728 x 90

۵مهر؛ قدرشناسی از حماسه‌ها و فرهنگ‌ها

قدرشناسی از حماسه‌ها و فرهنگ‌ها
قدرشناسی از حماسه‌ها و فرهنگ‌ها

برگی از شناسنامهٔ شناخت ملت‌ها

ارزش‌های حیات تاریخیِ یک ملت را با چه معیارها و شاخصهایی می‌سنجند؟ تاریخ نیاکان و حافظهٔ معاصر ما بر روی چه عناصری انگشت تأکید می‌نهند؟ دریچهٔ شناخت ملتها و اقوام پراکنده بر این عرصهٔ خاکی و آبی با کدام ارزش‌ها و عناصر گشوده می‌شود؟

جهان ما سرشار از آفریده‌های بشری چون پیشرفت‌های علمی، صنعتی، نظامی، فضایی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. قدمت این پیشرفتها ــ که در توالی دوره‌های تاریخی، شتاب بیشتری گرفته‌اند ــ چندان فاصلهٔ زمانی با حافظهٔ معاصر ما ندارد. در میان همهٔ این دست‌آوردها، سرمایهٔ بلاجایگزین ملتها و اقوام که نسل به نسل تداوم یافته و معرف شناسنامهٔ آن‌هاست، کدام‌یک است؟

رابطه متقابل حماسه‌ها و فرهنگ‌ها

اگر به تعریف هر کدام از پیشرفتهایی که اشاره شد بپردازیم، به این یقین می‌رسیم که «پیشرفت فرهنگی» جامع‌ترین و فراگیرترین عنصر اجتماعی و انسانی است که باقی عناصر در آن نهفته و حضور دارند. حیات پشت سر ما و حافظهٔ تاریخی و جمعی‌مان هم گواهی می‌دهند که دست‌آوردهای علمی، صنعتی، نظامی، سیاسی و... در نهایت منجر به یک فرهنگ می‌شوند. فرهنگی که بیش از همهٔ دست‌آوردهای بشری با ذات، ضمیر، اندیشه و جوهر انسانی ما عجین است. فرهنگ، تنظیم‌کنندهٔ کیفیت ارتباط و تعالی مناسبات ملتها و اقوام گوناگون می‌باشد.

پس ما انسان‌ها از دریچهٔ دست‌آوردها و کیفیت «فرهنگ یک ملت» می‌توانیم به شناخت آن جامعه و تاریخش ورود کنیم. از این رو حماسه‌های بشری در رنگارنگی و تنوعشان به‌مثابه پله‌ها و مسیرهایی هستند که ما را به دریچهٔ «فرهنگ» ملتها و جوامع پراکنده بر این عرصهٔ خاکی و آبی رهنمون می‌شوند. گذشته از حماسه‌های متعدد در تاریخ همهٔ کشورهای جهان، کافیست تنوع حماسه در شاهنامهٔ فردوسی یادآوری شود. ارادت مردم و نسل به نسل فرزندان ایران به شاهنامهٔ فردوسی در التفات و قدرشناسی از حماسه‌هایی است که نمادهای افتخار تاریخی و ملی و فرهنگی ایران‌زمین هستند. حماسه‌هایی که عجین با ذات و جوهر و ضمیر آزادیخواهی، بزرگ‌منشی، جوانمردی، عدالت‌جویی، برابرطلبی و خردپروری بوده‌اند.

۵ مهر؛ عجیب، خارق‌العاده

با چنین پیشینه و تصوری از جایگاه ارزش‌های فرهنگی و حماسی در دنیا و در ایران، به سال‌های نزدیک و معاصر خودمان پای می‌گذاریم. سال‌هایی که حافظهٔ ۴۰ سالهٔ ایرانیان را دربر می‌گیرد.

یکی از این حماسه‌های معاصر نسل ما رویداد عجیب، خارق‌العاده، سرفصلی و مهم روز ۵مهر۱۳۶۰ است؛ روزی بسان یک طیف از رنگین کمان دههٔ ۶۰. دهه‌یی که هنوز بسیاری از رازها، سکوت‌ها، صداها، دیده‌ها، شنیده‌ها و خفیه‌هایش تصویر و توصیف و هویدا نشده‌اند. بی‌شک تا سرنگونی نظام ولایت فقیه و آزاد شدن دریچهٔ مشاهدات و خاطره‌ها، این بخش مهم از دههٔ ۶۰ آشکار نخواهد شد. باشد که روز و روزگاری فرا رسد تا حافظهٔ جمعی ایران‌زمین به سخن آید.

