تفاوت سطح زندگی ملتها و میزان تراز بودنشان با استانداردهای متعارف در جهان ما، در چیست؟ چه عامل مهم و اصلی در این تفاوت، نقش بنیادی دارد؟
از آنجا که سطح زندگی شهروندان بهطور مستقیم وابسته به سیاستهای دولتهاست، پاسخ دو پرسش فوق را باید در اولویتهای هر دولت بررسی نمود. واقعیت این است که زندگی و معیشت مردمان متأثر از سیاست حاکمان ــ بهطور خاص در نظامهای تمامیتخواه و دیکتاتوری ــ است. وابسته بودن سلول به سلول زندگی به سیاست را وقتی حس و لمس میکنیم که جنگها زندگیها را نابود میکنند؛ جنگهایی که از آغاز تا پایانشان، تماماً سیاسی و محصول سیاستهای دولتها هستند.
در کشور ما که همواره از جانب حاکمیت تلاش شده است اخبار روزانه و تبلیغات پیرامون آنها بر مدار جنگافروزی برونمرزی و شیطانسازی درونمرزی علیه جایگزین اصلیِ حاکمیت[مثل تشکیل دادگاه مضحک علیه مجاهدین خلق] در چرخش باشد، واقعیتهای هولناک اقتصادی و معیشتی تحتالشعاع سیاست جنگافروزی و شیطانسازی هدایت میشوند.
آنچه اما در جامعهٔ ایران جریان دارد، نه همراهی با حکومت در چنین سیاستهای ضد ملی، بلکه غلیان مطالبات صنفی و اقتصادی و سیاسی میباشد که رژیم همواره تلاش دارد با سیاست «از این ستون به آن ستون» آنها را از سر خود وا کند. با این حال،اصلیترین بحرانهای حاکمیت ملایان، شعلههای مطالبات صنفی و اقتصادی و سیاسی هستند که با شدت و حدت جنگافروزی و شیطانسازی هم خاموش نشده و بیشتر هم شدهاند.
نگاهی به آمارهای ثبتشده و همواره اضافهشونده در زمینههای صنفی و اقتصادی و سیاسی، گویای اصلیترین بحرانهای رو به حاکمیت هستند که نه میخواهد آنها را بهبود بخشد و نه میتواند کاری انجام دهد. علت در عوامل مهم و بنیادین یعنی اولویتهای حاکمیت است که تماماً صرف بود و نبود فیزیکی آن میشود. همین اولویتهای حکومت میباشند که چنین وضعیتی را علیه زندگی و معیشت مردم ایران رقم زدهاند. به این نمونهها که بیشترشان اعترافات رسانههای حکومتی هستند، توجه کنید.
اقشار مختلف مردم ایران برای نجات از جهنم سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، گروهگروه به مهاجرت از ایران آخوندزده روی میآورند و این روند به یک «همهگیری بدل شده است»:
ـ سایت عصر ایران، ۲۷ دی ۱۴۰۲: «بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ تقریباً ۵۰۰۰۰۰ مهاجر بهطور دائم کشور را ترک کردند.»
ـ نشریه فایننشنالتایمز،آذر ۱۴۰۲: «ایران با افزایشی ۱۴۱ درصدی، سریعترین رشد نرخ مهاجرت را در جهان، بین سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۱ داشته است. »
ـ سایت اکو ایران، ۲۹ فروردین ۱۴۰۳: «در سالهای گذشته مسأله مهاجرت از ایران با مهاجرت نخبگان که به فرار مغزها مشهور بود، به ذهن میآمد؛ اما در سالیان اخیر میل به خروج از کشور وارد ابعادی جدید شده و به یک همهگیری بدل شده است.»
فقر و بیکاریِ سازماندهیشده در ایران ملاسالار به درو کردن زندگی و آیندهٔ دانشجویان و کشاندن روزانهٔ اقشار به زیر خط فقر مشغول است:
ـ روزنامه ابتکار، ۱۹ مهر ۱۴۰۳: «آخرین آمار مرکز آمار ایران نشان میدهد ۴۴ درصد از کل بیکاران کشور را جوانان فارغالتحصیل تشکیل میدهند.»
ـ سایت اکو ایران، ۴ آبان ۱۴۰۳: «طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، بیش از ۲۵ میلیون نفر از جمعیت کشور زیر خط فقر قرار دارد.»
آخوندهای اشغالگر ایران در کار سوزاندن آیندهٔ آن هستند؛ مغزها و نخبهها یا زندان و بالای «دار» و در گورستانها هستند یا در تبعید و مهاجرت مداوم:
ـ رسانههای حکومتی، ۳ آبان ۱۴۰۳: «دو میلیون دانشآموز ثبتنام نکردهاند.»
ـ سایت تسنیم، ۲۳ آبان ۹۹: «رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور گفت: ۱۶۰ مدرسه کپری داریم و ۱۴ هزار کلاس درس با بخاری نفتی گرم میشوند.»
ـ سایت فردای ما کرمان،۳۰ مرداد ۹۸: «وجود ۲۹ مدرسه کپری در استان کرمان.»
ـ خبرگزاری مهر، ۲۳ خرداد ۱۴۰۳: «طبق گزارش مرکز تحقیقات مجلس حداقل ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار کودک از چرخه تحصیل بازماندند. بر اساس آمارها تعداد کودکان کار ایران در بازهای بین یک میلیون و ششصد هزار نفر تا ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار نفر برآورد شده است. حدود ۳ میلیون و پانصد هزار کودک حاشیهنشین و بیش از ۷۰۰ هزار کودک مهاجر و پناهنده وجود دارد. طبق گزارش سازمان بهزیستی در مورد کودکان کار؛ بیشتر دستفروشیها و گل فروشیها توسط دختران انجام گرفته است و پسران اکثراً در کارهایی مانند زباله گردی و باربری فعالیت دارند.»
این اعداد و ارقام که فقط در چند موضوع به آنها پرداخته شد، همواره اعلام شدهاند، ولی تبلیغات حاکمیت بنا بر اولویت حفظ نظام بههر قیمت، همهٔ اینها را تحتالشعاع جنگافروزی برونمرزی و شیطانسازی علیه مخالفان قرار میدهد. این اعداد و ارقام بهخوبی نشانی میدهند که مسألهٔ مبرم و اصلی و اساسیِ مردم ایران، تعیین تکلیف این وضعیت با حاکمیتیست که اولویتاش جنگافروزی و شیطانسازی است. جنگ اصلیِ مردم ایران با جنایتهای خامنهای و باندهایش در سه قوه همینجاست. آنچه هم که این حکومت را درنهایت به زمین میزند، همین موضوعات مبرم هستند که عملاً و نقداً دو جبهه و دو قطب را معرف صحنة سیاسی ایران نمودهاند. صحنهای که ایرانیان نافیِ هرگونه دیکتاتوری، در تقدیر و چشمانداز ناگزیر خود دارند و باید رقماش بزنند.