از دکتر بهروز پویان، کارشناس علوم سیاسی از تهران
چندی پیش خامنهای به صحنه آمد و حرفهای عجیبی زد که میتوان گفت کاملا بیسابقه بود. طبق معمول لاف و گزافهای اقتدار، شیرازهٔ اصلی حرفهایش بود که البته چیز جدیدی نبود. اما موضوعی را مطرح کرد که برای اولین بار به زبان میراند. او بهنحو بیسابقهای برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه زمان تعیین کرد و در قالب هشدار و بهوشباش به مزدورانش، سال ۹۸ را سال اجرای سرنگونی اعلام کرد.
تبلیغ گسترده عوامل و رسانههای حکومتی در مورد زمان سرنگونی
پس از آن ابتدا گماشتگانش در تریبونهای نمایش جمعه در شهرهای مختلف، سپس کارگزاران در دستهها و باندهای مختلف و سرکردگان نظامی و امنیتی و نهایتاً زنجیرهای از روزنامههای حکومتی از هر دو باند اصولگرا و اصلاحطلب، در یک ارکستر هماهنگ به شیوهای یکسان روی این بخش از حرفهای بیسابقه خامنهای تأکید گذاشتند و طی روزهای متوالی سعی کردهاند آن را برجسته کنند.
بهراستی چرا خامنهای برای سرنگونی زمانبندی مشخص میکند؟ آیا دچار جنون شده است و کنترلی روی حرفهایش ندارد؟ عجیب بودن این حرفها به قدری آشکار بود که یکی از گماشتگانش در نمایش جمعه یکی از شهرها نیز آن را "حرفهای بیسابقه" خواند. البته آنچه مدنظر این گماشته بود با آنچه که ما بیسابقه میخوانیم متفاوت است. این گماشته گفته بود که ولیفقیه برای نخستین بار هشدار میدهد و اعلام خطر میکند. اما بر همگان روشن است که خامنهای با تکرار همیشگی کلیشه بیمدادن از "دشمن"، پیوسته در حال هشدار دادن بوده است و این مسأله در مورد ولیفقیه چیز تازهای نبوده و نیست. و از آنجا که این بیمدادنها کلیشه رایج خامنهای است، بهندرت پیش آمده که این کلیشه در یک هماهنگی گسترده میان عناصر مختلف رژیم در سطوح و نقشهای مختلف و زنجیرهای از روزنامههای حکومتی مورد تأکید قرار گرفته باشد. اما این بار آنچه که موجب شد تا این ارکستر هماهنگ تبلیغاتی راه بیفتد، نه کلیشه بیمدادن نسبت به دشمن، بلکه زمانبندی سرنگونی رژیم سلطنت فقیه بود. چیزی که هرگز سابقه نداشته است. خامنهای در شرایط بحرانی در دهههای ۷۰ و ۸۰ و در پی قیامهای خونین در این ۲دهه نیز به هر ریسمانی از مظلومنمایی تا تهدید و هشدار آویزان شد، اما هرگز آدرس و زمان برای سرنگونی تعیین نکرده بود. او در سال ۷۸ پس از قیام تیرماه با مظلومنمایی خود را "علیل و ناقص" خواند و در قیام ۸۸ با بیان اینکه هر کس در خیابان حضور پیدا کند مسئولیت هر اتفاقی که برایش بیفتد با خودش است، بهطور آشکار معترضان را تهدید به کشتار کرد. از پس قیام ۹۶ تا امروز نیز خامنهای چندین بار به صحنه آمده است. ابتدا رگههایی از پذیرش تقصیر نمایش داد اما بلافاصله به ژست همیشگی تهدید و ارعاب بازگشت و در جمع بسیجیان وارفته در ورزشگاه آزادی روضه اقتدار خواند. اما در نهایت چندی پیش از زمانبندی سرنگونی رونمایی کرد. و جالب آن که در هیچکدام از موضعگیریهای پیشیناش از پس قیام دیماه ۹۶، هرگز چنین ارکستر هماهنگ و گستردهای در برجسته کردن موضعگیریاش به راه نیفتاد.
