نماز جمعههای حکومتی در روز جمعه ۷ دی ۱۴۰۳، بار دیگر به صحنهای برای نمایش سوزوگداز نظام ولایت فقیه از گسترش قدرت و نفوذ مجاهدین تبدیل شد. ملاهای منصوب خامنهای با مرور خاطرات سرکوب اعتراضات مردمی در سال ۱۳۸۸ تلاش کردند تا به نیروهای وارفته و بیانگیزهٔ خود روحیه دهند.
آنها با یادآوری ضدتظاهرات سازماندهیشدهٔ ۹ دی همان سال، به عناصر بیحال نظام القا میکردند که همانطور که در برابر موج خیزشهای مردمی ۸۸ سقوط نکردند، اکنون نیز میتوانند از سقوط نهایی جلوگیری کنند.
خرچنگ نظام، آخوند احمد خاتمی با یادآوری مجاهدین و «سال ۱۳۶۰» و نقش پیشتازانه و آگاهگرانهٔ آنها، ذکر مصیبت خواند که «این روزها گفتند که با رفتن دولت سوریه مقاومت ضعیف شده و ایران ضعیف شده».
آخوند رضا نوری در بجنورد در توضیح اثرگذاری مجاهدین، حتی به دروغ مدعی شد که در قیام سال ۸۸ برخی از مجاهدین از خارج به ایران رفتهاند: «در کف خیابان عدهیی از مجاهدین که خودشان را به ایران رسانده بودند و عدهیی اندک از اغتشاشگران باقی ماندند» (شبکه اترک رژیم، ۷ دی ۱۴۰۳).
واعظ شیاد خامنهای در رشت نیز با اشاره به اینکه «فتنهها منافقین را رسوا میکند، شناسایی میکند [بخوانید هر قیام باعث آشکار شدن نقش مجاهدین میشود]»، در حالی که قرار بود به بقیه روحیه و انگیزه بدهد از ناامیدی و «ناراحت»ی خودش نسبت به اقبال روزافزون جوانان به مجاهدین و کانونهای شورشی گفت: «ما ناراحت هستیم از اینکه یک عده به سمت بهاییها و منافقین و مجاهدین خلق و انگلیس و آمریکا میغلتند، ما چه کنیم؟ ذاتش همینجوری شده بالاخره!» (شبکه باران رژیم، ۷ دی ۱۴۰۳) همه هم فهمیدند که ساندویچ کردن نام مجاهدین لابلای برخی اسامی دیگر، پلتیک مسخرهٔ این آخوند ابله برای برجسته نشدن مجاهدین است.
مزخرفات سایر امام جمعههای ریایی رژیم نیز به فرموده و مشابهی از همین ابراز وحشتها و سرخوردگیها بود.
بدیهی است که وحشت و سوزوگداز امامجمعههای رژیم، از جمله اظهارات پراکنده و متناقضشان، ریشه در اعتلای اعتبار و موقعیت مجاهدین در تعادلقوای داخلی و بینالمللی و بهطور خاص گسترش کمی و کیفی کانونهای شورشی در سراسر ایران دارد. اقبال فزاینده جوانان و اقشار مختلف به این کانونها، و تأثیرگذاری مجاهدین در هدایت افکار عمومی و سازماندهی اعتراضات، به کابوسی برای رژیم تبدیل شده است.
این آخوندهای حکومتی پیوسته نسبت به اخبار دشمن اصلی نظام، بریف و توجیه میشوند و به همین دلیل بهخوبی در جریان هستند که کانونهای شورشی، با وجود افزایش انواع و اقسام وسایل سرکوب و شناسایی و دوربینهای تجسس و...
با وجود راهاندازی دادگاههای عریض و طویل و شهود نمایشی از مزدوران داخل و خارج کشوری،
با وجود شیطانسازی و تبلیغ همهجانبه و پروپاگاندای جهنمی علیه مجاهدین،
با وجود دستگیریهای گسترده در بین هواداران مجاهدین،
با وجود احکام سنگین علیه زندانیان هوادار مجاهدین و...
روز به روز در حال گسترش هستند بهنحوی که در همین آبان ماه گذشته ۷ دور و در آذرماه ۵ دور عملیات سراسری اجرا کردهاند که هر کدام شامل دهها رشته عملیات بوده است. در سالگرد قیام ۶ دی ۹۶ هم چندین عملیات آتشین و تصویرنگاری در شهرهای مختلف انجام دادهاند. شاهکار کانونهای شورشی بلوچستان در نماز جمعههای شهر زاهدان هم که از قیام ۱۴۰۱ به بعد هیچگاه قطع نشده و پیامآور تداوم قیام مردم ایران بوده است. علت اصلی گسترش کانونهای شورشی هم این بوده که فعالیتهای آنها بهطور کامل منطبق بر خواست و نیازهای مردم ایران و جوشیده از واقعیتهای جامعه است یعنی مردم ایران پس از چند دهه، کاملاً دریافتهاند که جز مسیر قهر و آتش، بقیه راهها انحرافی است و به مقصد آزادی نمیرسند.
نکتهٔ مهم دیگری که این منبریهای مزدبگیر بهخوبی میدانند تأثیر عمیق سقوط بشار اسد، متحد استراتژیک نظام بر روحیه درهم شکسته و ترسان مزدوران نظام و متقابلاً دلگرمی و امیدواری مردم ایران است. آنها حالیشان است که بعد از فروپاشی عمق استراتژیکشان و پس از خوابیدن دود و دم منطقهایشان، هر پراتیک کانون شورشی در داخل ایران یا هر عملیات آنها تأثیری صدچندان در راهنمایی و سمتدهی به عصیان تودههای خشمگینی دارد که دنبال راه نجات هستند.
بنابراین شکستهای استراتژیک رژیم در خارج و گسترش کانونهای شورشی در کنار غلیان بحرانهای اجتماعی، اقتصادی در داخل ایران، چشمانداز سرنگونی را بیشازپیش به واقعیت نزدیک کرده است. زوزههای هراسآلود این عمامه بهسرهای درباری نیز ناشی از عمق وحشت آنها از آینده تاریکیست که دیگر تحت کنترل نظام ولایت فقیه نخواهد بود.