یکی از آثار بحران ساختاری در حاکمیت، بیراهحلی در مقابل ستون بلند چالشهای بالفعل است.
منظور از بحران ساختاری چیست؟ چرا این عبارت یا ترم در ادبیات سیاسیِ مربوط به حاکمیت آخوندی تکرار میشود؟
ساختار به یک ارگان یا سامانه اطلاق میشود که عناصر آن در ارتباطی تنگاتنگ، هدفی مشترک را دنبال میکنند. هر ارگان یا نظام سازمانیافته در یک ساختار قواره میگیرد که از دامنه تا قلهاش، پیکری با اجزای متعدد ولی مرتبط با هم را شکل میدهند. یک دولت، یک اداره، یک شرکت، یک گروه سازمانیافته، یک ساختار است.
بحران ساختاری یعنی وجود تلاطم در اجزای یک پیکر و در ارتباط میان آنها. بحران ساختاری وقتی ایجاد میشود که بیشترین درصد تخریب وضعیت سیاسی، اجتماعی، صنفی و اقتصادی، بهصورت چالش پشت چالش به مبدأ آنها یعنی ارگان مرجع بازمیگردد. این بازگشت منجر به وقوع تلاطم در ساختار حاکمیت یا دولت میشود.
وقتی نان که نهایت هدف اقتصادی است، بحرانی میشود، یعنی ساختار مرجع اقتصادی که در ید حاکمیت یا دولت است، گرفتار بحران ساختاریست و وضعیت نان، معرف این بحران است.
وقتی برق که انرژی تفکیکناپذیر از تمام نیازمندیهای زندگیست، دچار تنش و بحران میشود، یعنی مرجع مدیریت آن گرفتار تلاطم ساختاریست و علت قطع برق را باید در تخریب سنگ بناهای لازم و علمی آن جست؛ چرا که غیرممکن است زیرساختهای یک ساختمان تخریب نشده باشد و ساختمان ناگهان بر پایههای خود فروبریزد.
تلویزیون شبکه خبر در گزارش روز ۶خرداد از مجلس آخوندی، به سخنان یک نماینده بهنام رحمتالله نوروزی اشاره دارد که در صحن مجلس گفته است: «طبق گزارشی که کمیسیون انرژی در خصوصیت وضعیت تأمین برق داده، الآن سراسر کشور با ناترازی برق و آب مواجه است .این حاصل ۲ دهه قصور و کوتاهی است».
مشاهده میشود که وقتی در علتیابی قطع برق باید به دو دهه قبل بازگشت، یعنی این مشکل محصول یک ساختار است و نه یک اشکال فنی و کمبود علم خاص برق. از اینرو وقتی عناصر یا کارگزاران ساختار هم که میخواهند گزارش وضعیت بدهند، واقعیت سرسخت روبهرو را نمیتوانند انکار کنند یا دور بزنند یا بپوشانند؛ هر نشانهیی که میدهند، علائم بحران ساختاری در حاکمیت و دولت است که منجر به چنین محصولهایی علیه یک جامعه شده است.
همان نمایندهی مجلس در ادامهی سخنانش، نشانی مردمی را میدهد که کف زندگی را در دستانشان گرفتهاند و نشان این نماینده میدهند: «امروز در مورد قوت مردم، معیشت مردم، صنعت مردم، تولید مردم به من مراجعه میکنند، حرف دارند.»
وقتی بحران ساختاری در حاکمیت به جریان افتاده و عمق مییابد، ناکارآمدی و بیبرنامهگی، گریبان حاکمیت را میگیرد. در این وضعیت، حتی مشکل را هم میبیند، اما کاری از دستش برنمیآید؛ همان نماینده مجلس: «میرویم توی تیرماه، میرویم توی مردادماه اوج گرما، هم برق نیست هم آب قطع میشه، چیکار باید کنند؟ وزیر نیرو میخواهد چی کار بکنه؟»
وقتی کارگزاران برق از «دو دهه» قبل بهدلیل «قصور و کوتاهی»، تخریب اساسیترین انرژیِ همهجانبهی حیاتیِ یک کشور را کلنگ زدهاند، یعنی این ساختار فقط توان تخریب دارد و پیکر ساختارش متلاطم است.
بحران ساختاری، مدام طاعون تولید میکند و تمام نشانهها و محصولات آن، طاعونزدگیست که درنهایت به مرجع و کانون طاعون بازمیگردد: «امروز کشور با چالشهای همزمان اقتصادی، فرهنگی و امنیتی روبهرو است.» (خبرگزاری ایسنا، ۷ خرداد ۱۴۰۴، محمدباقر قالیباف)
بیبرنامگی و ناکارآمدیِ حاکمیت طاعونزدهی آخوندی در بحران برق، بحران نان و بحران ترابری که هماکنون در بالاترین حد خود در کشور جاریست، هیچ علتی ندارد جز بحران در پیکر و ساختار آن. بحرانی که بهخاطر تخریب زیرساختهای حیاتی، هرگز نمیتواند از چنبرهی آنها خلاصی یابد.