توتالیتاریسم آخوندی با جنبههای خشن و ضدبشری خود برای انسان ایرانی گزینهیی جز انتخاب آخر باقی نگذاشته است.
انتخاب آخر چیست؟
برشوریدن بر وضع موجود و بهزیر کشیدن قاتلان زندگی و انسانیت به هر بهای ممکن. این انتخاب تنها انتخاب برای حفظ کرامت انسانی در نظام آخوندسالار است. خامنهای و دشنه بهدستان او مرزهای معمول زندگی را چنان جابهجا کردهاند که شهروند ایرانی ناگزیر است برای زنده ماندن بهایی سنگین بپردازد و در معرض انواع تحمیلها و سرکوفتها قرار گیرد. بخشی از این تحمیلها و سرکوفتها را لیست میکنیم تا تصویری عینی از آنها بهدست بیاوریم.
۱ـ گرفتن حق انتخاب نظام سیاسی و یک جمهوری کثرتگرا با تحمیل یک نظام استبدادی قرونوسطایی بر اساس اصل ولایت فقیه به تمام نسلهای ایران.
۲ـ نقض حق آزادی بیان، احزاب، آزادی اجتماعات، آزادی برخورداری از رسانهٔ آزاد و فضای مجازی بدون فیلترینگ.
۳ـ تحمیل الیگارشی آخوندی بهعنوان طبقهٔ حاکم و برخوردار از امتیازات ویژه و مافیایی.
۴ـ تحمیل شریعت آخوندی و دین دولتی به مردم و سلب حق انتخاب مذهب و برخورداری از آزادی انجام مناسک دینی.
۵ـ سلب حق آزادی از زن ایرانی در زمینههای مختلف و نقض حقوق انسانی او بهعنوان وجودی برابر با مرد.
۶ـ زیرپا گذاشتن حقوق اقلیتها و تنوعات قومی، نژادی و فرهنگی ایران.
۷ـ انهدام طبقهٔ متوسط ایران و تحمیل گرانی و تورم وحشتناک به قاطبهٔ مردم.
۸ـ ربودن و کوچک کردن سفرهها و محتاج کردن مردم به نان بخور و نمیر و زندگی در فقر چند بعدی و فقط برای زندهماندن.
۹ـ نهادینه کردن اعدام و شکنجه و تبدیل ایران به یک زندان سراسری.
۱۰ـ نقض حقوقبشر و حقوق اساسی تمام آحاد جامعه و دخالت در شئونات فردی و خصوصی افراد.
۱۱ـ برپا داشتن یک نظام قضایی قرونوسطایی با بهکارگیری داغ و درفش، تازیانه و طناب دار، قطع دست و سنگسار برای مهار اعتراضات اجتماعی و نهادینه کردن رعب در جامعه.
۱۲ـ ایجاد یک دستگاه سانسور و تفتیش عقاید بهنام وزارت ارشاد برای جلوگیری از انتشار آزاد کتاب و مطبوعات.
۱۳ـ انهدام محیطزیست و حراج منابع و سرمایههای ایران برای منافع تروریستی و توسعهطلبانه.
۱۴ـ ساخت سلاحهای کشتار جمعی و بهتنور ریختن ذخایر ایران برای تولید بمب اتمی جهت حفظ سلطه و کیان دیکتاتوری.
۱۵ـ...
این لیست را میتوان ادامه داد و بهسختی نهایتی برای آن متصور است.
برشوریدن بر جهنم زمینی
بهراستی خامنهای و خدم و حشم او چه جای آبادی برای ایران و ایرانی باقی گذاشتهاند؟
جز شورش، شورش و باز هم شورش بر این جهنم زمینی، چه گزینهٔ دیگری در پیش روی هر ایرانی قرار دارد؟
مجید ابهری، یک جامعهشناسی حکومتی در ۸ دی۹۹ به رژیم هشدار داد و گفت:
«باید از روزی ترسید که در مقابل آتشفشان خشم و غصه و اشک دیگر کاری از دست هیچ کسی برنیاید و آن زمان بیان راهکارها دیر شده باشد».
جرأت و جسارت قابل تکرار
پرتابههای آتشین این آتشفشان را در قیام آبان دیدیم. اکنون این خشم انفجاری بروز خود را در مجازات عوامل سرکوب نشان میدهد. واکنش هراسناک قاسم رضایی، معاون فرماندهٔ نیروی انتظامی پرده از این خشم و آثار عمیق آن بر روی نیروهای سرکوبگر برمیدارد. این دژخیم ترسخورده میگوید باید سلاحهای غیرمجاز را جمعآوری کرد؛ زیرا «ممکن است دارندهٔ سلاح وسوسه شود و به رهگذری تیراندازی کند». در ادامهٔ صحبت مشخص میشود که منظور او از «رهگذر» نیروهای سرکوبگر انتظامی هستند که به ایذا و اذیت و دستگیری مردم میپردازند و در روز روشن به جوانان شلیک میکنند. در مواردی جوانان شورشی و غیرتمند مانند عقاب بر سرشان فرود آمده و حساب آنها را کف دستشان گذاشتهاند. معاون ناجا از این یورش برقآسا اینگونه یاد میکند و نمیتواند از تعجب خودداری کند.
«برخیها آنقدر جسارتشان بالا رفته که به گشت نیروی انتظامی تیراندازی میکنند». !
او بار دیگر این اعتراف هراسآلود را از موضع پایین تکرار میکند.
«این فرد [تیرانداز] یک هفته پس از حادثه دستگیر شده است و معنا ندارد که سیر مراحل این قدر طولانی شود. چند حادثه باید اینگونه تکرار شود؟ قابلقبول نیست یک نیروی میدانی برای برقراری امنیت گشت بزند اما به وی تیراندازی کنند و شهید شود. یعنی این قدر جرأت پیدا کردهاند که به مأمور تیراندازی کنند» (تسنیم. ۲۸شهریور ۱۴۰۰).
او سپس اذعان میکند که این خشم مسلح باعث ریزش و بیانگیزگی سرکوبگران میشود:
«بعضا چنین اقداماتی موجب بیانگیزه شدن مأموران میدانی میشود» (همان منبع).
این «مأموران میدانی»! ـ که فقط بندهٔ پول و امتیازات مادی هستند ـ با اولین علائم سرنگونی حکومت، سلاحهایشان را به زمین میاندازند و صحنه را خالی میکنند.
...
آری، این جسارت وجود دارد و در زیر پوست شهرها برای روز مبادا صیقل میخورد و هر گاه که فرصت میکند، برقآسا و آتشین از نیام کشیده میشود. این جسارت بهسرعت میتواند الگو قرار گیرد و تکرار شود.
دیگر عملهٔ جنایت و قصابان حکومتی از هیچ حاشیهٔ امنی برخوردار نیستند و نخواهند بود.