بانک جهانی گزارشی تکاندهنده از اقتصاد ایران ارائه داده است که هر بخش آن گویای بحرانی در حال حاضر و فاجعهیی در آینده نزدیک است. به همین خاطر رسانههای اقتصادی با تیترهایی مانند «اقتصاد ایران چگونه به لبه پرتگاه نزدیک شده است؟ (رویداد۲۴-۶بهمن۱۴۰۲)» به مفاد این گزارش پرداخته و با هشدار غیرمستقیم به خامنهای و حامیان غارتگر و فاسدش، آینده شومی را پیشبینی میکنند.
اگر چه مدتها بود که نهادهای بینالمللی اقتصادی نظیر بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول در راستای مماشات با فاشیسم دینی حاکم بر ایران و چشمپوشی از واقعیتهای آشکار اوضاع اقتصادی در ایران به آمارهای دستکاری شده و مهندسی ساز رژیم آخوندی استناد میکردند تا بحرانها را تخفیف یافته و کمرنگ نمایش دهند، اما چند وقتی است که از این روش نادرست اندکی فاصله گرفتهاند.
بانک جهانی آمار ایران را کماعتبار میداند
«بانک جهانی چند سالی است که با جمعآوری مجموعه بزرگی از شاخصها به مقایسه عملکرد آماری دولتها میپردازد. ارزیابی این نهاد بینالمللی این است که ایران از نظر معیارهای عملکرد آماری (SPI) از بیش از ۶۰ درصد کشورهای جهان وضعیت ضعیفتری دارد. اعتراض به منتشرنکردن آمارها از سوی دولت یا ارائه کمکیفیت آنها از اتفاقات معمول در فضای اقتصادی ایران است که اخیراً شاهد حبسهای آماری طولانیتر و نامنظمتر شدن ارائه برخی دادههای ملی بوده است» (فردای اقتصاد۲۲آبان۱۴۰۲). .
لبهٔ پرتگاه
حالا از این موضوع هم بگذریم، سال گذشته بود که باز به «لبه پرتگاه» رسیدن اقتصاد رژیم آخوندی، نقل محافل بود و پیامدهای ویرانگر آن برجسم و روح و روان ایرانیان ستمدیده مورد بررسی روان پزشکان و متخصصان قرار گرفته بود: «اقتصاد ایران در حال حاضر در شرایطی فوق بحرانی است. ما در کشوری زندگی میکنیم که تورم مزمن و فزاینده، بیکاری مزمن، عادی شدن مسأله کسری بودجه و افزایش مستمر نقدینگی از ویژگیهای خاص اقتصاد آن است، آنچه امروز در حال تجربه آن هستیم در دنیا بینظیر است و همین موضوع این وضعیت را پیشبینیناپذیر و ناامن کرده است. در این میان آنچه کمتر به آن پرداخته شده آثار روانی این شرایط دلهرهآور است. افزایش سطح استرس، افزایش میزان اضطراب و افسردگی در افرادی است که در جامعه ایران در حال گذران زندگی هستند» (تجارت نیوز۱۳ اسفند۱۴۰۱).
چگونه اقتصاد ایران مستهلک شد؟
در گزارش بانک جهانی درباره اقتصاد حال حاضر ایران آمده است که، بیش از ۶۰ درصد آن به شیوه متمرکز و دستوری هدایت میشود و بخش قابلملاحظهای از صادرات در ایران بر پایه صادرات نفت و گاز است. در تحلیل این گزارش به چند موضوع کلیدی اشاره شده است: «منظور از بحران اقتصادی اتفاقی است که در سطح گسترده رخ میدهد، نه بحران مدیریتی و شخصی. بحران، شرایطی در اقتصاد است که طی آن، کاهش ارزش پول، کاهش درآمد، کاهش تولید ناخالص داخلی، ورشکستگی شرکتها و مؤسسات مالی و اعتباری اتفاق میافتد. تفاوت آن با رکود هم در این است که در رکود در دو دوره پیاپی سه ماه و گاهاً تا یک یا چند سال رشد اقتصادی منفی میشود» (بهار۶بهمن۱۴۰۲).
همچنین اولین اثر بحران اقتصادی، تورم افسار گسیخته است. در حالی که در رکود، تورم به هر میزان که باشد به ثبات نسبی رسیده و آهنگ تغییراتش آهسته شده است. تحریمهای بینالمللی ناشی از صدور بنیادگرایی و تروریسم و جنگافروزیهای رژیم آخوندی مزید بر علت شده و در داخل کشور «اقتدارگرایی رو به افزایش رفته و بر اثر تنگتر شدن فضای داخلی، بسیاری از نخبگان از کشور خارج شدند و کشور به دست کسانی افتاد که هیچگونه تجربه و تخصصی برای اداره کشور حتی در شرایط عادی هم نداشتند» (همان).
بانک جهانی اذعان میکند رشد اقتصادی دوره اخیر در ایران مرهون صدور نفت و مشتقات نیمه خام دیگر است، اما هیچ کمکی به رشد اشتغال و بهبود معشیت ایرانیان نکرده است. «طبق تخمین صورت گرفته، ۲۸.۱ درصد از ایرانیان فقیرند و دو پنجم خانوارهای ایرانی در معرض فقیرشدن قرار دارند. مجموع این عوامل سبب شده تا چشمانداز بانک جهانی از اقتصاد ایران به این صورت تشریح شود: محدود شده به واسطه تحریمها، متأثر از تغییرات اقلیمی، روبهرو با کمبود برق و گاز و متأثر از کاهش تقاضای جهانی. ترکیب این چالشهای اقتصادی با هم در درازمدت سبب شده تا نارضایتی اجتماعی و اقتصادی ایجاد شود».
نیاز فوری ایران به اصلاحات اقتصادی!
بانک جهانی در گزارش خود برای رفع همه مشکلات گفته و ناگفته، توصیه به اصلاحات فوری اقتصادی میکند! در حالی که اذعان میکند «ایران برای هفتمین سال متوالی دوباره با پدیده خروج سرمایه مواجه شده است» (رویداد۲۴-۶بهمن۱۴۰۲).
بخشهای مفصل گزارش بانک جهانی، انعکاس بحران اقتصادی و توصیههای خیرخواهانه و عاقلانه به فاشیسم دینی حاکم بر ایران است که از خر شیطان مقابله با رشد و توسعه و بهبودی معیشت میلیونها تن از مردم ایران پیاده شود؛ اگر نه «چشمانداز اقتصادی ایران در معرض خطر جدی قرار دارد. از جمله تشدید تنشهای اجتماعی، تنشهای ژئوپلیتیک...».
رفاه و خوشبختی و آزادی مردم ایران همان بسم اللهی است که جن حاکم از آن فراری است.