سایت حکومتی رجانیوز روز 5آذر مطلبی در باب دغلکاری در دیپلوماسی نظام نوشته بود با این مضمون که: دیپلوماسی ما به شعبده بازی و دغلکاری و تقلب عادت کرده، تیر را شلیک میکند هر جا خورد دورش را خط میکشد و میگوید هدف اینجا بود و تیرمان درست به هدف خورد!
نویسنده البته مشکل برجام داشته و مسالهاش این است که چرا تحریمها برداشته نشد؟ و مشکل دیگرش این است که: چرا وقتی از دستگاه دیپلوماسی نظام سؤال میکند چرا رفع تحریمها عملی نشد؟ جواب میشنود که: شما خبر ندارید به اهدافمان رسیدهایم!
سایت مربوطه در انتها هم نوشته: اگر در کوتاه مدت و اسرع وقت در مجموعه سیاست خارجی ایران هم بهلحاظ نرم افزاری و هم بهلحاظ سخت افزاری تحول اساسی و بنیادین صورت نگیرد، جمهوری اسلامی ایران قطعاً دچار چالشهای خطرناک حیاتی خواهد شد، در حال حاضر دستگاه دیپلوماسی کشور تفاوت ماهوی با نظام جمهوری اسلامی ایران دارد.
البته دستگاه دیپلماسی؟ کشور! خودش داستانی است آن سرش ناپیدا!
این دستگاه؟! بیشتر از اینکه شبیه به یک دستگاه باشد، نماد یک جانور است. چیزی شبیه به مار چند سر.
یک سر این مار هفت خط در وزارتخارجه و کابینه روحانی است که متولیاش ظریف است.
یک سر دیگرش زیر عبای خامنهای است که اصحاب دفتر با تعزیه گردانی «حقانی» مسئول آنند.
و البته ستون فقرات و کمر این مار در سپاه پاسداران است که بعد از لیستگذاری و تحریم و انزوای سیاسی و اقتصادی و... گاه توسط پاسدار سلامی و سلیمانی و... دود و دم میکند و اگر مسأله خیلی خطیر بود، پاسدار جعفری خودش وارد شده و نالهٴ موشکی سر میدهد.
تا وقتی که رفسنجانی زنده بود، این دستگاه یک انگشت ششم یا حداقل چیزی در حد «زیگیل» هم داشت که هرازگاهی و بهمناسبتی چیزی میگفت و اظهار وجودی میکرد که پزشکان آن را در شمار علایم بالینی بیمار محتضری میدانستند که هنوز زنده است! اما اینک مدتهاست از این «عامل» دیگر خبری نیست!
اما بهرغم تمام این پراکندهکاریها، حرفها در اساس یکی است:
همه این باندها، عشق بیحدی به دخالت در امور دیگران دارند!
همگی کشته مرده «عمق استراتژیک » اند!
متقابلاً همگی در زمینه پایگاه اجتماعی داخلی، بهغایت فقیر و به بیانی «بی بته » اند! از قضا علت عشقشان به عمق استراتژیک هم همین بیپناهی و بیبتگی داخلی است!
و سرانجام همه این باندها بهرغم سیاستهای تجاوزکارانهاشان، به خوبی زبان «زور» را میفهمند و عنداللزوم میتوانند آن را مثل زبان مادریشان «بشنوند» و بهفمند! و الزاماتش را به جا بیاورند!
سرشت واحد این باندها را هنگام «تنگی و عسرت» بهراحتی میتوان دریافت. بهعنوان نمونه میتوان به موضعگیری اخیر اینها در مورد عربستان نگاه کرد:
نویسنده البته مشکل برجام داشته و مسالهاش این است که چرا تحریمها برداشته نشد؟ و مشکل دیگرش این است که: چرا وقتی از دستگاه دیپلوماسی نظام سؤال میکند چرا رفع تحریمها عملی نشد؟ جواب میشنود که: شما خبر ندارید به اهدافمان رسیدهایم!
سایت مربوطه در انتها هم نوشته: اگر در کوتاه مدت و اسرع وقت در مجموعه سیاست خارجی ایران هم بهلحاظ نرم افزاری و هم بهلحاظ سخت افزاری تحول اساسی و بنیادین صورت نگیرد، جمهوری اسلامی ایران قطعاً دچار چالشهای خطرناک حیاتی خواهد شد، در حال حاضر دستگاه دیپلوماسی کشور تفاوت ماهوی با نظام جمهوری اسلامی ایران دارد.
البته دستگاه دیپلماسی؟ کشور! خودش داستانی است آن سرش ناپیدا!
این دستگاه؟! بیشتر از اینکه شبیه به یک دستگاه باشد، نماد یک جانور است. چیزی شبیه به مار چند سر.
یک سر این مار هفت خط در وزارتخارجه و کابینه روحانی است که متولیاش ظریف است.
یک سر دیگرش زیر عبای خامنهای است که اصحاب دفتر با تعزیه گردانی «حقانی» مسئول آنند.
و البته ستون فقرات و کمر این مار در سپاه پاسداران است که بعد از لیستگذاری و تحریم و انزوای سیاسی و اقتصادی و... گاه توسط پاسدار سلامی و سلیمانی و... دود و دم میکند و اگر مسأله خیلی خطیر بود، پاسدار جعفری خودش وارد شده و نالهٴ موشکی سر میدهد.
