یک پیشنهاد متعارف گفتگو با رژیم که اخیراً رئیسجمهور آمریکا مطرح کرد، زلزله و ولولهیی در رژیم ایجاد کرده و باندهای رژیم را به جان هم انداخته و بگومگوهای پرتنشی را درون این رژیم و باندهایش ایجاد کرده است.
نگاهی به واکنشهای متفاوت رژیم
واکنشهای درونی رژیم در این مورد را میتوان به ۳دسته تقسیم کرد.
یکطرف، باند روحانی قرار دارد که آب از لبولوچه اعضای این باند سرازیر شده است و برای آغاز مذاکره بیتابی نشان میدهند. یک دسته هم دلواپسان نظام هستند که هر گونه مذاکره با آمریکا را با عناوینی مانند تسلیمطلبی، وطنفروشی و خیانت با شدت و حدت رد میکنند. در بین این ۲جبهه رو در روی هم، طیفی هم هستند که پیشنهادهای بینابینی ارائه میدهند.
اما برای درک واکنش اصلی رژیم در این ۳دسته واکنشی که تاکنون مشاهد شده، باید دید کدامیک به سیاست واقعی رژیم نزدیکتر است؟
طبیعی است که سیاست را خامنهای تعیین میکند و برای اینکه بدانیم رژیم چه خواهد کرد باید ببینیم خامنهای نهایتاً چه میگوید؟ زیرا که معمولاً او در این قبیل موارد سکوت میکند و تاکنون هم چیزی را تعیینتکلیف نکرده است. بنابراین فهمیدن اینکه رژیم چه خواهد کرد امر پیچیدهایی است اما میتوان با توجه به قرائن و شواهد موجود، شمایی از حرکت بعدی رژیم را حدس زد.
برای گمانهزنی در این مورد، ۲مسیر وجود دارد؛
یکی دقت در خبرها و اینکه مواضع هر فرد و سوابق او چقدر موضع خامنهای را بازتاب میکند. مثلاً:
۱- آیا پاسدار جعفری یا خرازی و ولایتی در این زمینه موضوعی طرح کردهاند؟
۲- آیا علی خرم حرفی زده؟
۳-یا آخوند احمد خاتمی نماینده خامنهای چیزی گفته است؟
از آنجا که اینها حرفهای متفاوتی میزنند، بایستی همه اینها را با هم در نظر گرفت و از سرجمع کردن کل آنها به واقعیت نزدیک شد.
یک راه هم این است که وضعیت رژیم و مقدوراتش را در یک تحلیل مشخص از شرایط مشخص بسنجیم و ارزیابی کنیم.
مثلاً در سال ۹۲ که موضوع مذاکره مطرح شد، از خبرها نمیشد بهدرستی پی برد که آیا خامنهای میخواهد زهر اتمی را سر بکشد یا نه. اما وقتی دیده میشد که بر اثر بحرانها و تحریمها، رژیم به مرحله خفگی اقتصادی رسیده، میشد فهمید که رژیم بهرغم دوگانهگوییها و دود و دمهای خامنهای، زهر را خواهد خورد.
در این ۳دسته اظهارنظرها، اگر دقت کنیم بهنظر میرسد که تصمیمگیری را بایستی در مواضع دسته سوم جستجو کرد که در ظاهر حرفشان معلوم نیست و ظاهراً ابهامآمیز و کلیگویی است مثل ابوطالبی که گفته: «گفتگو متمدنانه است». خوشرو نماینده رژیم روحانی و ظریف و لاریجانی... هم هنوز حرفی نزدهاند.
واقعیت نهفته آنسوی حرفهای مبهم
باید دید که در زیر این پوشش پرابهام ظاهری، واقعیت چیست؟ روشن است که نمیتوانند صریحاً بیان کنند که خواستار چه چیزی هستند.
نکته اینجاست که رژیم آخوندی ناگزیر تصمیم نهایی و سیاستی را که برای استمرار حیاتش ضروری است، اتخاذ خواهد کرد. این امری محتوم است، امری که نهایتاً توسط خامنهای مشخص خواهد شد. او نیز معمولاً موضع اصلیاش را در میان حرفهای پرپیچوتاب مخفی میکند که بعدها راهگریز از آن را داشته باشد! اما این تصمیم چیزی است که سرانجام همه از آن باخبر خواهند شد و چیزی نیست که پنهانکردنی باشد. سؤالی که باقی میماند این است که چرا خامنهای در این قبیل موارد اینهمه قضیه را میپیچاند؟
جواب در واقع برمیگردد به مشکلات پایهیی و تنگناهایی که رژیم با آنها مواجه است. به عبارت دیگر:
نه «رفتن پای میز مذاکره» برایش آسان و عملی است و
نه «ایستادگی و تن ندادن به مذاکره و عقبنشینی»!