«در نیست / راه نیست / هیچ‌کس با هیچ‌کس سخن نمی‌گوید»

آن روزها طولانی‌ترین و ساده‌ترین خط ارتباطی به اندازه یک بی‌سیم بود؛ آن هم بین دو حریف در حال جنگ. مهم‌ترین خبرها تا بیرون آمدن روزنامه‌های عصر و اخبار شب رادیو و تلویزیون، در پردهٔ سکوت می‌ماندند. آن روزها نه خبری از تظاهرات هزاران نفره و میلیونی بود، نه حضوری از مبارزات مدنی و نه فضایی حتی برای نوشتن یک نامه یا بیانیه اعتراضی. نه می‌شد نشریه و کتابی‌خارج از دایرهٔ حکومت انتشار داد و نه فراخوانی حتی برای حمایت و پشتیبانی از یک حرکت اعتراضی یا اطلاع‌رسانی همگانی. نه کامپیوتری، نه موبایلی و نه انواع سرورهای عظیم ارتباطی. تاریکیِ مطلقِ سلطهٔ خون‌آشامیِ دیو جماران بود، سایهٔ هراس در آسمان جامعه بود و پرسش «چه باید کرد» در بین روشنفکران و جویندگان راه گریز از آن ظلام بی‌همتا در تاریخ معاصر ایران. خمینی نعره‌های جنگ خارجی، وفور زندانی، بازار پررونق اعدام و خیل سرکوبگران خیابانی را بر جامعه مستولی کرده بود.

۵ مهر؛ پاسخ به دو هدف با دو ویژ‌گیِ مشترک حماسه‌ها

باید سرِ رشته‌یی گشوده و راه نفسی برای تابوشکنی از خمینی باز می‌شد. باید خمینی از ماه پایین کشیده می‌شد تا دیوار قطور بت‌سازی زیر لوای دجالیتی بی‌نظیر فرو می‌ریخت.

در فضای سنگین اختناق و اعدام‌های روزانه، برآورد حضور عنصر اجتماعی جز با آزمایش یک حماسه غیرممکن می‌نمود. همان‌طور که هم‌اکنون در جامعهٔ ایران بدون قیام و تظاهرات سراسری نمی‌توان نظرسنجی و برآورد واقعی از نظر و آرای مردم داشت. چنین وضعیتی با ضریب سرکوب و اختناق چندصد برابر، در دههٔ۶۰ وجود داشت. هیچ راهی جز خلق یک حماسه برای پاسخ به دو هدف وجود نداشت:

ــ شکستن طلسم بت خمینی با هدف اجتماعی کردن شعار «مرگ بر خمینی».

ــ برآورد و آزمایش حضور عنصر اجتماعی.

مجاهدین پیشاپیش یقین داشتند که باید این دو هدف را با خلق یک حماسه آزمایش کنند. حماسه‌یی که همواره در طول تاریخ بشری در بین ملتها جوهری واحد و مشترک داشته است. جوهر حماسه‌ها چیست؟

۱ ـ تسلیم نشدن به بختک هیولای مسلط.

۲ ـ شکستن هیبت هیولا در منظر طلسم‌شدگان از قدرت‌نمایی آن.

همهٔ حماسه‌های بشری دارای این دو وجه مشترک بوده و هستند. حماسه‌ها کوتاه‌مدت‌اند و گاه بیش از چند ساعت نیستند. چرا که بسان صاعقه‌یی بر ناممکن بودنها فرود می‌آیند، نواخت عادت‌شدهٔ محیط و جامعه را می‌شکنند و نظم سکون و خودبخودی‌گرایی را برهم می‌زنند.

گشودن بغض ایران

مجاهدین خلق در روز ۵مهر۱۳۶۰ ناگهان چون برق آتشین در تهران و چندین شهر ایران ظهور پیدا کردند و شعارهای «مرگ بر خمینی ــ زنده باد آزادی»، «خمینی حیا کن ــ سلطنت‌و رها کن»، «ای جلاد ننگت باد» را طنین دادند. طنینی که به هر گوشی می‌رسید، بغض فروخوردهٔ مردم ایران را برمی‌انگیخت؛ مردمی که از پس روزان و شبانی لبالب از اخبار شکنجه و اعدام، اکنون ندا و صدای‌شان به بارگاه دیو جماران می‌رسید.

