دو سال پیش در ۲۵شهریور ۱۴۰۱ از جرقهٔ اعتراض بهقتل حکومتی مهسا ـ ژینا امینی حریق عظیمی برخاست که شعلههای سرکشش سراسر کشور را فراگرفت و زمین را زیر پای تبهکاران حاکم بهلرزه درآورد.
آن قیام شکوهمند اگر چه با یک جرقه افروخته شد، اما فوران خشم و نفرت انفجاری مردم بهجان آمده، تراکم تضادهای انباشتهٔ جامعه، تداوم قیامهای پیشین، بهویژه قیامهای دی۹۶ و آبان۹۸ و برآمدی از انقلاب دموکراتیک نوین مردم ایران بود که طی بیش از ۴دهه مقاومت خونین و سازشناپذیر با سنگینترین بها و درخشانترین حماسهها، بهسلطنت مطلقهٔ فقیه «نه» گفتهاند.
بنا بر اعلام سازمان مجاهدین خلق ایران در قیام سراسری۱۴۰۱ که در بیش از ۲۸۲شهر جریان داشت، دستکم ۷۵۰تن شهید و ۳۰هزار تن دستگیر شدند. در فروردین۴۰۲، سازمان مجاهدین اسامی و مشخصات ۶۷۵تن از شهیدان قیام را اعلام کرد.
اکنون با گذشت دو سال از آن قیام شکوهمند جا دارد، بهاین سؤالها پاسخ دهیم که آن قیام، چه واقعیتهایی را روشن کرد؟ موجب چه تحولی در سپهر سیاسی اجتماعی ایران شد؟ و چه چراغهایی را فراراه مردم ایران، که عزم کردهاند این رژیم را بهزیر بکشند، روشن کرده است؟
نخست آنکه جهان بهروشنی دید رژیمی که با جنگافروزی و تروریسم و با برنامه موشکی و اتمی، تلاش میکرد خود را باثبات و قدرتی منطقهیی قلمداد کند، در واقع بر روی بشکه باروت نشسته و هیچ پایهیی در جامعهٔ ایران ندارد.
همگان دیدند این ادعا که گویا زمانهٔ انقلاب در ایران سپری شده و انقلاب، پشتوانه اجتماعی ندارد، افسانهیی موهوم بود که رژیم و مبلغان آشکار و پنهانش و محافل مماشاتگر بهآن دامن میزدند.
قیام با شعار فراگیر «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» مرزبندی «نه شاه و نه شیخ» را برجسته نمود و حصارهای جبهه خلق در برابر هر نوع دیکتاتوری و وابستگی را استوار و مستحکم کرد.
«تحولات قیام، قبل از هر چیز اصالت و درستی استراتژی مقاومت برای سرنگونی را اثبات کرد و از جمله، نشان داد وابستگی و تکیه بهخارجی همراه با دعاوی خشونتپرهیزی، تفاسیر سرمایهداری و کالایی از شعار "زن، زندگی، آزادی" و رؤیای انقلاب مخملی و گذار مسالمتآمیز مقولات و خواب و خیالهایی است که تنها بهنفع رژیم تعبیر میشود و منشأ بسیاری از آنها، بهویژه وقتی کار بهخصومت با مقاومت میرسد، ولایت خامنهای است» (اطلاعیهٔ دبیرخانهٔ شورا، ۱۸تیر ۱۴۰۲).
با بهصحنه آمدن وسیع زنان و دختران دلیر ـ این نیروی اصلی تغییر ـ و حضور فعال آنها در خط مقدم قیام، یکی از وجوه آرمانی انقلاب دموکراتیک میهن ما که برابری زنان است، نمایان گردید. تجسم پیشتازی زنان را در جایگاه آنان در صفوف رزمندهٔ شورشگران و در شعار «زن، مقاومت، آزادی» در شهرهای سراسر میهن میتوان دید.
اکنون دو سال پس از قیام، بهرغم سرکوب و خفقان و جنگافروزی و اعدامهای فزاینده برای سد بستن در برابر قیام، همهٔ عواملی که باعث فوران قیام۴۰۱ شد، نه تنها کاهش نیافته، بلکه بسا بیشتر، متراکمتر و شدیدتر شده است.
جامعه بر اثر فشارهای کمرشکن اقتصادی و تورم و گرانی فزاینده بهنقطهٔ جوش رسیده و کمتر روزی است که اقشار مختلف از بازنشستگان و کارگران، تا پرستاران و مالباختگان بهخیابانها نیایند و دست بهاعتراض نزنند. شعارهای اقشار بهجان آمده حاکی از یک پوستهشکنی در اعتراضات صنفی است. شعارهایی از قبیل «جنگافروزی کافیه، سفرهٔ ما خالیه»، «حسین حسین شعارشون، دروغ و دزدی کارشون»، «سر برود، جان برود، آزادی از بین نرود».
مقاومت سازمانیافته و کانونهای شورشی در داخل کشور با رشد و گسترشی چشمگیر، فعالیتها و عملیات آتشین اختناقشکن خود را برای راهگشایی و سمت دادن بهخیزشها و گسترش آنها متمرکز کرده است.
خامنهای بیش از هر کس از بحرانهای لاینحل گریبانگیر رژیم خبر دارد و بیش از همیشه از آمادگی مردم و مقاومت سازمانیافته و قیامی دیگر میترسد؛ بنابراین، از ارتکاب هیچ جنایت و سبعیتی علیه مردم و از بهکار بستن هیچ خدعه و ترفندی برای جلوگیری از قیامی دیگر ابا ندارد؛ اما با توجه بهشرایط عینی و ذهنی و بحران انقلابی جامعه، طوفان قیامی در راه است که طومار ارتجاع متعفن حاکم را درهم خواهد پیچید. نتایج قیام۴۰۱ آینده را بهنام انقلاب دموکراتیک، آلترناتیو دموکراتیک و جمهوری دموکراتیک مهر کرده است.