با انتشار منشور کذایی، دورنمای استراتژی بچهٔ شاه [البته اگر بتوان به آن استراتژی گفت] و «زینتالمجالس» او بیشتر از پیش مشخص شده میشود. او که پیشتر از این برای خود نقشهایی مانند «وکیل مردم»، «شاهشدن در یک سلطنت انتخابی» و «قرار گرفتن در فراسوی سلطنت و جمهوری» در نظر گرفته بود، اینک مدعی است که برای «گذار از جمهوری اسلامی»، ابتدا باید به فعالیتهای خارج کشور تکیه کرد و سپس زمینه را برای مشارکت «کنشگران داخل کشور» تدارک دید.
تا چه شود؟!
تا در اثر رایزنی با کشورهای قدرتهای بزرگ [بخوانید چوب حراجزدن بر ایران و پیشکش سرمایههای ملی آن به این کشورها و در یککلام وابستگی]، زمینه برای «انتقال قدرت» در یک «فرایند خشونتپرهیز» فراهم شود.
اگر از جلد فریبندهٔ کلمات دو پهلو و بهشدت قلبشده بیرون بیاییم منظور از نام مبهم و رمزآلود «کنشگران داخل کشور» همان اطلاحطلبان قلابی و ریزشیهای داخل نظام است که برخی از آنها این روزها از داخل به خارج صادر شدهاند تا در مقام مشاور مورد اعتماد رضا پهلوی او را در پروژههای «وکالت» و «سلطنت انتخابی» و «منشور» تراشی راهنمایی کنند.
«رایزنی با دولتهای خارجی»! همانطور که اشاره شد، هدفی جز بند و بست و معاملهٔ پشتپرده برای پیشکشکردن ایران به آنها نیست. یک قلم آن پیشنهاد جایگزین کردن گاز اروپا به جای روسیه است.
بچهٔ شاه به آنها میگوید که پیشاپیش خیالشان راحت باشد که مانند جدش رضا خان، اولین اولویت او تأمین منافع استعماری آنها خواهد بود. خاندان پهلوی در این امور خبرهاند و پیشتر امتحان خود را پس دادهاند.
حافظهٔ تاریخی به ما میگوید که رضاخان میرپنج با امضای قرارداد ۱۹۳۳ با شرکت نفت ایران و انگلیس، بهمدت ۳۲سال دیگر به قرارداد خائنانهٔ «دارسی» افزود. طبق این قرارداد انگلستان همچنان به اکتشاف، استخراج و فروش نفت در ایران ادامه میداد و در مقابل این چپاول نجومی فقط برای هر تن نفت شش شیلینگ به ایران پرداخت میشد؛ قراردادی که دکتر محمد مصدق در دورهٔ چهاردهم مجلس شورای ملی در مورد آن گفت:
«اگر امتیاز دارسی تمدید نشده بود، در سال۱۹۶۱ م (۱۳۴۰) به بعد دولت نه تنها به صدی ۱۶ عایدات حق داشت، بلکه صدی صد عایدات حق دولت بود؛ بنابراین صدی ۸۴ از عایدات که در ۱۹۶۱ م حق دولت میشود، بر طبق قرارداد جدید کمپانی [قرا داد ۱۹۳۳] آن را تا ۳۲سال دیگر میبرد. صدو بیست و شش میلیون لیره انگلیس از قرار ۱۲۸ریال، ۱۶۰۱۲۸۰۰۰۰۰۰ریال میشود و تاریخ عالم نشان نمیدهد که یکی از افراد مملکت به وطن خود در یک معامله ۱۶بیلیون و ۱۲۸هزار ریال ضرر زده باشد».
پیشتر از بچهٔ شاه، اصحاب مغبون اصلاحات قلابی، بارها و بارها این سناریوی سوخته را برای نجات فاشیسم دینی بهاجرا گذاشتهاند. سیاست کثیف مماشات در وزارتخارجهٔ کشورهای مربوطه هم همیشه مدافع و مشوق آنها بوده است ولی راه به جایی نبرده است. . با وجود بیت خامنهای، اصل ولایت فقیه و امپراطوری سپاه پاسداران، هر گونه اصلاح و رتوش این حکومت، خواب و خیالی بیش نیست. رهبری این مقاومت، مسعود رجوی از آغاز در قبال دعاوی استحاله و مدره و میانهرو شدن این رژیم گفته بود: «افعی کبوتر نمیزاید».
بنابراین «انتقال آرام قدرت» در «یک فرایند خشونتپرهیز»! سراب است؛ مگر اینکه بچهٔ شاه دل به «گزینهٔ نظامی» و بمباردمان کشورهای غربی در یک سپیدهدم رویایی بسته باشد. این یکی سراب اندر سراب است.
ماحصل اینکه از هر طرف به منشور خیالی بچهٔ شاه و زینتالمجالس او نگاه میکنیم به جای دیدن یک برنامهٔ جدی برای سرنگونی، یک انشای بیسروته میبینیم که با هدف انداختن پارازیت در مسیر برنامههای معرفی شدهٔ شورای ملی مقاومت دیکته شده است.
باقی حرف و حدیثهای قبلی بچهٔ شاه از قبیل «خشونتپرهیزی»، «گذار از جمهور اسلامی با کمترین هزینه»، «نافرمانی مدنی»، «تغییرات کنترلشده و پرهیز از آنارشی»! برای مقابله با آلترناتیو دموکراتیک است. استفاده از فعل «فروپاشی» به جای «سرنگونی» نیز همین معنا را میدهد.
اما باید تأکید کرد، قیام مردم ایران همانگونه که با فاشیسم دینی پنجه در پنجه افکنده و آن را به نقطهٔ حضیض و استیصال رسانده، به اشکال دیگر فاشیسم مانند فاشیسم سلطنتی و ساواک منفور و سیرک فرصتطلبان مجال عرضاندام نخواهد داد. ایران در حال انقلاب نه بهگذشته برمیگردد، نه بهحال تمکین میکند، نه ولیعهد شاه را میخواهد، نه ولیعهد شیخ. آنچه میخواهد یک انقلاب دموکراتیک برای دستیابی به یک جمهوری دموکراتیک در ایران آزاد است.