خامنهای روز ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ در آستانهی «روز جهانی کارگر» چنان از برج عاج از مسائل کارگری در ایران سخن گفت که انگار کارگران ایران در ناز و نعمت زندگی میکنند و فقط «جهش تولید» باقی مانده است: «رکن جهش تولید، کارگر است».
وقتی سخنان خامنهای را میشنوی، هرگز فکر نمیکنی که این حرفها از آن رهبر یک کشور است که بنا بر گزارش مرکز آمار ایران، ۶۰ درصد مردمش زیر خط فقر هستند! حرفهای خامنهای آنقدر سبک و غیرحرفهیی و مبتدی است که گویی هیچ اطلاعی از وضعیت واقعیِ کارگران ایران ندارد؛ در حالی که بهطور واقعی در جریان وضعیت اسفناک طبقهی کارگر و اقشار کارمند و معلم و مزدبگیران است، ولی بنا بر رسم همهی دیکتاتورها، مشکلات اساسیِ سیاسی و اقتصادی میان مردم و حاکمیت، درز گرفته شده و سانسور میشوند تا چهرهیی کارآمد از حکومت تبلیغ شود.
ولی فقیه ارتجاع برنامهریزی و «تبیین جهش تولید» را به مسؤلین سپرد: «از وظایف مهم مسؤلین است که زمینههای حضور مردم و مشارکت مردم در تولید را تبیین کنند.» همان مسؤلینی که با «تبیین»های سیاسی و صنفیشان ــ البته تحت زعامت ولی فقیه ــ دمار از روزگار مرد و زن کارگر ایرانی درآوردهاند و بسیاریشان را راهی زندانها کردهاند. «تبیین»های همان مسؤلینی که در کف خیابانهای ایران معروف به «اختلاسگر»، «دروغگو»، «دزد» و «پدران آقازادههای لاکچریزیست» هستند:
«یه اختلاس کم بشه ــ مشکل ما حل میشه». / «دشمن ما همینجاست ــ دروغ میگن آمریکاست». / «حقوق ما ریالیه ــ هزینهها دلاریه». / «مسؤل بیکفایت ــ استعفا، استعفا». / «مسؤلین دزد ــ کارگر بیمزد».
خامنهای بهعمد ــ بهسنت دجالانهی سالیان متمادی ــ هیچ حرفی از قیمت سرسامآور اقلام احتیاجات زندگی نگفت که کمر اکثریت کارگران ایران را خم کرده، کودکانشان را از تحصیل بازداشته و به کار واداشته، کارگران را بالاجبار به دو شغله و گاه سه شغله کشانده و برخی را هم مجبور به مهاجرت نموده است.
ولی فقیه ارتجاع از مردم تا بن استخوان استثمار شده، خواستار مشارکت در تولید شد: «جهش با مشارکت مردم است. اگر که مردم وارد میدان اقتصاد بشوند، وارد میدان تولید بخصوص اگر بشوند، تولید جهش پیدا می کند.
سپس گو اینکه نمیداند مملکت بهخاطر سیاست تمامیتخواهیِ نظام ولایت فقیه، در باتلاق بحران اقتصادی و معیشت و بیکاری گرفتار است، دچار هذیانگویی و رؤیابافی میشود: «تولید که جهش پیدا کرد کشور ثروتمند میشه، آحاد مردم ثروتمند میشوند، کارگر جیبش پر میشه دست کارگر پر میشود، اشتغال افزایش پیدا میکنه بیکاری کم میشه و مشکلات فراوان کارگری و اقتصادی در کشور از بین میرود.»
خامنهای از «مشارکت مردم» دم میزند، ولی بهروی خودش نمیآورد که حتا بنا بر آمار تحریفشدهی حکومتی، بالای ۶۰ درصد مردم ایران با مشارکت در تحریم و نفی حاکمیت آخوندی، نمایش انتخابات اسفند گذشته را بر سر نظام خراب کردند. مشارکت از این واضحتر؟
مخاطبان خامنهای در این جلسه، نه نمایندهگان واقعی کارگران ایران، بلکه دستچین شدههای حکومتی در کارخانهها و کارگاهها هستند. بههمین دلیل هم هست که در چهلوپنج سال گذشته خبری از حضور هیچ اتحادیه و سندیکای مستقل کارگری در جلسات خمینی و خامنهای نبوده است.
طرف حسابهای خامنهای در این جلسه هیچ مسؤلیتی در قبال بهبود وضعیت کارگران ایران ندارند؛ چرا که اصلاً نمایندهیی از تشکل کارگران در این جلسه حضور ندارد. رسم تمام دیکتاتورها است که مخاطبشان تکتک افراد باشند که هیچکاری ازشان برنیاید و هیچ تشکل و نمایندهیی هم نداشته باشند تا از توان جمعی و سازمانیافتهگی برای استیفای حقوقشان برخوردار نباشند.
در مقابل حرفهای لوکس خامنهای دربارهی طبقهی کارگر در ایران، کافیست به قطعنامههای کارگران در روز ۱۱ اردیبهشت هر سال توجه شود که از یکطرف مملو از گزارشات معوق بودن چندین ماههی حقوقها، حاشیهنشین و زاغهنشین و فقیرتر شدن کارگران، بیکار شدن و محرومیتهای معیشتی و استثمار کارگران، و از طرف دیگر افشاگر سرکوبهای سیاسی و صنفی آنان توسط نیروهای حکومتی در محیطهای کار است.
نقل قولی معروف از فیلسوف سیاسی خانم هانا آرنت است که «دیکتاتورها تا ۱۵ دقیقه قبل از سقوطشان، میگویند همهچیز خوب و طبیعی است». خامنهای هم در توصیف بحرانزیترین طبقهی حقوقبگیر، ادعای دجالانه میکند که «همهچیز خوب و طبیعی است». آنچه را که ولی فقیه ارتجاع از آن هراس دارد و تمام تلاشش در پوشاندن آن با رؤیابافیست، انباشته شدن خشم و کین طبقهی کارگر و اقشار مزدبگیر ایران میباشد که گستردهترین و قویترین پتانسیل قیام و انقلاب فراگیر و مترصد برای درهم کوبیدن حاکمیت استثمارگر و چپاولگر فقاهتی است.