طی ۳روز گذشته با ۳مورد حادثه هوایی در خطوط هواپیمایی در ایران مواجه بودیم که در هر ۳مورد علت حادثه نقص فنی عنوان شده و خوشبختانه بهعلت مهارت خلبانها به سرنشینان هواپیماها آسیبی نرسیده ولی هر کدام میتوانست به یک فاجعه بزرگ انسانی تبدیل گردد.
اولین حادثه مربوط میشود به یک هواپیما ایرباس A ۳۰۰-۶۰۰ متعلق به شرکت هواپیمایی ایران ایرتور بهمقصد استانبول که خلبان بعد از بلندشدن از فرودگاه مهرآباد متوجه نقص فنی شده و مجبور شد در فرودگاه فرود اضطراری کند.
حادثه دوم روز ۶بهمن مربوط میشود به پرواز هواپیمای گرگان به تهران که سیستم موتور آن آتش گرفته و قبل از اوجگیری، خلبان مجبور شد دوباره به فرودگاه برگردد. این هواپیما متعلق به شرکت قشمایر از نوع فوکر ۱۰۰ با ۸۵مسافر بوده که خوشبختانه مسافران آسیبی ندیدند.
سومین حادثه روز ۷بهمن مربوط میشود به هواپیمای مسافربری شرکت کاسپین بهشماره پرواز ۶۹۳۶.
این هواپیما پس از حرکت از تهران در حال فرود در فرودگاه ماهشهر بود که بهعلت بازنشدن چرخ های هواپیما به بلوار فرودگاه برخورد کرد و از باند فرودگاه خارج شده، وارد اتوبان گردید.
۳حادثه در ۳روز؟!
آیا ۳حادثه در ۳روز طبیعی است؟
اگر خلبانها نمیتوانستند صحنه را کنترل کنند چه فاجعهای بهوجود میآمد؟
با توجه به اینکه حوادث هوایی بهسرعت تبدیل به فاجعه میشوند تمام کشورها و شرکتهای هوایی انرژی ویژهای برای ایمنی پرواز میگذارند و تمام سیستمهای هواپیما توسط تیمهای کارشناسی خبره چک میشود تا تأیید پرواز داده شود.
در نتیجه بهعلت تمهیدات ایمنی بسیار سختگیرانه، درصد حوادث هوایی بسیار پایین آمده است. بنابراین ۳حادثه هوایی طی ۳روز در یک کشور نشان میدهد که سیستم ناوگان هوایی این کشور هم بهلحاظ لجستیکی و بهینهسازی و هم بهلحاظ کادرهای مجرب پروازی زیر خط فقر استاندارد قرار دارد.
حوادث هوایی برای شرکتها و کارخانههای سازنده هواپیما آنقدر حیثیتی است که وقتی رژیم در جنایت سرنگونی هواپیمای اوکراینی توسط سپاه، همان ابتدا میگفت علت نقص فنی بوده، شرکت بوئینگ وارد شد و با دفاع از اعتبار و حیثیتش گفت سقوط ناشی از نقص فنی نبوده و شق شلیک به هواپیما را بهمیان آورد.
طبیعی است زمانی که تعداد سوانح هوایی زیاد شود شرکتی که هواپیما متعلق به آن است بهسرعت اعتبارش را از دست داده و ورشکست خواهد شد.
نکته مهم و قابل توجه اینکه حمل و نقل هوایی یک صنعت پولساز و منبع درآمد برای کشور است و هر کشوری تلاش میکند با رسیدگی خاص به این صنعت مانع از بروز چنین حوادثی شود.
اما از آنجا که هر کاری در ایران آخوندزده یک منبع غارت برای حاکمان است، با این مسأله روبهرو هستیم که رژیم توسط پاسداران و عوامل خودش چندین شرکت هواپیمایی راهاندازی کرده که این شرکتها تنها بهفکر درآمدافزایی و پرکردن جیبهای خود هستند و کاری بهاستانداردهای پروازی ندارند و آنچه برایشان مهم نیست جان مسافران است.
برپاکردن سیستمهای ایمنی و بهکارگیری کادرهای زبده هزینه میخواهد و با توجه به اولویتهای رژیم در هزینه کردن سرمایه مردم برای سرکوب و تروریسم بودجه لازم برای این مسایل باقی نمیماند. ضمن اینکه از آنجا که تمام قوه قضاییه در اختیار حاکمیت است، به این حوادث هرگز رسیدگی نمیشود. بنابراین تمام حوادث هوایی که در ایران بهوجود آمده بلافاصله پروندهاش بسته شده است. یعنی نه کسی حسابرسی شده و نه کسی دستگیر و نه مقصری مشخص شده است.
معامله با خون!
