ظاهراً اکنون برای روحانی و باندش مسجل شده که با موضعگیریهایی شبیه آنچه که در انتخابات پیشین انجام دادند، میتوانند باند رقیب را در کرنر قرار دهند! به همین علت است که تازهترین نکته در این زمینه را دوباره حسن روحانی بیان کرد و با حسرت از انتخابات اولین مجلس پس از سقوط دیکتاتوری شاه صحبت کرد. انتخاباتی که همه گروههای اجتماعی ایران در آن شرکت کردند و رژیم هم به سرکردگی خمینی به شکلی غیرقانونی تمامی آنها را از صحنه حذف کرد.
حتی در مواردی که روشن شد شماری از مجاهدین خلق از سد انتخابات دومرحلهای و تقلبات انتخاباتی آخوندها هم میتوانند به سلامت عبور کرده و وارد مجلس شوند، اساساً انتخابات منطقه مربوطه(مانند کرمانشاه) را منتفی کردند و برگزاری انتخابات در آن منطقه را به پس از اتمام سرکوب موکول کردند.
در یکی دو مورد هم که از دست خمینی و عناصر سربههوایش در رفت و کاندیدای مجاهدین در دور دوم هم با غافلگیری آخوندها از سدهای رژیم گذشت و انتخاب شد، باز هم از ورود هر نامحرمی حتی به جلسه افتتاحیه مجلس جلوگیری کردند در حالیکه با اکثریتی که در همان مجلس اول داشتند میتوانستند نفرات مربوطه را هنگام صدور اعتبارنامه نمایندگی، رد صلاحیت کنند اما خمینی آنچنان از ورود مجاهدین به مجلس وحشت داشت که حتی از خیر برگزاری یک نمایش صوری هم گذشت و نگذاشت کار بهجایی بکشد که بحث اعتبارنامه مجاهدین در مجلسی مطرح شود که یکدست نبود و تهدید داشت مباحث درون مجلس رسانهای شده و پای مردم هم به صحنه باز شود، به همین علت بود که به هر ترتیب بود از ورود موقت و حداقلی حتی یک مجاهد به مجلس جلوگیری کرد!
باز هم نمایش انتخابات شد و شعبدههای شیخ
اما اکنون که باز هم موعد انتخابات فرارسیده باندهای درونی رژیم دوباره به تقلا افتاده و به شعبدهبازیهای انتخاباتی روی آوردهاند. اما نکته مهم این است که: در این زمینه، هیچیک از دو باند رژیم هیچ مشکلی در مورد اصل قضیه یعنی شرکت نکردن مردم در این بازی ندارند چرا که خودشان میدانند مطابق معمول سنواتی، چیزی در حدود ۴ تا ۷درصد دارندگان حق رأی در نمایش انتخاباتی رژیم شرکت میکنند.(این میزان همان چندصدهزار خانوار تشکیلدهنده کاست حکومتی و عمله ـ اکره محافظ رژیم هستند که در جشن و عزای این رژیم، پایکار مراسم و چاقوکشیهای خیابانی و... بوده و «بدنه» نظام محسوب میشوند)
ملاء اجتماعی رژیم
در واقع جولانگاه اجتماعی رژیم همین میدان ۴ تا ۷درصدی است که قالیباف طعنه ۴درصدی بودنش را به باند رقیب زد و عدد و رقمها نشان میدهند که جماعت متبوع قالیباف(اصولگرایان) از این هم کمتر بوده و مجموع کل هر دو باند همان ۷درصدی میشود که رژیم در بزنگاههای مختلف آن را لو داده است.
برای درک دقت این عدد میتوان به صحبتهای رحیمپور ازغدی نگاه کرد که درباره جنگ ضدمیهنی گفت: «فقط ۲۰۰-۳۰۰هزار خانوار در جنگ ضدمیهنی شرکت کردند و بقیه ملت شریف ایران ایستادند و نگاه کردند و حتی در تشییع جنازه پاسداران هم شرکت نمیکردند»!
