قیام ۱۴۰۱ که با پیشگامی زنان و دختران شجاع ایرانی آغاز شد، بیتردید یکی از گستردهترین و مهمترین قیامهای سراسری در ایرانزمین بود. یک نقطهٔ عطف در مبارزه مردم ایران برای نیل به آزادی بهشمار میآید و مانند دیگر جنبشهای اجتماعی در دوران استیلای شیخ، تجلی ارادهٔ ایرانیان برای برپایی انقلاب دموکراتیک و جمهوری دموکراتیک است.
مقاومت ایران با توجه به شناختی که از جامعهٔ انفجاری ایران داشت، وقوع این قیام را پیشبینی کرده بود. ارزیابیها و تحلیلهای ارائه شده دال بر آن بود که سیاست خامنهای برای خالصسازی قدرت به بنبست رسیده است. این سیاست ضدمردمی برای مهار و کاهش وقوع قیامهای مردمی بود ولی در عمل نتوانست از عهده برآید.
ریشههای قیام ۱۴۰۱
قیام ۱۴۰۱ نتیجه فعال شدن گسلهای عظیم اجتماعی و بحرانهای متعدد انباشته در جامعهٔ انفجاری ایران بود. فعال شدن این گسلها را پیشتر در قیام دی ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ نیز شاهد آن بودیم.
قیام ۱۴۰۱ استمرار قانونمند و قابل پیشبینی سلسله اعتراضها و قیامهای پیشین بود. این اعتراضها و قیامها ریشه در نارضایتیهای عمیق و تقابل تاریخی مردم ایران با این رژیم داشت. کشتارها و سرکوبهای دهههای گذشته، از جمله کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷، سرکوب قیامهای دهه ۷۰ و اعتراضات سالهای ۱۳۷۸و ۱۳۸۸ و نیز قیام دی۱۳۹۶و آبان ۱۳۹۸سوختبار کافی برای این قیام فراهم کرده بود.
ابعاد و گسترهٔ قیام ۱۴۰۱
این قیام که در واکنش بهقتل مهسا (ژینا) امینی از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ آغاز شده بود، در ماههای بعد نیز ادامه یافت و به جنبشی گسترده و شکوهمند تبدیل شد و خشم و نفرت انباشتهشده جامعه را به آتشی عظیم تبدیل کرد که تا به امروز شعلههای آن خاموش نشده است.
مردم ایران در قیام ۱۴۰۱ تمامیت رژیم ولایت فقیه را به چالش کشیدند. از همان لحظههای آغازین شکلگیری قیام، شعار «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر خامنهای» فریاد اعتراض مردم را به جهانیان مخابره کرد.
در نقطهٔ مقابل، خامنهای تمام دستگاههای سرکوب خود را بسیج کرد تا شعلههای گدازان قیام را خاموش کند. در طول ۷ روز اول قیام، دستکم ۹۰ نفر از مردم، شامل زنان و جوانان، بهشهادت رسیدند.
در ۸ بهمن ۱۴۰۱، سازمان مجاهدین خلق ایران اعلام کرد که قیام به بیش از ۲۸۲ شهر کشور گسترش پیدا کرده و ۷۵۰ نفر از مردم در جریان آن جان خود را از دست دادهاند و تعداد بازداشت شدگان به بیش از ۳۰ هزار نفر رسید. در ۸ فروردین ۱۴۰۲، اسامی ۶۷۵ تن از شهدا منتشر شد.
بر اساس گزارشهای رسیده از کانونهای شورشی و خبرنگاران مردمی، از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ تا ۱ آذر ۱۴۰۱، دستکم ۱۰۲۷ اعتراض از سوی دانشجویان کشور شکل گرفت. در اقدامی کمسابقه هزاران حرکت اعتراضی در خیابانها همگام با اعتصابات بازاریان و تجمعهای گوناگون، لرزشهای پایانی حکومت استبدادی را بشارت داد و به این ترتیب مبارزات قهرمانانه مردم ایران به مرحلهیی نوین بالغ شد.
اعادهٔ حیثیت از واژهٔ «انقلاب» در فرایند قیام
میهن ما در قیام ۱۴۰۱، بیش از هر زمان دیگر همبستگی و همدلی را تجربه کرد؛ این همبستگی چنان ریشه در جان جامعه دوانید که بسیاری از قیامآفرینان در توصیف آن روزهای غرورانگیز از کلیدواژهٔ «انقلاب» استفاده کردند؛ کلیدواژهیی که شیخ آن را به لجنزار ارتجاع آلوده بود و پارازیتهای او در خارج از کشور دمی از تخطئه آن دریغ نکرده بودند.