یکی از اقدامات ضدانسانی شرکتهای هوایی جهت سودآوری معامله با جان انسانها است. این شرکتها بهدلیل پایین بودن قیمت هواپیمای فاقد کیفیت مثل ایلوشین و یا توپولف، آنها را - البته هواپیماهای دستدوم و کارشده- از شرکتهای هوایی کشورهای اروپای شرقی و یا جمهوریهای سابق شوروی میخریدند؛ هواپیماهایی که گاهی از آن خطوط بهعنوان هواپیماهای قاتل کنار گذاشته شده بودند. اما کارگزاران جانی رژیم فقط بهخاطر سود بیشتر و بهقیمت جان انسانها همانها را وارد ناوگان هوایی میکردند.
در طول ۴۰سال حاکمیت ننگین آخوندها ۱۹سانحه مرگبار هوایی در بخش غیرنظامی داشتیم که مجموع تلفات این حوادث ۱۴۷۹نفر بوده است.
این آمار مربوط به حوادث مرگبار است. البته بسیاری حوادث دیگر هم وجود داشته که توسط خلبانها منجر به فاجعه نشده است.
آنچه مسلم است اینکه بههرحال این حوادث در هر کشوری که اتفاق بیفتد دولت و حاکمیت آن کشور را از یک منبع درآمد محروم میکند. بهعبارت دیگر وقتی خطوط هوایی مطمئن باشد روی صنعت توریسم و بالمال اقتصاد کشور تاثیر مثبت میگذارد ولی تا آنجا که به رژیم آخوندی برمیگردد چنین رویکردی دیده نمیشد. چرا که اولویتهای رژیم با اولویتهای یک نظام مردمی متفاوت است.
اولویت رژیم ولایت رشد اقتصادی، ارتقاء صنایع و... نیست و در یک جمله اولویت این نظام ضدمردمی ایران، مردم ایران و منافع آنها نیست.
این رژیم قرونوسطایی که هیچ سنخیتی با این دوران ندارد، اولویتش بحرانسازی و صدور بحران و تروریسم و چنگاندازی به منطقه است. اولویت آن پیشبرد طرح ارتجاعی هلال شیعی و تشکیل امالقرای ارتجاعی ولایت فقیه است که طبعاً بهای تمام این مالیخولیای آخوندی از جیب و جان مردم ایران پرداخته شده است. اگر اولویت، مردم ایران بودند، ۲۰۰میلیون یورو یعنی ۳۰۰۰میلیارد تومان را خرج نیروی تروریستی قدس نمیکرد و بحران دارو و قطعات هواپیمای مسافری را که در لیست تحریم نیستند، حل و فصل میکرد.
واقعیت این است که رژیم بهجای سرمایهگذاری در زمینههای مختلف اقتصادی و ارتقا بودجههای عمرانی و صنایع، ثروت بیکران مردم ایران را خرج حوثی و نصرالله و هادی عامری و انبوه وحوش مزدورش در کشورهای منطقه میکند.
علی لاریجانی، رئیس مجلس ارتجاع، در ۱۷بهمن ۹۶ اعتراف کرد که بخشهای اجرایی کشور ما فربه شده و پولی برای عمران باقی نمیماند و این گیر عمده ماست.
در سال ۹۷ برای بودجه عمرانی فقط ۶۰هزار میلیارد تومان پیشنهاد شده بود در حالی که یکی از کارگزارهای رژیم که متخصص بودجه بود گفت از همین بودجه مشخص شده هم فقط ۱۰٪ آن هزینه میشود.
واقعیت این است که ۴۰سال است آخوندها با کمک پاسداران این مملکت را غارت کردند. تمام زیرساختها را از بین بردند. تنها عرصه ناوگان فضایی کشور نیست که دچار بحران است. این وضعیت در جایجای این میهن ستمزده دیده میشود. از ساختمان پلاسکو که در مرکز تهران در آتش سوخت، از کشتی سانچی که بهطور مشکوک غرق شد، از واژگون شدن اتوبوسها به ته دره و خارج شدن قطارها از ریل خود و هزاران تصادفات جادهای که ایران تحت حاکمیت خامنهای رکورددار آن است.
در یککلام آخوندها بردند، سوزاندند و کشتند و تمام کشور را به ویرانی کشاندند.
بیتردید این وضعیت محصول یک دیکتاتوری فاسد سیاسی و قرونوسطایی است که طبعاً با کنار زدن و بیرون انداختن آن از تاریخ پرشکوه ایرانزمین، بحرانها و مشکلات راهحل درست پیدا میکنند. این همان مأموریت مهمی است که مردم و مقاومت مردم ایران به آن همت گماشتهاند و یقینا آن را محقق خواهند کرد.