در دنیای سیاست، شکست استراتژیک یا شکست خطی بهمعنای افتادن در تلاطم امواج نابودی است. حاکمیت آخوندی در گذر زمان و در مواجهه با تحولات داخلی، منطقهیی و جهانی، با بحرانهای بنبستآفرین مواجه شد که در نهایت به شکستهای راهبردی در استراتژی انجامید. یکی از نمونههای بارز این شکست، از دست دادن حفظ سلطهٔ توسعهطلبانهاش در سوریه است. این شکست، علاوه بر تنشهای سیاسی در ساختار نظام، موجب تحولات پرتنش در درون حاکمیت با بروز اختلافات شدید میان جناحهای حافظ ثروت و غاصب قدرت شده است.
سوریه برای نظام ملایان یک نقطهٔ استراتژیک برای تضمین تداوم عمر نظام بود، اما اکنون سقوط بشار اسد، موجب بروز ناگزیر مجازات اتودینامیک علیه موجودیت نظام شده است. در یک هفتهٔ گذشته، باندهای حکومتی تا مرز حذف یکدیگر پیش رفتهاند. هر کدام از باندها میکوشد تا موقعیت خود را تقویت کنند و از فرصت بهدست آمده برای ضربهزدن به رقیب، با مقصر دانستن آن در سقوط بشار اسد، بهرهبرداری نماید. کار بهجایی رسیده که زمزمهٔ محاکمهٔ حسن روحانی و محمود احمدینژاد در رسانههای حکومتی سر باز کرده است.
وضعیت کارگزاران حاکمیت، بهطور عمده در میان امامان ریایی جمعه و مقامات عالی رژیم، در واژههایی چون هراس، حیرت، تردید، شبهه، انتظار، بیآیندگی، کابوس و چه باید کرد بارز شده است. این واژهها گویای وضعیت بحرانی حاکمیتی است که بهطور فزایندهیی در تلاش است تا بهدنبال راهی برای بازگشت به وضعیت مطلوب گذشته باشد، اما این تلاشها فقط بنبست و سرگیجهگی حاکمیت را پس از وارد آمدن ضربه هولناک استراتژیک نشانی میدهند.
بهدنبال سقوط بشار اسد و شکست استراتژی صدور جنگافروزی و تروریسم، رسانههای حکومتی قادر به تحلیل منطقی اوضاع نیستند. این رسانهها بهجای ارائه تحلیلهای مبتنی بر اطلاعات و واقعیت، تلاش دارند افکار اکثریت ایرانیان را دور بزنند و سانسور کنند تا بهخود و جامعه تلقین کنند که هیچ اتفاقی نیفتاده است! این فقدان تحلیل منطقی باعث شده تا فضای عمومی کارگزاران حکومتی به سمت سرگیجه و سردرگمی و کابوس سوق یابد.
روزنامه ابتکار در شمارهٔ ۲۴ آذر ۱۴۰۳ نشانی انطباق وضعیت نظام آخوندی با وضعیت بشار اسد و تکرار سرنوشت آن را میدهد: «سقوط اسد نتیجهٔ فروپاشی داخلی بود. ساختارهای فسادزا و بیکفایتی و بیتدبیری مسؤلان، میتواند نتایج مشابه بهبار بیاورد».
روزنامه ستاره صبح در همان تاریخ، نشانی جالب میدهد و اعتراف جالبتر میکند. هم اعتراف میکند نظام و رسانههایش از قبل اشراف داشتند که حکومت بشار اسد «پوسیده و فاسد» است، هم نشانی میدهد که خامنهای و سه قوهاش سالیان سال بهقیمت نابودی زندگی مردم ایران و محیطزیست، نگه دارندهٔ «پوسیدگی و فساد» بودهاند و هستند: «نظام پوسیده و فاسد سوریه با یک باد یا طوفان از هم پاشید. ایران متحد حافظ اسد و بشار اسد بود». و سپس محصول حفاظت از «پوسیدگی و فساد» در کف نظام را نشانی میدهد: «امروز مسیرهای ایران به سمت لبنان بسته است. اوضاع در منطقه به ضرر ایران شده است».
آنچه که خامنهای و رؤسای سه قوه تحتامر وی از آن اطمینان دارند، این واقعیت سرسخت است که سقوط بشار اسد، نشاندهندهٔ تغییرات عمده و هدفمند در وضعیت منطقهیی و بینالمللی میباشد. در این وضعیت، نظام آخوندی در یک گرداب و تلاطم خطی ــ استراتژیک گرفتار آمده است. سقوط اسد نهتنها ضربهای کلان به کانون ائتلاف منطقهیی رژیم زد، بلکه بههمین دلیل میتواند آغاز دورانی جدید از ابر بحرانهای داخلی و خارجی برای آن باشد. شکستهای پیدرپی در هفت ماه گذشته، شدت گرفتن و مهارناپذیری و گسترشیابندگیِ اختلافات درونی، بحرانهای لاعلاج اقتصادی و معیشتی و حالا تغییرات عظیم منطقهیی باعث شدهاند که رژیم در وضعیت افول شتابان واقع شود. افولی که خودشان هم چشمانداز واضح مدیریت خروج از آن را نمیبینند. بهطور قانونمند نمیتوانند هم ببینند، چرا که شکست استراتژیک یعنی زاده شدن، شدت یافتن و اوج گرفتن بحرانهای استراتژیک.