هر کدام از این دو راه برایش هزینههای هنگفتی دارد که در نهایت و بهویژه با توجه به حضور فعال و قدرتمند مقاومت ایران و تاثیر سنگینش بر روی رژیم، خامنهای از هر کدام از این دو راه برود، مقاومت کار را سرانجام به تعیینتکلیف انقلابی رژیم میکشاند! به این ترتیب که:
- اگر در این شرایط که با شرایط زمان اوباما بهکلی متفاوت است، خامنهای وارد مذاکره شود، بهمعنی آمادگی برای خوردن جام کامل زهر است. این را خود خامنهای اسمش را تنزل بیپایان گذاشته و توضیح داده که به این وسیله رژیم پلهبهپله به لبه پرتگاه نزدیک میشود و به گفته او در گام آخر میگویند اصلاً جمهوری اسلامی نباید باشد.
- اما اگر خامنهای بخواهد ایستادگی کند، آن چه برایش پیش میآید همان است که شماری از کارشناسان رژیم ماهها است دارند مطرح میکنند و بهویژه این روزها بیشازپیش در رسانههای رژیم دیده میشود. حرفشان این است که ما در برابر تعادلقوا نمیتوانیم دوام بیاوریم و در رویارویی با پیامدهای آن میبازیم.
علت مخفیکردن موضع خامنهای
علت مخفی کردن تصمیم خامنهای، علاوه بر نکات اصلی که در بالا گفته شد، یک نکته دیگر هم هست و آن: پوشاندن عقبنشینی احتمالی و در گل ماندگی تمام نظام از چشم مزدوران و ریزشیهای داخلی و برونمرزی نظام است که خامنهای باید هوای آنها را داشته باشد. به اضافه اینکه خامنهای باید به شکلی موضعگیری کند که از حملات بعدی باند دلواپسان به خودش هم جلوگیری کند!
نکتهٔ قابلتوجه این است که خبر مذاکره و صحبتهای رئیسجمهور آمریکا که به هر دلیلی بیان شده، مسیر مخفیکاری را برای رژیم دشوار کرده است. همانطور که برخی رسانههای بینالمللی نوشتهاند، آمریکا توپ را در زمین رژیم انداخته و حالا رژیم مجبور است واکنش مشخص نشان دهد و درگیر یک محذور بشود و البته هنوز روحانی و ظریف و خامنهای هم موضعی نگرفتهاند. و این البته در دستگاه دجالبازیهای رژیم، امر مهم(شاید مهمترین جنبه ماجرا) است. بسیار مهمتر از بقیه پارامترهایی که تا اینجا برشمردیم!
تصمیم یا علنیکردن تصمیم؟!
در این دستگاه باید اینگونه پرسش کرد که:
بالاخره مشکل این است که خامنهای نمیتواند تصمیم بگیرد؟یا تصمیمی را که گرفته، نمیتواند علنی کند؟
و در جواب چنین سؤالی باید گفت: هر دو!
یعنی همانطور که گفته شد؛
اولا، نفس تصمیمگیری در این مورد برای خامنهای بسیار سخت است و در واقع در بنبست است.
و ثانیا، به فرض که مثل برجام مجبور شود در تنگنا و در وحشت از انفجار اجتماعی یا در حالت خفگی اقتصادی پای مذاکره برود، ترجیح میدهد این مذاکره را اگر بتواند مخفیانه و تحت انواع و اقسام پوششها یا دودهای استتار انجام دهد. تا از هزینههای آن هر اندازه که میتواند بکاهد. اما البته این کار خیلی عملی نیست و باعث کشمکشهای درونی و تشدید بحران درونیش میشود.
یک راه هم این است که مثلاً مذاکره با آمریکا را تحت عنوان مذاکره با اروپا دنبال کند.
عاقبت چه میشود؟
جواب روشن است! بهویژه در رژیم آخوندی که نمیتوان به قطعیت چیزی گفت! اما یادآوری این نکته ضروری است که:
همیشه مقاومت ایران تأکید کرده است و اخیراً هم رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت در سخنرانی خود گفت:
«ما همواره گفتهایم و تکرار میکنیم که سرنگونی و تغییر دموکراتیک و برپایی ایران آزاد برعهده خود ما و مردم ماست».
و طبعاً مردم ایران در هر حالتی، از هر گونه عقبنشینی آخوندها استقبال میکنند زیرا هر عقبنشینی و هر جامزهری در این مسیر، بلافصل در خدمت هزار اشرف است!
و عامل رسیدن رژیم به اینچنین بنبستی، بیش از همه و پیش از هر کس، نتیجه سیاستهای ضدمردمی این رژیم و ایستادگی بیشکاف مقاومت ایران در برابر آن در هر حالتی است.
اینک آخوندها از هر طرف که حرکت کنند، جز کیش و مات، پیامدی برایشان ندارد.