در بحث ضرورت تشکیلات دیدیم در شرایطی که برای انجام یک پراتیک ساده در جامعهٔ اختناقزده نیازمند سازماندهی، تقسیمکار و تدارکاترسانی هستیم، سخن گفتن از قیام و انقلاب بدون تشکیلات انقلابی یک شوخی بیمسما بیش نیست.
اکنون در ادامه میخواهیم به این موضوع بپردازیم که یک تشکیلات انقلابی را چگونه میتوان شکل داد؟ رمز دوام و قوام و پیشروی آن چیست؟
تئوری انقلابی، مبنای تشکیلات انقلابی
بدون دارا بودن یک تئوری انقلابی نمیتوان تشکیلاتی انقلابی داشت. مجاهدین بهعنوان یک نیروی انقلابی با پیشینهٔ مبارزه با ۲دیکتاتوری، قبل از بنیانگذاری سازمانشان به ضرورت یک تئوری انقلابی پیبرده بودند. مریم رجوی در یک سخنرانی خود بهمناسبت سالگرد ۴خرداد ۱۳۵۱ در اینباره میگوید:
«حنیفنژاد یک امید واقعی خلق کرد. او برای اولین بار مبارزه حرفهیی را بهمثابه امری علمی و سازمانیافته بر اساس اسلام انقلابی بنا گذاشت. یک جنبش سازمانیافته در جامعه ایران برپا کرد و با کنار زدن مرزبندیهای ارتجاعی و انحرافی، مرز کیفی استثمارکننده و استثمارشونده را برجسته کرد.
هر کدام از اینها حقیقتاً یک انقلاب بزرگ در دنیای مبارزه بود و از بابت تکامل مبارزه با استبداد و ستم، حنیف دین بزرگی به گردن مردم ایران دارد. کار بزرگ او این است که غبار از رخ دین زدود. به این معنا که گوهر حقیقی اسلام را کشف کرد که نافی بهرهکشی است و گفت که این ایدئولوژی در میدان مبارزه با طبقات و رژیمهای حامی استبداد و ستم بهدست میآید».
با تعمق در فحوای این سخنرانی مشخص میشود که بنیانگذاران مجاهدین و بهطور مشخص محمد حنیفنژاد، جوهر ضداستثماری اسلام را کشف کردند. این کشف آنها را بهسوی تدوین یک تئوری انقلابی راهنمون شد. این تئوری راه مبارزه حرفهیی و علمی را گشود.
ژرفا و برد فلسفیـتاریخی یک تئوری، گسترهٔ هدایتبخشی آن را مشخص میکند. بهدرجاتی که این تئوری، لایههای عمیقتری از استثمار را نشانه رود، بههمان درجه آزادکنندهٔ انرژیهای انسان و اجتماع در نیل به اهداف بالابلند خواهد بود.
بدیهی است که این تئوری نه در تجرد و انزوا، نه در کنج آکادمیها بلکه در میدان عمل انقلابی و از دل آزمایشهای نفسگیر بهدست میآید.
مبارزه ایدئولوژیک، چسب تشکیلات انقلابی
اگر قبول کنیم یک تئوری انقلابی زیرساخت تشکیلاتی انقلابی است، در قدم بعدی این سؤال پیش میآید که تشکیلات انقلابی چگونه میتواند در استمرار فعالیت خود انقلابی بماند؟ تئوری با چه مکانیسمی میتواند راهنمای عمل یک سازمان انقلابی باشد؟
تاریخ تکامل اجتماعی و انقلاب خلقها نشان میدهد برخی نیروها، سازمانها و احزاب در یک مقطع زمانی انقلابی بودهاند اما این درخشش دیرگاهی نپاییده، بهمحض رسیدن به قدرت یا کسب موفقیتهای مرحلهای، دچار آنتروپی، انشقاق و در نهایت اضمحلال شدهاند.
بنیانگذاران مجاهدین با مطالعهٔ عمیق جنبشهای پیشین، راه دوام و قوام و پویایی و تازگی تشکیلات انقلابی را در مبارزهٔ ایدئولوژیک یافتند. آنها ایدئولوژی را «چسب تشکیلات» میدانستند. مبارزه ایدئولوژیک در یک تشکیلات انقلابی شانه به شانه مبارزه سیاسی و نظامی پیش میرود؛ گاه از آن سبقت میگیرد و باید بگیرد. کارهای سیاسی درخشان، عملیات بینظیر نظامی و دستآوردهای خیرهکنندهٔ استراتژیک اگر با مبارزه ایدئولوژیک همراه نباشند، سازمان انقلابی را بهسمت عملزدگی، پراگماتیسم، اپورتونیسم، انشعاب و انحلال خواهند برد.