قیام و شورش ۵مهر۶۰ از ساعت ۱۰صبح تا حدود ۴ ـ ۵بعد از ظهر در یک نبرد مسلحانه پرکشاکش بین مجاهدین و پاسداران ظلام قرون‌وسطایی ادامه یافت. مجاهدین در آن نبرد نابرابر که تمام ویژ‌گی‌های یک حماسه را دارا بود، با نثار صد‌ها جان شیفتهٔ آزادی، طنین «مرگ بر خمینی» را در حافظهٔ اجتماعی و به‌طور خاص آنان که از تمامیت نظام آخوندی عبور کرده بودند، به ثبت رساندند.

سقوط بت از ماه به چاه و فتواهای حریصانهٔ فراعنه

خمینی که بعد از ۳۰خرداد۶۰ هزاران مجاهد را زندانی و صدها نفرشان را اعدام کرده بود، هرگز در مخیله‌اش نمی‌گنجید که مجاهدین با چنین حضور جمعی و سازمان‌یافته به میدان هماوردی با لشگر پاسدارن جانی‌اش بیایند و با طنین شعارهایشان، بت ولی‌فقیه را از ماه به چاه بکشانند.

خمینی در روز ۵مهر تمام قوانین و حقوق اسیر و مجروح را زیرپا گذاشت و خیل فراعنهٔ قسم خورده به بتش، با فتواها و با نظریه‌های ضد حقوقی و ضدبشریِ فقه ولایی، حریصانه به میدان ابراز نظر برای چگونه مثله کردن، زجرکش کردن و کشتار تظاهرکنندگان حتی بر تخت بیمارستانها آمدند. در شب ۵مهر گیلانی و لاجوردی که داس‌های خمینی برای درو کردن نسل آزادیخواهان ایران بودند، صدها زن و مرد مجاهد را بدون محاکمه و رعایت حداقل حقوق اسیری، تیرباران کردند.

ایران بعد از شکستن بت

بعد از ۵مهر۶۰، شعار «مرگ بر خمینی ـ زنده باد آزادی» بر دیوار شهرها، در پارک‌ها، بر روی پل‌های بزرگ داخل شهرها، در مدارس و دبیرستانها و دانشگاهها، در فروشگاههای بزرگ زنجیره‌یی، در اتوبوس‌های بین شهری و در مسیر کوهنوردان نوشته و تکثیر و حتی در میدانهای تیرباران فریاد می‌شد. در تداوم پایداری آن نسل و سرایت مقاومت و روشنگری‌اش به نسل‌های بعدی، خمینی برای همیشه زیستنگاهی جز مرداب‌ها و طنین لعن و نفرین اکثریت مردم ایران نداشت و ندارد.

مسیر شناخت و قدرشناسی آزادی

حق تاریخی ۵مهر را باید در تداوم راه آن جانهای شیفتهٔ آزادی و استمرار پایداری و مقاومت نسلی به‌جای آورد که پیام خون و نبرد و مبارزه‌شان را ارثیه‌های عصیان و شورش برای نسل‌های بعد از خودشان به‌جای گذاشتند. بر مبنای چنان حماسه‌ها و پایداریهایی در ۵مهر و زندانها و قتل‌عام‌شدگان ۶۷ بود که نسل‌های بعدی به ضرورت قیام‌ها از ۸۸ تا ۹۸ رسیدند. اکنون «آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند» و جانهای شیفتهٔ آزادی از دههٔ ۶۰ تا ۹۰ با همبستگی خون و راه و آرمان مشترک‌شان، جبهه سراسری ایران‌زمین را در مقابل جبهه ارتجاع قرون‌وسطایی ولایت فقیهی رقم زده‌اند.

نسل کنونیِ مشتاق آزادی و عبور کرده از تمامیت نظام آخوندی، میراث‌دار حماسه‌هایی چون ۵مهر، تابستان ۶۷ و قیامهای ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ است.

این‌ها معیارها و شاخصهای سنجش ارزش‌های حیات تاریخیِ یک ملت هستند. حافظهٔ معاصر ما بر روی چنین عناصری انگشت تأکید می‌نهد. دریچهٔ شناخت ما را بر تاریخ و فرهنگ میهن‌مان ــ هم‌چون همهٔ ملتها و اقوام پراکنده بر این عرصهٔ خاکی و آبی ــ چنین ارزش‌ها و عناصری گشوده‌اند. این ارزش‌ها و عناصر را چنین حماسه‌هایی بدل به فرهنگ ملی در مناسباتی شایستهٔ شناخت و قدرشناسی آزادی برای درک مفهوم کرامت انسانی است.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/4c5b6373-dccf-4be9-840f-851c30b35349"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات