ای کاش میتوانستم
ـ یک لحظه میتوانستم ای کاش ـ
بر شانههای خود بنشانم
این خلقِ بیشمار را،
گرد حبابِ خاک بگردانم
تا با دو چشمِ خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند.
(احمد شاملو. با چشمها. مرثیههای خاک)
تذکار اهمیت یک روز
در تاریخچهٔ انقلاب نوین ایران یک روز زرین در تقویم میدرخشد؛ روزی که رزمندگان ارتش آزادیبخش و حامیان مقاومت ایران، آن را «روز مریم» یا «روز سیمرغ» مینامند. کسانی که مجاهدین را از نزدیک میشناسند، میدانند آنها نه اهل تعارف سیاسی و خود بزرگپنداری هستند، نه اهل شناور ساختن واژهها و خارج کردن مفاهیم از معنای حقیقی آنها. گو اینکه کوران مبارزه انقلابی و درافتادن با دو دیکتاتوری، جایی برای این چیزها باقی نمیگذارد. آنها آنتیتز رژیمی هستند که نخستین و بالاترین جرمش خیانت به ناموس واژههاست؛ واژههایی مانند انقلاب، اسلام، شهید، آزادی، دمکراسی، انتخابات و... بنابراین موضوع برای مجاهدین هرگز در این خلاصه نمیشود که عبارتی را در مورد خودشان به کار ببرند که پای در واقعیت نداشته باشد. وقتی میگوییم مریم رجوی، رئیس جمهور منتخب دوران انتقال، در پشت هر کدام از این کلمات تاریخچهای نهفته است.
یک سؤال ضروری و پاسخ به آن
راستی چرا مجاهدین در پارلمان در تبعید مقاومت، دست به این انتخاب زدند؟ چه ضرورتی آنها را به این مهم واداشت؛ وانگهی چرا پیشاپیش این انتخاب را انجام دادهاند؟ آیا این یک تصمیم گرفتن برای آینده ایران و مردمش نیست؟
برای پاسخ به این سؤال نخست باید دید ضرورت تاریخی آن چیست؟ در جمعبندی شکست جنبشهای معاصر ایران به این نکته راه میبریم، که مردم و نیروهای انقلابی میدانستند که چه نمیخواهند اما نمیدانستند یا چندان در پی آن نبودند که چه چیزی را میخواهند. دمدستترین و در عینحال خونینترین تجربه در این مورد سرنوشت انقلاب ضدسلطنتی است. مردم نظام شاه را نمیخواستند اما نمیدانستند چه چیزی را میخواهند. خمینی با استفاده از این کمبود، با سیاست دجالگرانهٔ «همه با هم» سوار بر خیزابههای عظیم آن انقلاب شد و وقتی به ساحل پیروزی رسید، قدم به قدم نظامی را پیاده کرد که هرگز و هیچگاه مطلوب مردم ایران نبود. مردم برای آزادی و دمکراسی انقلاب کرده بودند او مدعی شد که برای اسلام ارتجاعی مورد نظر او یعنی حاکمیت ولایت فقیه انقلاب کردهاند.
نظیر این کمبود را در جنبش مشروطیت ایران نیز میبینیم. ستارخان و یارانش همه گونه جانفشانی و پاکبازی برای برانداختن استبداد محمدعلی شاهی کردند ولی دست آخر استبداد در لباس میوهچینان انقلاب، مانع از دستیابی آن جنبش عظیم ترقیخواهی در ایران به اهداف پیشرو و شایستهٔ خود شد.
پاسخ مقاومت ایران به کمبود اساسی جنبشهای معاصر ایران
مجاهدین آمدند تا به این کمبود پاسخ مناسب بدهند. آنها پس از آغاز قیام سراسری و مسلحانه در برابر خمینی و رژیمش در ۳۰خرداد۶۰ یک ماه بعد، یعنی در ۳۰تیر۶۰ بدیل و آلترناتیو سیاسی این مقاومت را معرفی کردند: «شورای ملی مقاومت»
برخلاف خمینی که هرگز یک پلتفرم سیاسی مشخص برای آینده ایران ارائه نکرد، شورای ملی مقاومت، در نیمهٔ دوم سال۶۰ و در کوران اعدامهای دستجمعی، طی یک رشته اجلاسهای فشرده، برنامه، اساسنامهٔ شورا و نیز وظایف دولت موقت و آییننامهٔ داخلی شورا را تصویب و علنی کرد.