با نزدیک شدن مقولهای به اسم انتخابات در رژیم که موعد نوبهای بازبینی تقسیم قدرت و ثروت بین باندهای رژیم است، آخوندها دوباره به تقلا افتادهاند تا سهم خود را از غنایم مزبور حفظ کرده یا آن سهمشان را ارتقا دهند. در کوران نمایش انتخاباتی اخیر که روحانی با رئیسی درگیر بود، در نقطهای وی عنان اختیار از کف داد و گفت باند رقیبش ۴۰سال است جز زندان و اعدام کار دیگری نکرده است! اکنون روحانی دوباره همان ساز را کوک میکند، یک بازی لورفته!
آن عدد را بعدها یک کارشناس دیگر حکومتی که آمار ستاد کل نیروهای رژیم درباره جنگ ضدمیهنی را برای تلویزیون حکومتی در خراسان بیان میکرد، با تدقیق بیشتری لوداد و گفت: «فقط یکدرصد مردم ایران در جنگ شرکت کردند، بین یک تا ۳درصد!».
علت بیان این عدد و رقمها بیان واقعیت دیگری است که در آنها نهفته و آن نشان دادن کمیت پایگاه اجتماعی رژیم در خطیرترین لحظات حیات این نظام است.
هدف از فروکردن این اعداد و ارقام در چشم آخوندها و پاسدارانشان، روشن کردن این نکته است که:
آخوندها خودشان هم میدانند که از نظر اجتماعی چقدر منزوی و بیبته هستند، کما اینکه خبرگزاری حکومتی ایرنا روز ۲۳مرداد ۹۸ از قول یک کارشناس حکومتی نوشت: «هر دو [اصلاحطلب و اصولگرا] سقوط کردند هر دو به آخر خط رسیدند».
مصباح یزدی هم که معمولاً از این حرفها نمیزند، روز اول مرداد ۹۸ اذعان کرد که در این مملکت ۸۰میلیونی، نظامشان در اقلیت محض قرار دارد. او با گشادهدستی گفت: «در این مملکت ۸۰میلیونی ۱۰میلیون انقلابی داریم... در برخورد با کسانی که با ما همسو نیستند، افراط نکنیم»!
ظاهراً کروکودیل نظام هم دریافته که در چه اقلیت وحشتناکی بهسر میبرند!
در چنین شرایطی است که رژیم و باندهایش به تقلا افتاده و بساط خیمهشببازیهای انتخاباتیشان را دوباره پهن نمودهاند.
قتلعام کاندیداهای مجاهدین برای مجلس
طبعاً این مقطع فرصت خوبی است برای یادآوری گوشههایی از جنایات آخوندها و پاسدارا نشان تحت نام بازیهای انتخاباتی.
بهعنوان مثال شاید کمتر کسی بداند در دوران فعالیتهای سیاسی مسالمتآمیز، تعداد کثیری از مجاهدین توسط عوامل خمینی بهقتل رسیدند. و شاید تعداد اندکی بدانند که ۶۰-۷۰نفر از کاندیداهای مجاهدین در انتخابات اولین دورهٔ مجلس شورای پس از ۲۲بهمن، بهمرور و در سالهای پس از ۶۰ توسط رژیم بهقتل رسیدند.
