روستاهای دورافتاده کشور کودکان را از تحصیل محروم میکند؛
در شرایطی که نبودن فضای آموزشی مناسب و عکس عملکردن وزارت آموزش و پروش دومین عامل برای بازماندن کودکان از تحصیل است؛
در شرایطی که خبرگزاری مجلس رژیم اذعان کرده است «۷میلیون نفر از کودکان و نوجوانان کشور از تحصیل در مدارس محروم هستند»؛
با این وجود بودجهای که به بهای خالیتر شدن سفره خانوادههای همین کودکان تأمین میشود به حلقوم نهادهای بهاصطلاح فرهنگی و صدور تروریسم و اعمال سرکوب روانه میشود و همهساله از بودجه آموزش و پرورش کاسته میشود و بودجه تخصیص دادهشده هم تحقق پیدا نمیکند.