طرح مسأله
وجود انسانی، تاریخی، اجتماعی و حقوقی بهنام «زن» در حاکمیت ولایتفقیه از کشدارترین موضوعات، پر رفت و آمدترین مشکلات و مسألهدارترین تضادهای لاینحل در ۴۰سال گذشته بوده است. این حاکمیت برای اینکه واقعیت این وجود اجتماعی را بهرسمیت نشناسد، میلیون میلیون هزینه کرده، هزاران نیرو برای مهار آن اختصاص داده و موجب جنایات سرسامآور و افسارگسیخته گشته است. هنوز هم این مقوله باز و این پرونده جاری است و «جز قلب تیره، هیچ نشد حاصل».
از آخرین دستآوردهای این موضوع کشدار، پر رفت و آمد و تضاد لاینحل، موتورسورای زنان است. چند صباحی پیش از این هم تماشای مسابقات ورزشی در ورزشگاهها، یکی از معضلات اجتماعی و جاری زنان ایران با این حاکمیت بود و آن یکی هم هنوز لاینحل باقی مانده و بدل به «پدیدهیی» جدید شده است. یادآوری میشود این رژیم متخصص ساختن پدیدهسازی اجتماعی است؛ مثل پدیدهٔ اندامفروشی، پدیدهٔ گورخوابی، پدیدهٔ بیکاری، پدیدهٔ دختران خیابانی، پدیدهٔ کودکان کار، پدیدهٔ ترک تحصیلی دانشآموزان و...
در این نوشته نمیخواهیم وارد طرح این مسأله در مطبوعات حکومتی یا جنبههای حقوقی آن توسط قوة قضاییه و پلیس راهوار و...شویم. همهٔ اینها موضوعات انحرافی و باندی درون نظام هستند تا اصل دعوا که بین زن ایرانی با آپارتاید جنسی در نظام آخوندی است، تحتالشعاع قرار گیرد، به سایه برود و بدل به بگو مگوهای ژورنالیستیِ بیسر و ته و بیهدف گردد.
اصل موضوع چیست؟
پرسش اولیه که برای بررسی این موضوع به ذهن متبادر میشود، این است که بهراستی چرا فکر، دارایی، امکانات و قدرت یک دولت و حاکمیت صرف مهار وجودی بهنام زن در کلیهٔ وجوه اجتماعی میشود؟ حاصل این همه هزینه، نیرو و امکانات مملکت که صرف این موضوع شده، به چه نتیجهیی انجامیده است؟
پاسخ این است که علاوه بر تباهسازی و گسترش بیحد و اندازهٔ ناهنجاریهای اجتماعی پیرامون این موضوع ـ که از قضا زنان و دختران ایران بیشترین و سنگینترین بهای آن را پرداختهاند و میپردازند ـ آنچه به حاکمیت قرونوسطایی آخوندی برمیگردد:
اولاً: ایدئولوژی این نظام متعلق به قرون وسطا است که با ویژهگی توتالیتاریستیاش توان و کشش پاسخگویی به مسائل متنوع انسان اجتماعی را در عصر تمدن بشری ندارد و بالاترین مرزبندیاش مرز بندی جنیستی است.
ثانیاً خواست و هدف سیاسیاش بالا نگهداشتن شمشیر سرکوب بهمثابه اهرم سلطهٔ آپارتاید جنسیتی و مذهبی است. این خواسته و هدف را همواره همچون اسلاف فاشیستیاش با چماق «امنیت» بر سر جامعه میکوبد. بهقول رومن رولان نویسندهٔ شهیر فرانسوی، در دولتهای دیکتاتور و فاشیست، «همواره سگ امنیت عوعو میکند»! (نقل از رمان «جان شیفته»)
توان، انرژی و انگیزهٔ یک جامعه صرف چه میشود؟
کافیست قدری در میزان انرژیگیری، آثار روانی، گسترش ناهنجاریهای اجتماعی ـ بهخصوص پیرامون زنان ـ و بنبستهایی که جلو پای نیمی از وجود اجتماعی یک جامعه ایجاد میکند، تأمل کنیم تا حجم و گستردگی جنایت حاکمیت ولایتفقیه نسبت به زنان ایرانزمین و کل جامعهٔ ایران را بهتر و عمیقتر دریابیم.
