میدان «ووبان» پاریس هرگز در حیات خود، جمعیتی چنین مشتاق، سرزنده، پراحساس، آرمانگرا و امیدوار از ایرانیان در تبعید را به چشم ندیده است. آنها از تمام قارههای جهان گردآمدهاند تا آزادی سرزمین خویش را فریاد بزنند. آمدهاند تا «قرق»ها و «ممنوع»ها و «قدغن»ها را درهم بشکنند. آمدهاند تا بگویند سرنوشت خلقها را نه زدوبندهای پنهانی در پشت درهای بسته، بلکه ارادههای آتشین رقم میزنند.
تظاهرات ایرانیان آزاده در فرانسه بیگمان یک رویداد استثنایی و بهیادماندنی است؛ زیرا میوهٔ خوشاب و عطرآگین نبرد و کشاکشی همهجانبه با فاشیسم دینی و حامیان مماشاتگر آن بود؛ کشاکشی که میتوانست روزها و ماههای آینده را به زیان یکطرف و سود دیگری رقم بزند.
این تظاهرات در شرایطی برگزار شد که استاندار پاریس تا یک روز پیش از اجرا، حکم به ممنوعیت آن داده بود. دادگاه فوری فرانسه در دقیقهٔ ۹۰، این حکم را ملغی ساخت. یعنی مقاومت ایران فقط یک روز برای سازماندادن به این تظاهرات وقت داشت. کسانی که دستاندرکار ساماندهی حتی یک آکسیون ساده باشند، میدانند که خلق یک تظاهرات بزرگ در اروپا چه اندازه مشکل است و برای رسیدن به قلهٔ موفقیت باید با چه موانعی درآویخت و آنها را مغلوب کرد.
این ناممکن از عهدهٔ مقاومتی برآمد که هر چه آن را محدود کنند، بر سرش تیغ و تیر ببارند، دستگیرش کنند و به زنجیر بکشند، تهمت و بهتان نثارش کنند، بیشتر و بیشتر میبالد. قادر است با سرمایهٔ عظیم انسانی و حقانیت شکافندهاش، بر موانع غلبه کند و اصالت خود را با درخشندگی تمام به رخ بکشد.
این است شاخص حقیقی قدرت و توان جلیل بر ساقهٔ خود ایستادن، بر ریشههای مستحکم خود پا سفتکردن و در برابر تندبادها از پا نیفتادن و بالیدن و بالیدن و بالیدن محض.
این همان مقاومتی است که تا چند روز پیش از برگزاری این تظاهرات خیرهکننده، عمامهبر سران ریایی در نمایشهای جمعه شکست و نابودی آن را ژاژ میخاییدند و بهدنبال آن بودند تا اعضایش را برای محاکمه و مجازات به ایران استرداد کنند. اکنون میبینند که ریشههای این مقاومت ستبرتر از آن است که تبر از نفسافتاده و زنگخوردهٔ آنان قادر باشد، زخمی بر تنهٔ تنومندش وارد نماید.
در این میدان، همه گردآمدهاند. رنگینکمان جامهها و پرچمهایشان گواه آن است که این مقاومت دربرگیرندهٔ تمام افکار، سلیقهها، ملیتها، گوناگونیهاست. نقطهٔ اشتراک آنها نفی شاه و شیخ است. میخواهند این رژیم را سرنگون کنند و یک جمهوری دموکراتیک را در ایران برپا دارند. آنان تنها نیستند. لشگری از وجدانهای منصف بینالمللی در این آرمان شوقآفرین یاریگر و مشوقشان هستند.
هر جا که میچرخی سکانسی از زیبایی چشمانت را مینوازد و تو را غرق در غرور و افتخار میکند.
حضور پاتریک کندی با همسر و ۵ فرزندش بر بالای سن بخشی از این زیبایی است. آنها پیراهنهای زرد خوشرنگ این مقاومت را پوشیدهاند و جملهٔ «من اشرفی هستم» بر سینههایشان میدرخشد.
