معنای تصمیمات و تهدیدات پاندولیِ «انتقام» و «خونخواهی» توأم با فریاد و هوار کارگزاران، عمله و اکرهٔ بسیجی و تبلیغات نظام ملایان، چیست؟ چرا این تصمیمات و تهدیدات بهثبات و نتیجهٔ قطعی نمیرسند؟
ارابهٔ نظام کجا گیر کرده است و دلش از کجا میلرزد که شاخ و شانه کشیدن را هم با مصلحت روزگار میسنجد و آن اولدورم بلدورمهای جهانگشاییِ اسلامپناهی را هم درز گرفته است؟
آیا مخاطب سیاست رژیم ملایان در واکنشهای شبهمدنی مثل شعار دادن در مجلس و در خیابانها و بیانات تند در سخنرانیها، طرفهای خارجی هستند یا وابستگان به نظام؟
بیش از ۹۰ درصد پاسخ این پرسشها را باید در داخل ایران و در نوع رابطهٔ مردم و حاکمیت و نیز وضعیت درون حکومت یافت. علت در این است که پشت حاکمیت و سرمایههای اجتماعی و مدنی و فرهنگیِ آن در داخل ایران فرو ریخته است. آثار این فرو ریختگیِ اجتماعی و فرهنگی به درون نظام سرایت نموده، شقه و شکاف را در ساختار آن شدت بخشیده و مولکولهای نظام را از هم گشوده است.
این وضعیت متلاطم و «تودرتو و پیچیده» را روزنامهٔ حکومتی شرق بهتاریخ ۹ مهر ۱۴۰۳ گواهی میدهد:
«همزمان با مسائل تودرتو و پیچیدهٔ داخلی، کشور با مسائل حساس و خطیر منطقهیی نیز روبهرو شده است... اتخاذ هر رویکرد نیز مستلزم توجه به شرایط موجود در داخل کشور است».
تیغ تجاوزگریِ خارجیِ رژیم آخوندی، با اطمینان از مماشات آمریکا و اروپا تیز میشده و آنگاه جنایت، سیاست پارو میکرده است. با اینها، نارضایتیها و اعتراضات و قیامهای داخلی هم سرکوب افسارگسیخته شده است.
سالیان سال اثبات شد که چرخهٔ نظام ولایت فقیه بر سه پایه میباشد:
ـ سرکوب عریان داخلی
ـ تجاوزگری و تروریسم خارجی از طریق بازوهای نیابتی
ـ برخوردار بودن از بیشترین مماشات آمریکا و اروپا
محور دوم و سوم دو روی یک سکهاند. یکی از آنها ضربه بخورد، دومی بلافاصله از آن تأثیر مستقیم و کلان میپذیرد. عطف به محورهای دوم و سوم، اکنون جنگافروزیها و تروریسم سالیان رژیم، پیدرپی تبدیل به مکافات اتودینامیک شده و ضربهها و تأثیرگذاریهای آنها به خودش بازگشته است. وضعیت با تمام ویژگیهای ضربات استراتژیکش آنقدر پیش روی حاکمیت ملایان قد علم کرده است که روزنامهٔ حکومتی با هراس و هول، به رادیو ــ تلویزیون و رسانهها و تریبونهای میانتهی اما هوارکش «انتقام، انتقام» هشدار میدهد که:
«در چنین شرایطی، ضروری است سیاستهای کشور خردمندانه طراحی و اجرا شود... سیاستهای کشور باید بهگونهیی هدفگذاری شود که از وقوع جنگ و درگیری پیشگیری کند» (همان)
وجه برجستهٔ هوارکشیهای «انتقام، انتقام» را خامنهای و مشاوران و کارگزاران نظام بهتر از مخاطبان میدانند که تماماً رو به نیروهای نانخور نظام است و جز آن، نه از جانب اکثریت مردم ایران و نه از جانب مخاطبان بینالمللی، خریدار ندارد. واقعیت این است که مجازاتهای اتودینامیک هم روند قانونمند و تکاملیِ خود را طی میکنند و در سیر بلوغ خود، به نقطهٔ کیفی میرسند و آثارشان پیاپی به مصدر متجاوز و تمامیتخواه بازمیگردد. حاکمیت آخوندی با رأس ولیفقیه آن از آغاز تاکنون، با توسل به حداکثر جنایت برای حفظ صدرات، مراحل مجازات اتودینامیک را سال به سال شتاب بخشیده و اکنون مرحله بلوغ آن فرا رسیده است.
اکنون مردم ایران و مخاطبان جهانی شاهدند که تمام قدرتنماییِ سالیان این رژیم فقط در برابر آنهایی بوده است که پناه، پشتیبان، تجهیزات و سلاح نداشتهاند. مقاومت ایران دهههاست به دستاندرکاران جهانیِ سیاست در قبال ایران گفته و تأکید نموده که رژیم ملایان فقط و فقط زبان قاطع، محکم و قدرت را میفهمد و بس. مردم ایران در چندین قیام، این زبان را به حاکمیت آخوندی تفهیم نمودند، ولی مماشاتگران و معاملهداران منطقهیی و جهانیِ با آن، پشت قیامکنندگان را خالی کردند و باند حاکم جانیان را نجات دادند.
بیشک سرنوشت تحولات شتابگرفتهٔ منطقه تأثیر مستقیم بر سرنوشت آینده ایران خواهد داشت. آنچه تاکنون رخ داده، گواهیِ آشکار میدهد که خامنهای «بازندهٔ استراتژیک» جنگافروزی شد. این پیشبینی در یکسال گذشته در هالهای از احتمالات بود، اما اینک بهعینه محقق شده است. تحولات آتی نیز نشانیهای آشکارتر و عینیتری از این پیشبینی را رقم خواهند زد.