«پوستین قدرتمندان و نقابهایی که برخی صاحبمنصبان ما بر چهره دارند اگر کنار زده شوند، همه به این نتیجه خواهیم رسید که راه را درست نرفتیم. به جایی رسیدهایم که «تشنگی قدرت» در اوج است».(روزنامه آرمان بهنقل از مسیح مهاجری، ۱۸اردیبهشت ۹۹)
انگارهای از چیستیِ تاریخ
این تاریخ چیست که یقهٔ راهیان گذرگاههای زمانههایش را میگیرد تا با توقفی، نگاه در آینهٔ اقبال خویش بیفکنند؟ معروف است «مردمانی که تاریخ نخوانند، مجبور هستند آن را تکرار کنند». و این تکرار و عواقب آن چقدر قابل توجه و تأمل باید باشد وقتی که تجربههای نزدیک به ۳هزار سال قبل از میلاد را در ۲هزار سال بعد از میلاد، در جمهوری آخوندی فقاهتی مشاهده کنیم!
از سلسلهٔ فراعنه با ویژهگیهای خاصالخاص جاهطلبی، فزونخواهی و تملکجوییِ افسارگسیخته در ستیز با جوهر و نهاد و سرشت لطیف و کمالجوی آدمیزادی، تا بخواهیم در تاریخ گفته و نوشته و درسها و عبرتها بر کتیبههای زمانه و ضمیر آدمیان حک شدهاند. اما سلسلهٔ اینان ـ از رامسس تا خمینی ـ در این هزارهها با جان و هستی و آرزومندیهای آدمی چه کرده و میکنند که «حافظ» ژرفاندیش و دورنگر قرن هشتم مجبور میشود در انذاری تلخ برای تبری جستن از چنین پیشینهای، اینگونه تعبیر کند که: «آدمی در عالم خاکی نمیآید بهدست / عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی»!
هیچ اسطورهای در کار نیست
اگر همواره هوشیار باشیم که رویدادهای برجستهٔ تاریخی را بهدلیل قدمت طولانیشان اسطوره نکنیم، درخواهیم یافت که از فراعنهٔ مصر تا هیتلر و خمینی، هرگز مسیرهای عجیب و غریبی طی نشده است تا بهویژهگیهای خاصالخاص جاهطلبی، فزونخواهی، تملکجویی و جنایات افسارگسیخته دست یابند. تکرار چنین تمناهایی در اینان و وارثانشان به یک فکر و ایدئولوژی و رفتار و فرهنگ بالغ میشود؛ این هم بهدلیل همان نقشهای دیو و فرشته یا همان گرگ در کمین دریدن سجایای زیبای انسانی است. حکایت، همان جنگیدن یا نجنگیدن با گرگ درون است. گرگ درونی که زندهیاد فریدون مشیری با جامعترین توصیف، بر تاریخ جای پای رامسسها تا خمینی و وارثانش پرتو افکنده است:
«آن که با گرگش مدارا میکند
خلق و خوی گرگ پیدا میکند»
پس هرگز هیچ اسطورهای و توانمندی خارقالعادهای در کار نبوده و نیست. از قضا چون رئالیسم یا واقعیت محض است، هر چه بوده و باشد، مدارا کردن یا نکردن با گرگ خود و درون است. از این رو میبینیم در یک اینفوگرافی جامع تاریخی، از رامسسها تا خمینی و وارثانش همگی بر یک صفحهٔ کوچک جا میگیرند تا همسرشتیِ ایدئولوژیک و همسرنوشتیِ تاریخیشان با هم درآمیزد؛ آنگونه که از ۳هزار سال قبل از میلاد تا ۲هزار سال بعد از میلاد چقدر مأنوس هم و عجین هماند!
اکنون شمایی از کارنامهٔ سلطهٔ فراعنهٔ فقاهتی را شاهدیم که رسانههایشان به باز خوانی حاصل آن در روبهروی دیوار بنبست و چه کنمهایشان نشستهاند. این روزها مدام شاهد مشت بر دیوار کوبیدن اینان هستیم.