نگاهی به اسم کاندیداهای شهید مجاهدین که در همان دوران طلایی مورد اشاره روحانی با دیکتاتوری خمینی و باندش و از جمله همین شیخ حسن روحانی از فعالیت مسالمتآمیز سیاسی منع شدند، میتواند یادآور تجربهای باشد که مجاهدین خلق با خون خود در صفحات تاریخ این میهن به یادگار گذاشتند، تجربهای که بهروشنی میگوید: «دیکتاتوری ولایت فقیه نه اینکه زبان دموکراسی نمیداند، با زبان دموکراسی، دشمن است! نشانه این مدعا لیست زیر است»:
اسامی کاندیداهای مجاهدین در اولین دور انتخابات مجلس شورای ملی در زمان خمینی که بعدها توسط پاسداران به شهادت رسیدند:
۱. معصومهٔ شادمانی(مادر کبیری)، کاندیدای تهران
۲. حسین ایمانی، کاندیدای جاجرم
۳. ابوالحسن تقیآبادی، نیشابور
۴. جواد زنجیرهفروش، تبریز
۵. محمدحسین جنتی، اصفهان
۶. عالیهٔ بازرگان، مشهد
۷. فرجالله ارغوانی، زنجان
۸. محمدعلی جباری، قزوین
۹. فتانهٔ زارعی، گچساران
۱۰. علیاصغر محکمی، کنگاور
۱۱. معصومهٔ افشار، خرمشهر
۱۲. محمدرضا اشراقی، قم
۱۳. علی وشاق، نطنز
۱۴. غلامرضا خاکسار، قصر شیرین
۱۵. عبدالنبی معظمی، جهرم
۱۶. منصور امیرکافی، شهربابک
۱۷. حسن جعفرزادهٔ مرندی، خوی
۱۸. احمدرضا شادبختی، اراک
۱۹. حمید خادمی،گلپایگان
۲۰. فضلالله تدین چارسوقی، اصفهان
۲۱. حسین مشارزاده، کرمان
۲۲. موسی خیابانی، تبریز
۲۳. اشرف رجوی، تهران
۲۴. منصور بازرگان، مشهد
۲۵. محمد منصوری، تربت حیدریه
۲۶. محمد ملکمرزبان، نوشهر
۲۷. نجف بنیمهدی، شهرکرد
۲۸. نصرالله مظهری، کرمانشاه
۲۹. حسن بوشی، ابهر
۳۰. ابوالفضل دلنواز، اسلامآباد غرب
۳۱. رحیم آقاپورِ بناب، بناب
۳۲. سید علی گنجی.اقلید فارس
۳۳. محمود غلامیان، درگز
۳۴. محمدباقر بیگدلی، اهواز
۳۵. مهدی ابویی راد، مازندران
۳۶. عباس آگاه اسماعیلزاده، تهران
۳۷. عبدالمهدی اکبری، محلات
۳۸. علی خوراشادی، بیرجند
۳۹. حسین مدنی کاشانی، کاشان
۴۰. سعید منبری، تفرش
۴۱. مهندس محمدعلی متقی، مدیرکل ذوبآهن اصفهان، لنجان
۴۲. سید ناصر موسوی، اردبیل
۴۳. غلامرضا نهایی، بهبهان
۴۴. عزیز نجفی زارعی، اردبیل
۴۵. زهره هادیان جهرمی، تبریز
۴۶. علیرضا کرمعلی، نهاوند
۴۷. حسین جلیلی پروانه، گناباد
۴۸. سیفالله کاظمیان، شهرستان نور
۴۹. محمدحسین پیشبین، خمین
۵۰. خلیل عزیزثالث، ارومیه
۵۱. حسین بارانی، بوشهر
۵۲. سید محمد مصباح، یزد
۵۳. عباس سَنَدی، اردبیل
۵۴. جعفر صمدی تکالو، ارومیه
۵۵. حمیدرضا رابونیک، بجنورد
۵۶. حبیبالله مبشری، نیریز
۵۷. محمدرضا نرجسی جزی، اصفهان
۵۸. مصطفی نیککار، تنکابن
۵۹. محمد نوروزی، ساوه
۶۰. بختیار نورزاده، آستارا
۶۱. محمدعلیپور مسألهگو، رشت
۶۲. علیاصغر رفیعیفر، مرند
۶۳. سید ابراهیم سادا محسنیان، صومعهسرا
۶۴. کریم صالح شوشتری، اهواز
۶۵. علاءالدین عترتی کوشالی، لاهیجان
۶۶. ابوذر ورداسبی، قائمشهر
۶۷. جلیل سوادینژاد، آبادان
۶۸. فاطمهٔ زارعی، شیراز
۶۹. محمد یحیوی آزاد، سراب
۷۰. ناصر والی، دماوند
۷۱. مهدی زارعزاده، شهسوار
۷۲. ابوالفضل فاضل کبیر، گرگان
و اکنون ۴۰سال پس از گذشت آن دوران، رژیم آخوندها خونریزتر از هر زمان دیگری به غصب حق حاکمیت مردم ایران ادامه میدهد، جرمی که با جنایت درهمآمیخته و نبرد آزادیبخش و کانونهای شورشی را بهعنوان تنها راهحل به مردم و مقاومت ایران تحمیل کرده است.