728 x 90

مجاهدین و نفی پراگماتیسم قدرت‌جویانه

نفی پراگماتیسم...
نفی پراگماتیسم...

از واژهٔ «تقوا» برداشتها و مفاهیم مختلفی استخراج شده است. ریشهٔ آن از «وقایه‌» به‌معنای نگاهداری کردن، حفظ کسی از بدی و آفت و نگهبانی است. مفاهیم دیگر نیز برای آن در فرهنگهای فارسی ردیف شده است (۱) مقوای کتاب از این واژه گرفته شده است؛ زیرا صفحات آن را از آسیب حفظ می‌کند.

 

تقوای سیاسی

یکی از معانی تقوا در پهنهٔ سیاست و مبارزه سیاسی، خویشتن‌نگهداری از درافتادن به وادی پراگماتیسم، مصلحت‌نگری، نان‌به‌نرخ روز خوردن، پوپولیسم مبتذل و بازاری، تجارت‌پیشگی در سیاست و استفاده از روش‌های ماکیاولیستی برای به‌دست‌آوردن قدرت است. سیاست تجارت‌پیشه و نان‌به‌نرخ روز خور، برای توجیه منافع پراگماتیستی خود، نام آن را «انعطاف» می‌گذارد ولی در واقعیت امر چیزی جز بی‌پرنسیبی و سر بریدن اصول و ارزش‌ها برای کسب قدرت نیست و حفظ آن نیست. این آن چیزی است که سازمان مجاهدین پیوسته با آن در ستیز بوده و بهای خونین و سنگینی در این مسیر پرداخته است. کسانی که مجاهدین و رهبری آنها را به قدرت‌طلبی و درافتادن با خمینی بر سر حاکمیت متهم می‌کنند، یا نسبت به تاریخچه و ماهیت مجاهدین در غفلت هستند یا از سر غرض و عمد به چنین گزاره‌ای متوسل شده‌اند و قصد آنها شیطان‌سازی خامنه‌ای پسند از بهترین فرزندان خلق ایران است. این‌چنین است کسانی که گمان می‌کنند مجاهدین باید برای منطبق کردن خود با هر آلترناتیو دست‌ساز و منشور کذایی از اصول مبارزاتی خود دست بشویند، ایدئولوژی و استراتژی خود را کنار بگذارند و در مسائلی مانند حجاب زنان مجاهد تجدید‌نظر کنند. لابد در قدم بعدی خواهند خواست که آنها از شهیدان قتل‌عام و رود خروشان خون دیگر یارانشان در دههٔ ۶۰ برائت بجویند تا خوشایند بچهٔ شاه و زینت‌المجالس باشند.

 

یک گواهی تاریخی

برای زدودن هر شائبه‌ای در این زمینه یادآوری می‌کنیم که مسعود رجوی در نخستین سخنرانی خود در دانشگاه تهران به تاریخ ۴بهمن ۱۳۵۷ گفت:

«من نیامدم اینجا که روند خودبه‌خودی قضایا را فقط ستایش کنم. ما نیامدیم که آنچه را که هست و فقط هست، تأیید کنیم»

او با صراحت خطاب به کسانی که فکر می‌کردند، پس از سرنگونی شاه، نوبت به دوران راحت و تکیه‌زدن بر قدرت فرا رسیده است، فریاد زد:

«ما سرنداده بودیم که بجایش زر بگیریم. مگر جانمان را برای این داده بودیم که به جایش جاه بگیریم؟ از جا برنخاسته بودیم، قیام نکرده بودیم که در جاهای بهتر و صندلی‌های بهتر و مقامات بهتری قعود کنیم».

این سخنان در حالی بود که اگر مجاهدین می‌خواستند می‌توانستند با مقداری کوتاه‌آمدن از اصول و پرنسیب‌ها و خطوط قرمز مبارزاتی خود، نظر خمینی را جلب کنند و در بالاترین مدارج قدرت قرار گیرند. دیگر نیازی نبود که مارک «منافق»، «التقاطی»، «محارب»، «باغی» و «یاغی» بخورند و جان و مالشان در شرع آخوندی مباح محسوب شود.

 

«در هزار احتمال، یک احتمال»!