در نمونهیی از این سلسله بازخوانیها، توصیفهایی از واقعیت و مختصات کنونی نظام آخوندی بسیار شبیه یک صفحهٔ اینفوگراف ارائه شده است. تصاویر این بازخوانی را از مصاحبهٔ روزنامه حکومتی آرمان با مسیح مهاجری مدیر مسؤل روزنامهٔ جمهوری اسلامی از نظر میگذرانیم. شمارهٔ ۱۸اردیبهشت ۹۹ این روزنامه، عنوان چنین مختصات اینفوگرافگونه را «تشنگان قدرت در اوج؛ معیشت مردم، مغفول» انتخاب کرده است.
مشغولیات فراعنهٔ فقاهتی
در تصویر نخست شاهد یک مسیر طی شده از شعارهای بهاصطلاح آرمانگرایی توسط واضعان جمهوری اسلامی آخوندی تا رسیدن به وضعیت کنونی هستیم. مسیری که اول با سرکوب آزادیهای عمومی نطفه بست، بعد بهطور طبیعی به فساد سیاسی انجامید، بعد فساد اقتصادی از تویش درآمد و حالا همان شعارها شدهاند دستمایهٔ رمالی و دجالی تا چنین محتوایی را مالهکشی کنند:
«رقابتهای سیاسی میان باندهای قدرت به گسترش فقر و محرومیت و زیادتر شدن فاصله طبقاتی در جامعه انجامیده است... از طرحهای زیربنایی، اشتغالزا و عامالمنفعه کاسته و سرمایهگذاریهای عمرانی ـ بهداشتی ـ درمانی و توسعهای را مرتباً معطل گذاشتهاند...کسانی که با حقوق چند دههامیلیون تومانی و درآمدهای جانبی نجومی زندگی میکنند، وسیله نقلیه و بنزینشان مجانی است، خانههای اشرافی دارند و در اتاقهای دربسته مشغول طراحی برای افزایش قدرت و پول خود هستند، طبیعی است که نفهمند مردم چه میکنند».(همان منبع)
این تصویر که مشخصهٔ یکی از خلق و خویهای فرعونصفتی آخوندها شده است، بارها و بارها در اعتراض و قیامهای مردم ایران بانگ و فریاد شده و از مبانی طرد و تحریم کلیت نظام ولایت فقیه است.
مشت حسرت کوفتن بر دیوار فرو ریخته
یکی از تصویرهای مشابه که این روزها برخی رسانههای حکومتی به آن میپردازند، ضرورت رجعت دادن نظام به آمال و آرزوهای ادعا شده در یکی دو سال اول بعد از قیام ضدسلطنتی در سال۵۷ است. در همین رابطه مسیح مهاجری سراغ ادعاها و هشدارهای خمینی در همان زمان رفته است و مشت حسرت بر دیوار فرو ریخته میکوبد. این هم یکی دیگر از تصاویر صفحهٔ اینفوگراف فراعنهٔ فقاهتی است.
خمینی که آن موقع از پشت قیامی بزرگ و میلیونی سر برآورده بود، بسیار تلاش میکرد برای انطباق صوری با آن شور عدالتخواهی و آزادیجویی میان جامعه و نسل جوان، با ظاهری عوامفریبانه به سخنسرایی در باب مبارزه ضدطبقاتی و ظلمستیزی و عدالتجویی بپردازد. اما چند ماهی نپایید که تمام وعدهها در پاریس و همان سخنسراییها را کنار گذاشت و ویژهگی خاصالخاص فرعونصفتیاش را نمایان کرد که تا حالا هم توسط وارثانش استمرار دارد.
