وقتی سلطهٔ دیکتاتوری و آثار شر و شوم آن بر جامعهیی حاکم است، بسیاری تحلیلگران برآنند که ریشههای بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را بررسی نموده و بشناسانند و از میان شناساییهایشان، راهکارهای نجات و برونرفت از بحرانها را نشان دهند. میزان و درصد موفقیت هر تحلیلگر یا کارشناس، رابطهای مستقیم با میزان و درصد شناخت ماهیت حاکمیت دارد.
ماهیت هر پدیده را نمودهای آن بارز و عیان میکنند. مثلاً ماهیت هر نیروی سیاسی یا دولت را رویکردهای آنها در قبال مسائل انسانی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آشکار مینماید.
هر چه شناساییهای تحلیلگران به ریشه و ماهیت پدیده ــ در اینجا دیکتاتور حاکم ــ نزدیکتر باشد، راه نجات ملی، هم میسرتر و هم یکسویهتر و فراگیرتر خواهد بود. برعکس، هر چه شناساییها از ریشه و ماهیت دیکتاتور حاکم متفاوت باشد، راه نجات از آن هم متفاوت خواهد بود.
نمود مادیِ مشخص اصل فوق را میتوان دربارهٔ دیکتاتوری سیاسی ــ مذهبیِ حاکم بر ایران نشان داد. میتوان بهطور دائم بحرانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، صنفی و فرهنگیِ ناشی از حاکمیت را بهگونهیی مجرد و انتزاعی تحلیل نمود و راهحل ارائه داد، میتوان به ریشهٔ بروز همهٔ آنها پرداخت و نشانیِ اصلی را داد.
میهن ما طی بیش از چهار دههٔ گذشته مبتلا به آثار گستردهٔ شر و شوم دیکتاتوری سیاسی ــ مذهبیِ آخوندی با زعامت ولیفقیه بوده است. مقاومت ایران طی این چهار دهه همواره به ریشهٔ برآمدن شر و شوم دیکتاتوری آخوندی اشاره داشته و بر آن متمرکز بوده است، از طرفی محافل استعماری در همسویی با باندهای درونی حاکمیت، شاخ و برگهای بحرانها را نشانهٔ خرابیِ اوضاع ایران نشانی داده و تبلیغ کردهاند تا اصل نظام را درببرند.
بازیهای باندی حاکمیت نیز همواره قصد داشته برای احتراز از رسیدن به ریشه و اصل بحرانهای همهجانبهٔ ایران، نمودها را بچسبد و تبلیغ کند و جابهجاییهای دولتها را دستمایهٔ امیدپراکنی برای تغییر عنوان نماید. آخرین نمونهٔ این بازیِ مبتذل و تکراری، نشاندن مسعود پزشکیان بر روی سن ارائهٔ راهحل نجات از بحرانهاست!
چنین رویکردی به «نمود» مدیریت روی صحنه اشاره دارد، نه «ماهیت» مدیریت پشت صحنه.
چنین رویکردی، خالصسازی را علت مشکل معرفی میکند، نه اتاق فکر تصمیمگیرندهٔ وابسته به بیت رهبری را.
چنین رویکردی گرانی، بیکاری، تورم و خط فقر را در نماز جمعه و رسانه داد میزند، نه سیاستی که برای اقتصاد نسخه میپیچد تا سهم مردم از سهم سپاه پاسداران، نهادهای بیت رهبری و نهادهای مذهبیِ وابسته به حکومت کمتر باشد.
چنین رویکردی ریشهٔ «ناکامیهای چند دههای» را «غربالگری غیرتخصصی، تورم مقررات و قانونگذاری و ایجاد نهادها و شوراهای موازی و در نهایت خطاهای راهبردی در نظامهای حمایتی از مردم» معرفی میکند. (روزنامه حکومتی شرق، ۱۷ مهر ۱۴۰۳)
واقعیتهایی که از هضم رابع تجارب سیاسی، اجتماعی و اقتصادیِ چهلوپنج سال گذشته عبور کردهاند، گواهی میدهند که حکومت موسوم به «جمهوری اسلامی» مثل درختیست که شاخههای آن همواره در معرض آفتاب و باران بوده، ولی مدام سم و آفت تولید کرده است. علت در ریشهٔ تغذیهکنندهٔ شاخ و برگهاست، در اصل ولایت فقیه و شخص ولیفقیه.
آن نشانیها که روزنامهٔ حکومتی از «غربالگری غیرتخصصی، تورم، مقررات و قانونگذاری و ایجاد نهادها و شوراهای موازی و در نهایت خطاهای راهبردی» میدهد، نمودها یا ظواهری هستند که از بنیاد و اصل نظام ولایی با نگرش عقیدتی ــ حوزوی به تمام پدیدهها و انسانها برآمدهاند؛ بنیادی که فقط سم و فساد و تباهی تولید میکند. همینقدر هم که به این نمودها اعتراف میکنند، نشاندهندهٔ این واقعیت بزرگ و سراسری است که ساختار فاسد هماهنگ، مثل بوفی در پشت پنجرهٔ کارگزاران نظام و صاحبان رسانهیی آن ظاهر شده و مشاهدهٔ ناگزیر آن، اعتراف به وحشت را هم ناگزیر نموده است.
حالا بگذار مسعود پزشکیان هم در دنبالهٔ رفت و آمدهای بیسرانجام دولتها در رژیم آخوندی و تکرار و گردش بازیهای مبتذل باندی، از «گسست میان ملت و دولت» بگوید تا بهزعم خودش، ریشه و علت ولایت فقاهتی را درببرد و چند صباحی بازی با برگ سیاسیِ شاخههای سمی را کش بدهد. آنچه جنابش خود را از آن پرت مینمایاند، تودهنیِ ۹۰ درصدی به اصل نظام و تحریم حداکثری نمایشی است که او محصول آن شد. «گسست» اصلی همین است، بند هم نخواهد آمد، فقط تعیینتکلیف نهایی میان ملت و دولت باقی مانده که در تقدیر ناگزیر است.