سابقه این رژیم نشان داده که هرگاه موضوعی بهطور زنجیرهای و در یک کر هماهنگ در تریبونهای رسمی و غیررسمی، داخلی و خارجی و در میان همه باندهای رژیم برجسته و تأکید میشود، بهطور قطع مبتنی بر یک دستور و تاکتیک امنیتی است که در بالاترین سطح رژیم هماهنگ میشود. از شیطانسازی علیه مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق و رهبران آن، مسعود و مریم رجوی که رسم جاری چند ساله رژیم بوده است که بگذریم، در همین یک سال اخیر مسأله آلترناتیوسازی توسط رژیم و دستگاه امنیتیاش از مواردی است که برای آن تبلیغات گستردهای در داخل و خارج کشور صورت گرفت. که در تضادهای درونی رژیم، این تلاش مذبوحانه در رسانههای حکومتی رسوا شد و لو رفت. این مورد اشاره به طرح شعار "رضا شاه روحت شاد" توسط نیروهای امنیتی رژیم در جریان قیام های دیماه بود که البته عمری نداشت و اقبالی نیافت و بر باد رفت و یا برجسته کردن بقایای سلطنت مدفون پهلوی در کنار شورای ملی مقاومت بهعنوان آلترناتیو توسط وزارت اطلاعات رژیم که توسط یکی از مهرههای نزدیک به خامنهای فاش شد. بنابراین با توجه به این سابقه باید یقین کرد در مورد اخیر یعنی تعیین زمانبندی برای سرنگونی توسط خامنهای و تبلیغ گسترده آن توسط بلندگو های داخلی و خارجی رژیم، هدفی امنیتی دنبال میشود.
چرا خامنهای برای سرنگونی رژیمش وقت تعیین میکند
بنابراین در پاسخ به پرسشی که در ابتدای بحث مطرح شد مبنی بر اینکه آیا خامنهای دچار جنون شده که برای سرنگونی رژیماش وقت تعیین میکند؟ باید گفت خیر. اتفاقاً کاملا آگاهانه دست به این کار میزند و همه عناصر و مزدوران رژیمش از هر طیف و باند را بسیج کرده تا آن را برجسته کنند. در واقع خامنهای برای نخستین بار در عمرش به یک چیز ایمان پیدا کرده و آن حتمیت سرنگونی قریبالوقوع است. و آن را نه در سال ۹۸ که اتفاقاً در سال ۹۷ میبیند. واقعیت این است که سرعت تحولات داخلی و خارجی آنچنان شتابان بود که خامنهای را به این قطعیت خللناپذیر مطمئن کرد. در عرصه منطقهای و بینالمللی تمامی سرمایهگذاریهای رژیم با کارزار بیامان و شبانهروزی و بیوقفه مقاومت ایران دود شد و به هوا رفت، در صحنه داخلی نیز استراتژی کانونهای شورشی سازمان مجاهدین خلق، رژیم را به استیصال کشانده و به طرزی حیرتآور شاهد رشد سرسامآور این کانونها و میزان قدرت و اثرگذاری آنها در داخل بودهایم. این استراتژی توانست حتی صنعت آلترناتیوسازی رژیم را عقیم سازد و خامنهای میداند که دیگر نمیتواند روی آن حساب کند. بهرسمیت شناخته شدن مقاومت ایران بهعنوان آلترناتیو در میان بسیاری از سیاستمداران برجسته و تاثیرگذار جهان از میان پارلمانترها و اعضای دولتهای اروپایی و آمریکایی و منطقهای و در کنار آن ورود کانونهای شورشی بهعنوان نوک پیکان نیروی انقلاب به شرایط "آمادهباش سرنگونی"، پیرو پیام مسعود رجوی، جملگی عواملی است که باید گفت برای پایان عمر سیاه رژیم سلطنت فقیه میتوان، روزشمار، نه بلکه دقیقهشمار تعیین کرد. با درک این واقعیت و ایمان به سرنوشت محتوم است که خامنهای سال ۹۷ و نه سال آینده را سال فروپاشی میداند. اما اعلام سال ۹۸ بهعنوان سال احتمالی! سرنگونی، به این معنی است که خامنهای در چنان تنگنایی قرار گرفته که تلاش میکند با احاله کردن زمان سرنگونی به تابستان سال آینده بهطور مقطعی هم شده، حتی برای چند ماه، با لفاظی از یکسو به مزدورانش کمی امید تزریق کند که هنوز هم فرصت هست، از سوی دیگر به خیال خود شاید افکار عمومی جامعه را تا چند ماه از خواست سرنگونی برای مدتی چندماهه معلق کند، اما غافل از اینکه انقلاب نوین مردم ایران راه خود را میرود و همچنانکه تا امروز تلاشش برای جلوگیری از رسیدن به نقطه کنونی بینتیجه بوده است، این تلاش نیز ثمری برایش نخواهد داشت.