آزادی بیان از جمله دروغهایی بود که علی خامنهای ولیفقیه ارتجاع در جریان سخنرانی نوروزی خود که به عبارتی هر ساله در آن به ایراد حرفهای اصلی و سرفصلی خود میپردازد، بههم بافت. دروغهایی که این روزها مضحکه خاص و عام شده است. اما نکته جالب در این سخنرانی این بود که طوری این دروغها را به زبان میآورد که جمله فیلسوف بزرگ آلمانی فریدریش نیچه در اذهان تداعی میشود که گفته بود:
«آدم دروغگو با دهان دروغ میگوید، اما با شکل و پوزه خود به هنگام بیان دروغ، حقیقت وجودی و درون واقعی خود را نشان میدهد».
خامنهای هم آن روز در هنگام سخنرانی خود در مشهد حقیقت ضعف و درماندگی لاعلاج خود را به تمام و کمال نشان داد.
خامنهای و آزادی بیان
خامنهای در این سخنرانی از جمله درباره دروغ آزادی بیان در دیکتاتوری ولایت فقیه بهصورتی وقیح گفت: «بله عدهیی بیانصافی میکنند. از آزادی موجود استفاده میکنند و به دروغ میگویند آزادی وجود ندارد. واقع قضیه این نیست. امروز در کشور ما آزادی فکر هست، آزادی بیان هست، آزادی انتخاب هست، هیچکس بهخاطر اینکه فکرش و نظرش مخالف نظر حکومت است مورد فشار و تهدید و تعقیب قرار نمیگیره… افراد متعدد در رسانههای مختلف افکار گوناگون ضدحکومت را که عقیدهشون هست ابراز میکنند کسی هم با اینها کاری ندارد بنا هم نیست که کسی متعرض اینها بشود. آزادی بیان هم هست».
خامنهای هنوز حرفهایش تمام نشده بود که نور چشمی و گماشته سابق او یعنی احمدینژاد برایش نوشت:
«حضرتعالی در سخنرانی نوروزی در مشهد مقدس اعلام فرمودید که در جمهوری اسلامی کسی بهدلیل اعتراض به نظام و یا داشتن عقیدهیی مخالف حاکمان تحت تعقیب قرار نمیگیرد و یا در زندان نیست… در حال حاضر تعداد زیادی از جوانان و مردم از زن و مرد به همین دلایل و بعضاً اظهارنظر در فضای مجازی در زندان بهسر میبرند… هم اینک دهها جوان و فعال سیاسی نه بهدلیل اعتراض به نظام بلکه بهدلیل اعتراض به دستگاه قضایی، نحوه اداره کشور، وضع نابسامان اقتصادی یا حتی طرفداری از برخی شخصیتهای سیاسی در زندان بهسر میبرند…». (سایت دولت بهار – محمود احمدینژاد – ۳فروردین ۹۷)
این حرفهای کسی است که بنا به خواسته خامنهای به مدت ۸سال کرسی ریاستجمهوری رژیم آخوندی را در اختیار داشت. اما شوری آش ضعف و ناتوانی ولیفقیه و ریختن پشم و پیله خامنهای آنقدر زیاد شده که دیگر کسی برایش تره خرد نمیکند.
آزادی بیان در قانون اساسی رژیم
آزادی بیان در دیکتاتوری آخوندی را میتوان قبل از هر چیز در قانون اساسی دستپخت خبرگان ارتجاع همین رژیم دید. آنجا که تصریح میکند:
«نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آن که مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد تفصیل آن را قانون معین میکند». (اصل ۲۴ قانون اساسی رژیم آخوندی)
مخل به مبانی اسلام (همان اسلام آخوندها) به اندازه کافی گرد و مبهم است، چه رسد به اینکه تفصیل آن را هم قانون (همان قانون آخوندها) معین کند.