تا وقتی که رفسنجانی زنده بود، این دستگاه یک انگشت ششم یا حداقل چیزی در حد «زیگیل» هم داشت که هرازگاهی و بهمناسبتی چیزی میگفت و اظهار وجودی میکرد که پزشکان آن را در شمار علایم بالینی بیمار محتضری میدانستند که هنوز زنده است! اما اینک مدتهاست از این «عامل» دیگر خبری نیست!
اما بهرغم تمام این پراکندهکاریها، حرفها در اساس یکی است:
همه این باندها، عشق بیحدی به دخالت در امور دیگران دارند!
همگی کشته مرده «عمق استراتژیک » اند!
متقابلاً همگی در زمینه پایگاه اجتماعی داخلی، بهغایت فقیر و به بیانی «بی بته » اند! از قضا علت عشقشان به عمق استراتژیک هم همین بیپناهی و بیبتگی داخلی است!
و سرانجام همه این باندها بهرغم سیاستهای تجاوزکارانهاشان، به خوبی زبان «زور» را میفهمند و عنداللزوم میتوانند آن را مثل زبان مادریشان «بشنوند» و بهفمند! و الزاماتش را به جا بیاورند!
سرشت واحد این باندها را هنگام «تنگی و عسرت» بهراحتی میتوان دریافت. بهعنوان نمونه میتوان به موضعگیری اخیر اینها در مورد عربستان نگاه کرد:
اینجا روحانی در باب سیاست خارجی رژیم طوری حرف زده که اگر عکسش را نمیدیدی حتماً او را با حسن عباسی و سعید قاسمی عوضی میگرفتی!
اینهم موضعگیری خامنهای و سطح موضعگیریهای سیاسی وی در مناقشات منطقهای
اینهم موضعگیری خامنهای و سطح موضعگیریهای سیاسی وی در مناقشات منطقهای
اما اینها همین که دیدند اوضاع منطقه تغییر کرده و نمیشود زیاد با عربستان و کشورهای منطقه شوخی کرد، روحانی که مدعی بود «شاخ قلدرتر... را شکستیم» گفت:
«اساس سیاست ما یک تعامل سازنده و عزتمندانه در جهان هست و در منطقه ایجاد صلح و ثبات در منطقه است. حالا نسبت به دنیا هم ما روابط ما بر این مبناست» (آخوند روحانی هفتم آذر ـ گزارش صد روزه)
در کلیشه زیر هم موضعگیری جعفری را میتوانید در همین رابطه ببینید که باعث شده اصغرزاده دانشجو و بازجوی سابق خط امامی! که خواسته جلوی روحانی بایستد و انتقاد کند که این چه وضعی است؟ مگر این مملکت وزارتخارجه ندارد؟ بحث سیاست خارجی چه ربطی به سپاه پاسداران دارد؟ و...
«اساس سیاست ما یک تعامل سازنده و عزتمندانه در جهان هست و در منطقه ایجاد صلح و ثبات در منطقه است. حالا نسبت به دنیا هم ما روابط ما بر این مبناست» (آخوند روحانی هفتم آذر ـ گزارش صد روزه)
در کلیشه زیر هم موضعگیری جعفری را میتوانید در همین رابطه ببینید که باعث شده اصغرزاده دانشجو و بازجوی سابق خط امامی! که خواسته جلوی روحانی بایستد و انتقاد کند که این چه وضعی است؟ مگر این مملکت وزارتخارجه ندارد؟ بحث سیاست خارجی چه ربطی به سپاه پاسداران دارد؟ و...
برگردیم به اول همین نوشته و مشکلاتی که آن سایت دیگر حکومتی مطرح کرده بود و اینکه چرا در سیاست خارجی زعمای قوم اینقدر دغلکارند؟ و چرا به هدف نمیرسند و وقتی هم که سؤال میکنی چرا به هدف نمیزنید میگویند «سیبل» همینجایی بود که تیر من خورد!
و این البته داستان نظام شقه شدهای است که گرچه خاصیت مار دارد اما همه اجزایش یک ساز میزنند و در واقع مانند ماری است که یک کمباین از رویش رد شده و کمرش ـ سپاه پاسداران ـ شکسته است. یک مار قطعه قطعه شده! که باید سخت افزار و نرمافزار همهاش را به سطل زباله انداخت. دستگاهی که فقط میتواند برای این ملت «جنگ» درست کند، دردسر ایجاد کند و حزبالهیها را سرگرم و مردم را عصبی کند.
پایان.
و این البته داستان نظام شقه شدهای است که گرچه خاصیت مار دارد اما همه اجزایش یک ساز میزنند و در واقع مانند ماری است که یک کمباین از رویش رد شده و کمرش ـ سپاه پاسداران ـ شکسته است. یک مار قطعه قطعه شده! که باید سخت افزار و نرمافزار همهاش را به سطل زباله انداخت. دستگاهی که فقط میتواند برای این ملت «جنگ» درست کند، دردسر ایجاد کند و حزبالهیها را سرگرم و مردم را عصبی کند.
پایان.