مسیح مهاجری برای تصویر کردن حسرت بهدلی کنونی، به یکی از همان سخنسراییهایی خمینی اشاره میکند که از قضا هماکنون چنان پیشبینی و تصویری دامن «فضای غبارآلود کنون» کل نظام را گرفته است:
«استفاده از رهنمودهای امام در فضای غبارآلود کنونی بهترین راه است. امام در اوج قدرت در خرداد ۱۳۵۸ گفتند: «اگر بخواهیم اسلام را حفظ کنیم و بخواهیم ایران را یک نمونه در عالم نشان بدهیم، با رفتن شاه درست نمیشود. اگر بنا باشد ظالمها رفتند و ما یک دسته دیگر جایشان نشستیم و همان کارها را بکنیم، ما هم همان هستیم، ما هم همان رژیم هستیم، ما هم همان ظالم هستیم».(همان منبع) در قدم بعد کل حرفهای خمینی را خودش تعبیر بالفعل کرده و با چنین تصویری کامل میکند: «اسیر ریاست و قدرت و شهرت و تشریفات و تجملات شدن همان و پا جای پای شاهان گذاشتن همان».
فرعوصفتیِ ایدئولوژیک و سیاسی
در تصویر بعدی شاهد حجم کاملتری از مشخصات کسب شدهٔ واضعان و نگهداران نظام آخوندی هستیم. مشخصاتی که مدارج رشد ایدئولوژیک و سیاسی کسب فرعونصفتی را ترسیم میکند. این تصاویر را مسیح مهاجری با قیاسی بین وارثان خمینی و نظام شاهنشاهی شرح میدهد تا نشان دهد که دو نظام پادشاهی آریامهری و ولایت فقیهی برخلاف خاستگاه تاریخیشان چقدر مأنوس هم و عجین هم و مکمل هماند:
«علامت بیتوجهی به مردم، دلبستگی به القاب بود که ما هم این دلبستگی را داریم. اگر بیتوجهی به معیشت مردم بود که ما هم بیتوجهیم. اگر فاصله گرفتن از مردم بود که ما هم فاصله گرفتهایم. اگر گوش ندادن به حرف ضعفا بود که ما هم گوش نمیدهیم. اگر طبقاتی کردن جامعه بود که ما هم همین کار را کردهایم...پوستین قدرتمندان و نقابهایی که برخی صاحبمنصبان ما بر چهره دارند اگر کنار زده شوند، همه به این نتیجه خواهیم رسید که راه را درست نرفتیم. به جایی رسیدهایم که «تشنگی قدرت» در اوج است».
دو کد و رمز باز شده
تصویر نهایی این اینفوگرافی کوتاه، مختصات نظامی است که اینبار اما آن را مردم ایران ساختهاند تا نشان دهند که این مرز پرگهر را جای آسایش و لمیدن امپراتوریطلبی و فرعونصفتی نیست. این تصویر اگر چه عبارتی خیلی کوتاه را شامل میشود، اما خودش عنوان یک تاریخ ۴۱ از مبارزات ضدفرعونی مردم و نسلهای پیاپی پیشآهنگان و پیشتازان آزادی را نمایندگی میکند که از قضا باعث اضطراب و دلهرهٔ جویندگان راه نجات نظام شده است:
«اتفاقهای اجتماعی و سیاسی سال۹۸ از بسیاری جهات با موارد مشابه در گذشته متفاوت بود».
این تصویر ادامه دارد. این تصویر را مردم ایران کاملتر کرده تا گزارشگران نظام در «نظرسنجیهای بهکلی سری» از بیاعتبار بودن و طرد و تحریم شدن کل حاکمیت و دولت ولایت فقیه و نیز از حجم حیرتانگیز دروغهای نجومیشان چنین بازتاب دهند:
«ما حتی حاضر نیستیم نتیجهٔ نظرسنجیها را یک سانتیمتر دورتر از بولتنهای بهکلی سری منتشر کنیم»!
آن که همیشه پاسخ «چیستیِ تاریخ» را میدهد
آیا چنین تصاویر فشرده شده در یک صفحهٔ اینفوگرافگون بهطور خودبهخودی کنار هم نشسته و عاقبت یک دستگاه کلانفساد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را تحت لوای «جمهوری اسلامی» جامعیت داده است؟ پاسخ به این پرسش در خود همین صفحهٔ اینفوگراف است که از نبرد و پایداری و مقاومت ایران و ایرانی حاصل شده است تا دیگر سرنوشت فراعنه از رامسسها تا خمینی را «چیستیِ تاریخ» تصور نکنیم.