مجاهدین از نادر نیروهای انقلابی معاصر هستند که مبارزه ایدئولوژیک را در هیچ شرایطی تعطیل نمیکنند. استمرار «انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین» از سال ۱۳۶۴ تاکنون، بهترین شاهد برای اثبات این رویکرد است. آنان با سر بلند با ۲پدیدهٔ استثماری (جنسیتزدگی و فردیت فروبرنده) در ستیزی سیستماتیک، جریانوار و رو به ارتقا هستند.
«آگاهی» و «انتخاب»، خمیرمایهٔ مبارزه ایدئولوژیک
مبارزه ایدئولوژیک با بخشنامه و اجبار قابل اجرا نیست. آن را هیچ مسئولی در مناسبات مجاهدین به دیگران تحمیل نمیکند. مضمون این مبارزه رهاییبخش بوده و با انتخاب آگاهانهٔ کادرهای انقلابی عجین است زیرا محتوا و سمتگیری مبارزه ایدئولوژیک، ایجاد تغییر در سرشت انتخابگر، ارادهمند و مسئول انسانی است. انسان وقتی با آگاهی انتخاب میکند قادر به انجام شگفتیهایی است که از انسان تحت نظام و مقهور جبرها برنمیآید.
کارنامهٔ مجاهدین در زمینهٔ نبرد با نابرابری بین زن و مرد آنان را قادر کرده است در سختترین شرایط مبارزاتی، سبز، سرزنده و سرفراز باقی بمانند. این دستآورد بدون خمیرمایهٔ «آگاهی» و «انتخاب» مداوم امکانپذیر نبوده است.
مریم رجوی در کتاب «زنان نیروی تغییر»، وجهی از مبارزه ایدئولوژیک (زدودن اندیشهٔ جنسیتگرایی) را سرچشمهٔ تواناییهای مجاهدین مینامد:
«پایداری اشرف چگونه ممکن شد؟ عوامل سازندهٔ آن کدام است؟ منشأ آن چیست؟
باید بگویم که این پایداری در مبارزه بیامان برای برابری فراهم شده است. یعنی نتیجهٔ مرزبندی مستمر میان برابری و نابرابری و میان رهایی انسان و اسارت اوست... درک این حقیقت، حاصل سالها مبارزه با رژیم زنستیز آخوندی بود که در دههٔ ۱۳۶۰ به یک دگرگونی فرهنگی بزرگ در سازمان مجاهدین خلق ایران بالغ شد...
مجاهدین به این کشف مهم رسیدند که اگر بخواهند در مقابل استبداد مذهبی بایستند باید با تمامی آثار ایدئولوژیک و فرهنگی بنیادگرایی مبارزه کنند. در یککلام ما دیدیم که زدودن اندیشهٔ جنسیتگرایی، انرژی عظیمی از درون این مقاومت آزاد میکند و دینامیسم شگفتی برای جهش به جلو فراهم میکند که سرچشمهٔ تواناییهاست».
پیام بشارت و اطمینان به آینده و آیندگان
با توجه به آنچه گفته شد، اینک میتوان رمز دوام و قوام تشکیلات انقلابی مجاهدین را دریافت. مبارزه ایدئولوژیک با مضمون ضداستثماری و رهاییبخش آن، سرچشمهٔ دینامیسم، پویایی و پیشرفتهای مجاهدین در نبرد سرنگونی با قهارترین دیکتاتوری حاکم بر میهنمان است. به تعبیری دیگر موتور محرکه و سلسلهجنبان پیشتاز در نبرد با موانع ضدتکاملی است. اگر آن را متوقف کنیم، تشکیلات انقلابی قادر نخواهد بود چنان یک الماس برنده، بشکافد و به پیش بتازد.
این بشارتی است زیبا و قابل تأمل به آینده و آیندگان که دیروزهای تراژیک در تاریخ ایران دیگر تکرار نخواهد شد. مجاهدین پیشاپیش آفتها و ویروسهای پوککنندهٔ جنبش انقلابی را کشف کرده و با آنها در نبردی جانانه هستند. اینگونه میتوان با اطمینان خاطر به آینده نظر دوخت و برای تحقق آن فداکاری کرد.