طبق این مصوبات، بعد از سرنگونی استبداد دینی، یک دولت موقت تشکیل خواهد شد که حداکثر عمر آن ۶ماه است. وظیفهٔ اصلی این دولت تشکیل مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی است. مجلس مؤسسان وظیفهٔ تدوین قانون اساسی جمهوری جدید تا قبل از تصویب قانون اساسی را به عهده دارد. پس از تشکیل این مجلس، وظیفهٔ دولت موقت به اتمام خواهد رسید.
رئیس جمهور دوران انتقال
در سال۱۳۷۲ مقاومت ایران به این ضرورت پی برد که باید برای دوران انتقال یک رئیس جمهور انتخاب کند که نماد وحدت ملی باشد. اعضای شورا در تاریخ ۳۰مهر همانسال، به اتفاق آراء خانم مریم رجوی را انتخاب کردند.
تا اینجا مقاومت ایران به دو کمبود اساسی پاسخ شایسته و قطعی داد:
۱ـ برای بعد از سرنگونی، بهطور مشخص چه برنامهیی دارد؟
۲ـ چه کسی این برنامه را نمایندگی میکند و به پیش میبرد؟
به عبارت دیگر مقاومت ایران، خود و برنامههایش را، پیش از سرنگونی حاکمیت ملایان، در ویترین انتخاب مردم ایران قرار داده است. این رویهٔ انقلابی با کلیگویی و پشتهم اندازی که رویهٔ معمول میوهچینان و فرصتطلبان است سر سازگاری ندارد. به وحدت صوری و بیمحتوا و پیمانهای آنچنانی و باسمهای با هدف شیادی باور ندارد. زیرا آن همبستگی و وحدتی پایدار است که در مسیر مبارزه برای آزادی و برانداختن دشمن اصلی مردم ایران بهوجود آمده باشد. فراخوان به این نوع همبستگی با اعلام جبهه همبستگی جزو مصوبات شورای ملی مقاومت از سال۱۳۸۱ بوده است. شورا تمامی نیروهای جمهوری خواهی را که با التزام به نفی کامل نظام ولایت فقیه و همهٔ جناحها و دستهبندیهای درونی آن، برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت مبارزه میکنند، در بر میگیرد.
شورای ملی مقاومت با اعلام برنامههای دولت موقت و انتخاب رئیس جمهور آن، کار مردم ایران را برای گزینش ساده کرده است. به مردم ایران بهصورت شفاف و روشن میگوید من این هستم و رئیس جمهور من برای دوران انتقال، مریم رجوی است. او کسی است که سمبل و نماد این مقاومت است. همهٔ این مکانیسمها از شورای ملی مقاومت تا برنامه و رئیس جمهورش برای آن بهوجود آمده و معرفی شدهاند که حق آزادانهٔ انتخاب مردم ایران برای تعیین سرنوشت خود تضمین شود.
نماد و تبلور ۴دهه مبارزه نفسگیر
آیا مقاومت ایران، راه کسی را برای سبقت گرفتن و سرنگون کردن استبداد دینی سد کرده است؟ هرگز! صحنهٔ جوشان مبارزه و رویارویی سهمگین با دیکتاتوری، عرصهٔ رقابت و به رخ کشیدن نیست، میدان آزمایش پاکبازی و تمامپردازی است. اینجا جایی است که دعاوی به محک میخورد و گفتمانها امتحان پس میدهند.
مریم رجوی به این اعتبار، شخص نیست، نماد و تبلور نسلهایی است که در برابر دو دیکتاتوری جنگیدهاند، او خود در زیر و بم این مبارزه نفسگیر، در بالاترین سطح حضور داشته و آن را رهبری کرده است. وقتی سخن میگوید، از دستآوردهایی سخن میگوید که خود در خلق آنها شرکت داشته و بلکه آنها را آفریده و عرضه کرده است. او محصول فداکاری فوق طاقت و آزمایش پسدادهترین کادر انقلابی این جنبش است. پلتفرم ۱۰ مادهای او جوشیده از ۴دهه مبارزه بیوقفه در برابر هیولای ولایت فقیه است. آنچه در این مدت خلق و عرضه نموده، بهترین گواه صلاحیت اوست.
مردم ایران و بهخصوص زنان سرکوب شدهٔ ایرانی، در آرمان و کاریزمای مریم رجوی، رنجها و آرزوهای خویش را میبینند. تاریخ ایران در عمر پر فراز و نشیب خود، نخستین بار به سیمای زنی دیده میگشاید که به جای فکر کردن به منصب، موقعیت، منافع فردی و گروهی با دیدگانی پر از خورشید، به مردمی میاندیشد که عشق به بهروزی آنها تمام زندگی و هستی او و یارانش را رقم زده است.
۳۰ مهر یادآور انتخاب چنین رئیس جمهوری است؛ رئیس جمهور رنجهای و آرزوهای مردم ایران.