در آن قیام، ایرانزمین در قامت تهران و شهرهای شورشی بهصورت تنی واحد بهپا خاست تا اثبات کند در ایران یک انقلاب در جریان است. انقلابی با پشتوانهٔ ۴۳سال خشم و بغض تلنبار شده، انقلابی با ۱۲۰هزار خون به زمین فرو ریخته از پیکر پاکترین سیاوشها و آرشهای این آب و خاک، انقلابی که در یک مقاومت سراسری و سازمانیافته ریشه دارد و در تمام سالهای ایلغار اشغالگران عمامهدار یک روز نیز تعطیل نبوده است.
شکست سیاست آلترناتیوسازی برای انحراف قیام
اتاق فکر خامنهای و لابیها و رلهکنندگان آن در خارج، همدست با سیاستهای استعماری در برابر اوجگیری قیام بیکار ننشستند. آنها برای انحراف قیام و فرو کاستن آن به شعارهای حاشیهیی، کمخطر یا بیخطر از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. برآمد این تلاشها باد کردن بچهٔ شاه و به محاق بردن و بلکه سربریدن آلترناتیو انقلابی و مصادرهٔ ماحصل رنج و خون سالیان مقاومت سازمانیافته بود. پروژههایی مانند «وکالت میدهم» که طراح و پیشبرنده آن اطلاعات آخوندی بود، با هوشیاری و آمادگی انقلابی مقاومت در هم شکست و آلترناتیو دستساز ارتجاع و استعمار نتوانست رهبری قیام را برباید و خمینیگونهٔ دیگری را به مردم ایران تحمیل کند. همگانی شدن شعار «مرگ بر ستمگر/ چه شاه باشه چه رهبر» در ایران و جهان، این شکست را برجسته کرد.
رادیکالیسم قیام این واقعیت را اثبات کرد که اگر ارتجاع و حامیان استعماری آن با اعمال بزرگترین سانسور قرن، آلترناتیو انقلابی را انکار کرده و برای بازگشت سلطنت همکاسه شوند نمیتوانند تاریخ را به عقب برگردانند و یکبار دیگر خیزش مردم ایران را به انحراف بکشانند.
اثرگذاریهای آیندهساز قیام ۱۴۰۱
خیزشهای اجتماعی، از مشروطه تا قیام ۱۴۰۱، نتیجه تلاشهای ملت ایران برای آزادی و عدالت اجتماعی بوده است. ایرانیان با فداکاری و ایستادگی، بارها در برابر استعمار و استبداد ایستادگی کردهاند. انقلاب مشروطه و جنبش ملیشدن صنعت نفت هر چند با توطئههای داخلی و خارجی مواجه شدند، اما میراث آنها امروز در خیابانها و جنبشهای اجتماعی ایران دیده میشود. قیام ۱۴۰۱ تکیه داده بر این پشتوانهٔ شکوهمند، جنبش مردم ایران را یک گام کیفی به جلو جهش داد و تأثیرات قابل توجه بر آن باقی گذاشت.
این اثرگذاریها را از زوایای گوناگون میتوان مورد بررسی قرار داد، اما تا همینجا میتوان بر این واقعیت سرسخت پای فشرد که شکست خط خالصسازی، بیآیندگی، تشتت و از همگسیختگی، از آثار ضربههای استراتژیک قیام ۱۴۰۱ بر شاکلهٔ نظام ولایت فقیه است. بهموازات آن شاهد اعتلای آلترناتیو دموکراتیک و پیشرویهای وقفهناپذیر آن هستم. امروز بیش از دیروز پیامدهای آن قیام بزرگ و دیگر قیامهای سراسری را در مبارزات مردم ایران برای آزادی میبینیم. کانونهای شورشی بسا پربسامدتر از هر گاه در کار بذرافشانی قیام و شورش در شهرهای مستعد ایران هستند.
***
آن قیام بزرگ را گرامی میداریم و با شهیدان گرانقدرش برای ادامهٔ راه تا برقراری یک جمهوری دموکراتیک بر خرابههای فاشیسم دینی همسوگند میشویم.