این رژیم روی موضوعاتی نسبت به زنان نقطهٔ ایست و توقف میزند که اصلاً مسأله و مشکل هیچ جامعهٔ متمدن و انسانی نیست. موضوعات بیاهمیتی مثل تماشای ورزش در ورزشگاهها، موتورسواری، روسری، رنگ لباس و نظایر اینها... ولی همینها بدل به بحران زندگی اجتماعی و گاه مشکلات روانی و خانوادگی برای زنان میشوند. همینها موجب دستگیری، زندان، بهتان، بیکاری، ترک تحصیل، آوارگی، ترک کشور، از هم پاشیدن خانوادهها و...از جانب زنان میگردند.
آیا جامعهیی که نیمی از آن مدام درگیر این مشکلات خودساختهٔ حاکمیت ولایتفقیه است، گذشته از هزینههای سرسامآوری که خرج هیچ و پوچ میشود، توان و انرژی و انگیزهاش صرف چه میگردد؟ واقعیت در این موارد این است که رژیم آخوندی از قضا همین را میخواهد که توان و انرژی و فکر و زندگی زن و مرد ایرانی خرج جنگ و جدال روانی و اجتماعی با اینجور مسائل شود تا دیکتاتور بر اسب مرادش برای سلطهگری و حفظ نظام بتازد!
راهگشایی زنان
از این رو باید اعتراف کرد که زنان ایرانزمین که مدام چنگاچنگ این معضلات ارتجاعی و قرونوسطایی هستند، حقیقتاً با قدرت بیشکست انسانیشان توانستهاند تاب آورده، تسلیم نشده و از پای نیفتند و پایداری و مقاومت در برابر مهیبترین آپارتاید جنسیتی و مذهبی را پیش ببرند و حتی راهگشاییهای نوین بیافرینند. نمودی پرافتخار از این تسلیمناشدنها و راهگشاییها را در پیشتازی زنان در قیامهای ایران شاهد بوده و هستیم.
«از این سموم که برطرف بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و عطر نسترنی» (حافظ)
در پرتو یک دستاورد چهل ساله
اکنون که از راهپیماییِ همهجانبهٔ چهل ساله در گذرگاههای سخت، پیچیده، پر تجربه و متنوعِ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آمدهایم؛ اکنون که از چندین قیام سراسری و بزرگ عبور کردهایم، همهٔ تجارب و آموختهها و دستآوردهای زن و مرد ایرانی چونان آینه در آینه، حتمیت یک دستاورد را پرتو ابدی میبخشند: مشکلات زنان ایران هرگز با استیفای حقوقی و قضایی و لایحه و تصویب و...حل نخواهد شد. این معضل تاریخ چهل ساله هم بسان تمام معضلات مبتلا به مردم ایران، فقط و فقط با نفی کامل آپارتاید جنسیتی و سیاسی و مذهبیِ آخوندی و رأس ولایت فقیهیاش میسر خواهد شد...
آنچنان که درست در نقطه مقابل آپارتاید جنسی و نظام زنستیز آخوندی شاهد درخشش زن ایرانی با تجربهیی طولانی در پراتیک سیاسی و عمل روزانه در نبرد با نظام مردسالار و ایدئولوژی جنسی هستیم. زنی که در سازمان و جنبشی انقلابی، با شکوفایی استعدادها، ظرفیت و توانمندیهایش در نبرد با هیولای زنستیز چهرهٔ جدیدی از جوهر و گوهر انسانی زن را به نمایش بگذارد.
در ماده پنجم طرح ده مادهای مریم رجوی آمده است: «ما به برابری کامل زنان و مردان در کلیه حقوق سیاسی و اجتماعی و مشارکت برابر زنان در رهبری سیاسی معتقدیم. هر گونه اشکال تبعیض علیه زنان ملغی خواهد شد، و آنان از حق انتخاب آزادانه پوشش، ازدواج، طلاق، و تحصیل و اشتغال برخوردار خواهند بود»
«حضور زنی مسلمان و مترقی که به رهایی زن و جدایی دین از دولت معتقد است، در رأس جنبش، و در خط مقدم نبرد علیه ایلغار آخوندی و بنیادگرایی، نقطه عطفی در مسیر آزادی و آرمان برابری حقوق زنان و مردان محسوب میشود. دهها هزار زن مجاهد خلق در راه آرمان آزادی جان خود را فدا کردند و در مسیر رهایی مردم ایران از یوغ استبداد دینی جاودانه شدند. در واقع زنان مسلمان مجاهد خود بیشترین بها را برای تحقق آرمان آزادی و برابری جنسیتی و محو بنیادگرایی طی سه دهه در ایران پرداخته اند»