از شرف مبارزاتی مجاهدین در تاریخ ایران همین بس که خمینی در اردیبهشت ۱۳۶۰ اعتراف کرد که «در هزار احتمال یک احتمال»! نمی‌دهد که مجاهدین به رجس او آلوده شوند و ولایت یزیدی‌اش را تأیید کنند:

من اگر در هزار احتمال، یک احتمال می‌دادم که شما دست بردارید از آن کارهایی که می‌خواهید انجام بدهید، حاضر بودم با شما تفاهم کنم».

تقوای سیاسی مجاهدین و پرهیختن آنها از کسب قدرت به هر قیمت، یک تاکتیک و پز آلآمد و روزپسند نیست، ریشه در منش و ایدئولوژی آنها دارد. در سال۱۳۸۸ که مسابقهٔ فرصت‌طلبی و بی‌هزینگی درگرفته بود، متانت و خویشتن‌نگهداری مجاهدین و بی‌اعتنایی آنها به بازیهای مهوع سیاسی گاه حوصلهٔ دوستان را سر می‌برد. برمی‌آشفتند و می‌گفتند اگر مجاهدین نجنبند، ممکن است حاصل مبارزه خونین با دو استبداد به تاراج برود و کسانی بر سرکار بیایند که هیچ رنجی برای انقلاب نکشیده‌اند و تاریخ معاصر ایران تکرار شود. مسعود رجوی در پاسخ به آنها گفت:

«آره، آره آقا جون، می‌زنن از ما می‌برن، اصلاً اعلیحضرت رضاشاه کبیر می‌بره، اصلاً آریامهر از قبر زنده می‌شه، اصلاً امام ملعون راحل برمی‌گرده. ما عقب می‌مونیم. به ما هیچی نمی‌رسه. ما مطرح نیستیم. مطرح هم نخواهیم شد. چند سال باز باید اپوزیسیون باشیم. آره آره آره، تا آخر عمر. من که تا آخر عمر اپوزیسیونم این رو خاطر جمع باشید.

در انتخابات ریاست‌جمهوری سال۵۸، خمینی گفت، هر کی به قانون اساسی (یعنی منظورش ولایت فقیه) رأی نداده صلاحیت ریاست‌جمهوری رژیم رو ندارد. نیم ساعت بعد من اطلاعیه دادم که خداحافظ شما. ما نیستیم. ما این‌کاره نیستیم. الآن چه می‌گویم؟

اول روشن باشه از روز اول ما هیچی نمی‌خواهیم. ببین آقاجان هر کی می‌خواد بیاد تو ایران روی کار، خوب، ما ستادمون، آزادی بیان، آزادی اجتماعات و این‌که شکنجه و اعدام نباشه. همین. دو تا چیز.

هیچی نمی‌خوایم، هیچی از هیچ‌کس. هر کی می‌خواد رئیس بشه هر کی می‌خواهد مرئوس بشه. هر کی می‌خواد انتخاب بشه. خون شهدامون و رنج زنده‌هامون و تاریخچه‌ای که پشت سر گذاشتیم، بسا بسا بسا فراتر از این حرفهاست».

در این سخنرانی که در بین مجاهدین و رزمندگان آزادی به «تعهد خاوران» معروف است. رهبری مجاهدین برای خود و تک‌تک مجاهدین شرف «چادر زدن در خاوران، مزار شهدای گمنام قتل‌عام تابستان ۶۷» را بر هر نوع مسابقهٔ قدرت‌طلبی ترجیح داد.

«یادتون باشه قرار ما خاورانه. محل شهدای قتل‌عام و اشرف و موسی. اونجا چادر می‌زنیم. هیچی نمی‌خوایم، هیچی»

او در این سخنرانی تکان‌دهنده و ماندگار مشخص کرد که هدف مجاهدین جز آزادی و حاکمیت مردم نیست.

«... اول روشن باشه، من آزادی بیانم رو می‌خوام و آزادی خلقم. چرا؟ چونکه مجاهد خلقم.