او میگوید:
«زمان تغییر کرده است. زمان در ایران تغییر میکند و ما شاهدیم طی ماههای اخیر اعتراضات و قیامهای سراسری در ایران رخ داده. و سازمان مجاهدین و مقاومت ایران بود که در این اعتراضات نقشی تعیینکننده داشت.
شما اگر از آخوندها بپرسید خطر اول برای آنها چیست به شما خواهند گفت سازمان مجاهدین خلق ایران»
جمعیت مانند دریایی با امواج رنگینکمانی میدان را به تلاطم درآورده است.
ناگهان صدای پرطنین و تکاندهندهٔ رهبر مقاومت، مسعود رجوی در زمینهای از موزیکهای حماسی، گوش را درمینوردد و سکوتی حرمتبار را بر میدان حاکم میسازد.
«احیای مقولهٔ آزادی همانا احیای بشریت و انقلابات مغلوب است. ما آزادکنندهٔ هیچکس نیستیم برای اینکه یک خلق آزادی خود را قدر بشناسد، نهایتاً بایستی خود، خود را آزاد کنند.
ما به همین دلیل مسئول به پیش بردن قیام عمومی برای آزادی خود و خلق و میهن خویش هستیم».
هنگام پخش گفتآوردهای تصویرگذاری شدهٔ مسعود رجوی، اشک شوق بر چهرهها درنگ کرده است. این احساس مشترک قلبها را میفشارد.
«مگر میشود ملتی را تا به ابد در اسارت نگهداشت... پیروز باد انقلاب دموکراتیک ایران»
شکوه چهرهها با پیامهای مردی میآمیزد که صدایش را این همه کشتار و اختناق و سیاهی و تباهی نتوانسته است به زنجیر بکشد. او پیشوای مقاومتی است که وقتی گفت مشعل کوچکخان و مصدق را هر چه محکمتر در دست خواهد فشرد و آن را دمی از دست فروننهاده است.
فریادهای پرطنین و قدرتمند او در میدان ووبان میپیچد و از آنجا در گوش کسانی طنین میاندازد که در پای تلویزیون، یا خیره بر صفحهٔ السی.دی گوشی و تبلت خود، این واقعه را به تماشا نشستهاند.
«وای به روزی که تصمیم بگیریم مشت را با مشت و گلوله را با گلوله پاسخ بدهیم»
«در مبارزه با خمینی باید کمربندها را هر چه محکمتر بست».
«بارخدایا شاهد باش که تمامی سرمایهمون را که محصول ربع قرن رزم و رنج مستمر هست تقدیم تو و خلقمان کردیم. انک انت السمعیع العلیم»
بله شجرهٔ طیبه مجاهدین پاسخ تاریخی ایران و اسلام انقلابی به شاه و شیخ و شجرهٔ خبیث استبداد است».
«شرف مجاهدین در این است که هیچگاه گردی از شاه و شیخ بر دامنشان ننشست»
«راستی اگر مجاهدین سر خم کرده بودند دیگر چه کسی در صحنه میماند؟»
سیل جمعیت مواج و رنگارنگ میدان و خیابانهای منتهی به آن را فتح کردهاند. هنگام سخنان مسعود بغض کردهاند و سیمایشان را به رنگی دوستداشتنی درآمده است. آنها از ته دل شعار میدهند:
«خلق جهان بداند / مسعود رهبر ماست»
صدای مسعود همچنان در میدان پژواک میاندازد:
ازآن ماست پیروزی از آن ماست فردا»
آری از آن خلق و مقاومت ایران است پیروزی. این هنوز مقدمهٔ «توفان پیروزی» است. مقاومت ایران بیگمان پس از برگزاری پیروزمند این تظاهرات خواهد توانست گامهایی محکم و شتابان به سوی سرنگونی بردارد و آرمان دیرینهٔ مردم ایران، آزادی و جمهوری دموکراتیک را محقق نماید.