اگر میخواهیم آثار ۴دهه حکمرانی نظام ولایت فقیه بر اقتصاد و جغرافیای ایران را ببینیم نیاز نیست جای دور برویم؛ نیاز بهصغرا کبرا چیدن و بحثهای مطول فلسفی نیست؛ نیاز نیست با کنکاش در جدولهای سرگیجهآور و مهندسیشدهٔ آمارهای حکومتی چشم بفرساییم؛ نیاز نیست به آرشیو روزنامههای حکومتی مراجعه کنیم و فاکتها را در کنار هم قرار داده و به مقایسه بنشینیم؛ نیاز نیست... کافی است برگردیم و روزی را که دجال بزرگ در بهشتزهرای تهران غرغره کرد، یکبار دیگر مرور کنیم و ایران امروز را با آن بسنجیم.
«ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد. شما بهمعنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدهیم؛ شما را به مقام انسانیت میرسانیم» (صحیفه خمینی. ج۶ ص۲۷۳).
اکنون ملت ایران «مقام انسانیت»! وعده داده شده را به چشم میبینند.
«نظام الهی»! و خدایگان دروغین آن تا ریال آخر ایران را صرف زندگی شاهانهٔ خود و همپیالهها و مجیزگویانش میکند، سراسیمه پی بمب اتمی است و دیوانهوار موشک میسازد تا خود را از سرنگونی مصون نگهدارد. آنچه از شیرهٔ جان ملت ایران مکیده است در تنور خرید تجهیزات پیشرفته برای نیروهای سرکوبگر خود میریزد. جغرافیای ایران برای او حکم یک تکه کیک درشت و خوشمزه را دارد که با حرص و ولع در حال بلعیدن آن است.
دستاربندان ریایی و آقازادههایشان، بهشت برخورداری از یک زندگی لاکچری را برای خود برداشته و دوزخی دامنگستر را برای مردم ایران فراهم نمودهاند. اگر میخواهم ابعاد فاجعه را تصور کنیم باید یادآوری کرد که قدمت سرزمین خوزستان به ۶۰۰۰سال قبل میرسد و دولت ایلام بهعنوان یکی از تمدنهای درخشان بشری، در آنجا تکوین یافت. این تمدن در حدود ۵۰۰۰سال قبل شوش و مناطق آن را زیر نفوذ خود گرفت و بیش از ۲۰۰۰سال در اوج عظمت و شکوه بود. خط در آنجا اختراع شد. سرزمینی چنین تمدنخیز و آباد را با پنج رود سرشار، نفس دوزخی آخوندها خشکاند و از آن جهنمی سوزان تحویل مردم منطقه داد. اگر میخواهیم این جهنم را ببینیم، باید به هورالعظیم بنگریم که اینک بنا به تعبیر یک روزنامهٔ حکومتی به «گورالعظیم»! تبدیل شده است.
«تالاب هورالعظیم خلاصه شده در نهری باریک؛ نهری خالی از آب. گاومیشها از کمی دورتر خود را به این لجنها رساندهاند برای زنده ماندن. چند روز دیگر همین لجنها هم تبخیر میشوند. گاومیشها محکوم به مرگند مثل ماهیهایی که چند روز پیش دستهجمعی تن به مرگ دادند، بعد از تماشای مرگ لاکپشتها. لاکپشتهایی که تسلیم تشنگی شدند. هور یک ماه بیشتر است به لنج نشسته. در گوشه و کنار هور چالههای آب هستند، چالههایی که به فکر آشتیاند با هم اما بینتیجه» (شهروند. ۲۹تیر ۱۴۰۰).
این همان مصداق عینی «هلاک حرث و نسل» است. کشتار بیرحمانهٔ زندگی و زیباییهای آن از انسان گرفته تا رود و جنگل و ماهی و آواز پرندگان.
هورالعظیم فقط یک نمونه است؛ آینهای است از جهنمی که آخوندها برای ایران و ایرانی ساختهاند. ابعاد فاجعه به اینجا ختم نمیشود.
«مرگ هورالعظیم یعنی فاجعهیی اقتصادی. یعنی کانونهای ریزگردی که امروز چشم و ریه خوزستان را پر کرده و فردا بیشک ۱۴استان را درگیر خواهد کرد. آثاری که بر سلامت آدمها میگذارد قابل سنجش نیست» (همان منبع).
اکنون خوزستان و شهرهای آن، زنگهای خطر این فاجعه را با لبان عطشان خویش به صدا درآوردهاند. این صدا را باید تقویت و تکرار کرد. به پشتیبانی از آن برخاست. نباید گذاشت سیاهپوشان مرگآشام خامنهای روی این استان تمرکز کنند. وقتی همهٔ ایران یکصدا برخیزد، خامنهای و دستگاه سرکوبگر او به کمتر از سوراخ موش دخیل خواهند بست.