مگر اومدم قدرت بگیرم؟ مگر اومدم حکومت بگیرم؟ مگر اومدم تو مسابقه فرصت‌طلبی شرکت کنم؟

مگر اومدم توی موج‌سواری شرکت کنم؟

اول روشن باشد که ما کی هستیم. روشن باشد که نسلمون و خطمون و سابقه‌مون و تاریخچه‌مون چیه.

نمی‌خوام، نمی‌خوام، نمی‌خوام، که جلو بیفتیم. اینطوری یعنی جلو بیفتیم؛ با صدق و فدا آری.

ما یه مشت آدمیم. یه کارهایی بلد بودیم کردیم، همه هم از ما جلوتر افتاده‌اند. باشه. لکن موج‌سوار میوه‌چین فرصت‌طلب نیستم.

به ابوسعید بالخیر گفتند که مراجع زمانش، تو در مقابل ما پشه‌ای بیش نیستی. گفت من همون پشه هم نیستم. پشه هم خودتی.

ما آقا اشرفیان پشه هم نیستیم. هیچی نیستیم. هیچی. بی‌نام و نشان. چند ده نفر بودیم از زندان آزاد شدیم. حرفهای خودمون رو زدیم دیگه، تف کردیم به ریاست‌جمهوری خمینی که لازمه‌اش ولایت فقیه باشه و سرکوب خلایق؛ و خوردیم چماق و گلوله و شلاق و ۱۲۰۰۰۰شهید و آواره شدیم. آواره هم هستیم. هیچی نیستیم. پشه هم نیستیم. اما به خودمون مطمئنیم.

دیگه بالای سر مزار شهدامون که می‌تونیم بشینیم و حرفمون رو بزنیم. اگر حرف حق است، راه خودش رو باز خواهد کرد».

 

برای شنیدن فایل صوتی این سخنرانی در اینجا کلیک کنید

از نگاه مسعود رجوی

 

آری، گذر زمان اثبات کرد که حرف حق راه خودش را باز خواهد کرد. امروز تحقق این معنا را به چشم می‌بینیم. رنگینک و شنگینک‌های سیاسی اگر چه ممکن است برای مدتی فضای سیاسی ـ اجتماعی را با درخشیدنهای دروغین و چشم‌پرکن خود فریب دهند ولی خونی که به وسعت قلب ۱۲۰۰۰۰ شهید آزادی در افق شنگرف ایران جاری است، راه را بر هر نوع مسابقهٔ فرصت‌طلبی بسته است. آنچه در نهایت به جا خواهد ماند، نه فرصت‌طلبی و پراگماتیسم قدرت‌جویانه بلکه فدا، صداقت، پاکبازی، تقوای سیاسی، پایبندی به اصول و ارزش‌های مبارزاتی است.

خلق قهرمان ایران پس از پشت‌سرگذاشتن تجربهٔ خونین شاه‌زدگی و خمینی گزیدگی اینک در تشخیص دوستان خود و انتخاب آینده خویش، بسیار هوشیار و دشوارگزین است.

 

پانوشت:

(۱) فرهنگ دهخدا:

وقایه. [وَ ی َ] (ع مص) نگاه داشتن (اقرب الموارد) (منتهی الارب). (تاج المصادر بیهقی) (غیاث اللغات) (آنندراج). وقاء (اقرب الموارد). || (امص) حفاظت و حراست و نگهبانی و وقایت (ناظم الاطباء). محافظت و نگهبانی. || (اٍ)) آنچه بدان کتاب را نگاه دارند (اقرب الموارد). مقوای کتاب (غیاث اللغات) (آنندراج). . || قسمی از چادر ابریشمین یا پنبه‌ای که زنهای مشرق زمین بر سر می‌اندازند (ناظم الاطباء). قسمی چادر ابریشمی یاپنبه‌ای که زنهای مشرق زمین بر روی سر می‌انداختند و صورت و پایین‌تر از زانوها را نمی‌پوشانیدند. معجر زنان (منتهی الارب) (آنندراج). . روبند زنان.

فرهنگ معین:

(و ِ یَ) [ع. وقایه] ۱ ـ (مص م.) نگاهداری کردن. حفظ کسی از بدی و آفت. ۲ - (اٍ) روسری، سربند زنان.

 

دامون دانافر

مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/13a7d700-9030-456f-b0d5-d5d9cc908474"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات