ایران یک پارچه فریاد آزادی است. چهارشنبه سوریرا دریابیم و با کانونهای شورشی و هزار اشرف، آتشفشان خشم ملت را بر سر رژیم بباریم
یک عضو مجلس رژیم، به نام سلمان خدادادی، روز ۱۶اسفند، در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا گفت: کارکرد چهارشنبه سوری باید دور ریختن کینهها و دشمنیها، ایجاد آشتی و همدلی و یکپارچگی میان اقشار مختلف... باشد.
وی در ادامه میافزاید: در این روزهای زیبا که برای ما ایرانیان بسیار سنتی است باید از هر گونه خشونت پرهیز کرد. و نباید اجازه دهیم که چهارشنبهسوری سیاسی شود.
جالب این جاست که وقتی به سوابق این بهاصطلاح نماینده ضدخشونت مراجعه میکنیم میبینیم که ایشان، فرمانده سابق سپاه ملکان، معاون مدیرکل اطلاعات استان آذربایجانشرقی و نیز مدیرکل اطلاعات استان اردبیل بوده است و کار اصلیاش جنایت و کشتار و دستگیری و شکنجه جوانان ایران.
اما حال و روز رژیم به جایی رسیده که حالا مهرههای ریز و درشتش مجبورند از همان چهارشنبهسوری که آن را کفر و آتشپرستی مینامیدند، این چنین تعریف و تمجید کنند و یک پاسدار جنایتکار به التماس از مردم میخواهد که این سنت «زیبا» را «سیاسی» و «خشن» نکنند.
راستی که درود بر مردم قهرمان ایران که این جنایتکاران را به این جا رساندند که از نعرههای دجال جماران تا درخواست و خواهش و التماس از مردم این همه راه طی کنند. اما مردم ایران برخلاف نظر این پاسدار - نماینده نه تنها چهارشنبهسوری که همه زندگیشان سیاسی شده است. چرا که با یک رژیم وحشی که هست و نیستشان را بر باد داده چنگ در چنگاند و از هر فرصتی برای فریاد علیه رژیم استفاده میکنند. و چه فرصتی بهتر از جشن آتش، برای فوران آتشفشان خشم ملت، بر سر و روی دژخیمان.
در این روزها که فریاد عدالتخواهی و مطالبه ابتداییترین حقوق مردم ایران با گلوله و گاز اشکآور یا با دستگیری و شکنجه و قتل زیر شکنجه پاسخ داده میشود، مردم ایران چه جوابی برای رژیم دارند جز: آتش جواب آتش.
کشاورزان مظلوم ورزنه اصفهان در پی حق آب که رژیم باسیاستهای ضدمردمی از آنها سلب کرده، فریاد میزنند: روحانی دروغگو، زایندهرود ما کو؟
کارگران زحمتکش نیشکر هفتتپه با روزها و روزها اعتصاب و اعتراض برای دریافت دسترنجشان فریاد میزنند: کارگر هفتتپه، گرسنهایم گرسنه.
کارگران فولاد اهواز که در اعتراض به نپرداختن سه ماه حقوق معوقه، حق بیمه و پاداش پایان سال خود از مدتها پیش دست به اعتصاب زدهاند، سفره خالی خود را در خیابان پهن کرده و شعار مرگ بر ظالم سر میدهند. آنها با خشم و نفرت بر سر امام جمعه رژیم فریاد میزنند که امام جمعه به هوش باش ما کارگریم نه اوباش، اما پاسخشان دستگیری، ضرب و شتم و شکنجه است.
زنان شجاع ایران که در مقابل وزارت کار رژیم در تهران، با هم سرود آزادی و برابری میخوانند، بازداشت میشوند، اما باز فریاد میزنند و از زخمهای خود جوانه میزنند و ایران یکپارچه فریاد آزادی است.
در چهارشنبه سوری آتش، آتش خشم کارگران و خانوادههای رنجکشیده آنها را بر سر و روی این رژیم و سردمدارانش بریزیم.
ایران یک پارچه فریاد آزادی است. چهارشنبهسوری را دریابیم و با کانونهای شورشی و هزار اشرف، آتشفشان خشم ملتی را که ۳۹سال زیر سرکوب و غارت له شده و همه سرمایههای خود را از دست داده بر سر رژیم بباریم. تا این وطن دوباره وطن شود.
ای ایران،
ایران، تو بمان
سبزی صد چمن
سرخی خون من
سپیدی طلوع سحر
بر پرچمت نشسته است
شرح این عاشقی ننشیند در سخن
بمان که تا ابد هستیام
به هستی تو بسته است