قانون مطبوعات که آخرین بار در سال ۱۳۸۸ اصلاح شد محدودیتهای مندرج در قانون اساسی رژیم در مورد آزادی بیان را تعمیم داد. طبق این قانون انتشار مقالات با محتوای الحادی و مخالف موازین اسلام، تبلیغ تشریفات و تجملات، اهانت به مراجع مُسَلُّمِ تقلید، نقل مطالب از «نشریات و رسانهها و احزاب منحرف و مخالف اسلام و انتشار محتوا علیه اصول قانون اساسی از جمله اعمالی هستند که صراحتاً بر طبق ماده ۶ این قانون ممنوع شدهاند. (قانون مطبوعات رژیم - مصوب ۳۰فروردین ۱۳۷۹)
آزادی بیان و فضای مجازی در حاکمیت آخوندی
ماده ۲۱ قانون جرایم رایانهای، مصوب ۱۳۸۸، تشکیل کمیتهیی را برای تشخیص محتوای غیرقانونی تعیین میکند. این کمیته موظف است وبسایتهایی را که باید توسط ارائهدهندگان خدمات اینترنتیِ در ایران فیلتر شوند را مشخص نماید. برخی از مواردی که در این مقررات آمده، به شرح زیر میباشد:
انتشار هر گونه محتوا علیه نظام جمهوری اسلامی ایران
انتشار هر گونه محتوا با هدف ترغیب و تشویق مردم به تحریم و یا کاهش مشارکت در انتخابات
انتشار هجو یا هجویه و یا هر گونه محتوای توهینآمیز یا تخریب در فضای مجازی علیه انتخابات و نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری
همانطور که از مثالهای فوق مشاهده میشود، میتوان از مقررات مزبور برای فیلتر کردن طیف وسیعی از وبسایتها استفاده کرد. کما اینکه در طول چند سال گذشته فیلتر کردن وبسایتها بهطور سیستماتیک صورت گرفته است.
در شهریور ۱۳۹۳ یکی از سرکردگان سپاه پاسداران در شیراز اعلام کرد که ۱۱تن به اتهام ارسال پیامکهایی که حاوی مطالب اهانتآمیز نسبت به خمینی جلاد بوده است، توسط پاسداران دستگیر شدهاند. او که ارسال پیامکهای مزبور به وسیله موبایل را یک تهدید امنیتی جلوه میداد، گفت احتمالاً ارسال این متنها تلاشی از جانب سازمانهای جاسوسی غربی برای قبحشکنی ارزشهای جمهوری اسلامی میباشد. (خبرگزاری ایسنا - ۳۰شهریور ۱۳۹۳)
خبرگزاری حکومتی ایسنا ۴روز قبل از نوروز نیز نوشته بود: «…در روزهای اخیر ۳خبر منتشر شده است که گمانهزنیها درباره احتمال فیلترینگ "تلگرام" را تشدید کرده است: ابتدا دبیر شورای عالی فضای مجازی گفت که اگر لازم باشد، تلگرام فیلتر خواهد شد. سپس دبیر کارگروه تعیین محتوای مجرمانه چنین گفت: به زودی زود شاهد تحولی عظیم در خصوص نجات فضای مجازی کشور از سلطه و نفوذ برخی از شبکههای اجتماعی بیگانه و مهاجرت مردم از شبکههای خارجی به شبکههای داخلی خواهیم بود. و سرانجام نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی خبر داد که طبق اطلاعات موثقی که دارد، فیلترینگ تلگرام در شورای عالی فضای مجازی تصویب شده و در شرف تحقق است». (خبرگزاری ایسنا - ۲۶اسفند ۹۶)
خمینی و آزادی بیان
اما این خمینی دجال بود که قبل از قانون اساسی و سایر قوانین ارتجاعی مصوب در دیکتاتوری آخوندی به صراحت از شکستن قلم نویسندگان گفته بود:
آزادی بیان و شکستن قلمها از سوی خمینی
«اگر ما از اول قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و رؤسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد… اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمیدادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام میکردیم. تمام جبههها را ممنوع اعلام میکردیم. یک حزب، و آن «حزبالله». (سخنرانی خمینی در روز موسوم به قدس - ۲۶مرداد ۱۳۵۸- صحیفه – جلد ۹ صفحه ۲۸۲)
و یا در کودتای موسوم به انقلاب فرهنگی گفته بود:
«دانشگاه را اسلامیاش کنید. مملکت ما برای اسلام زحمت کشیده است و باید برای اسلام زحمت بکشد و میکشد و همه چیزش باید اسلامی بشود. (صحیفه، جلد ۸ - ص ۵۹-۶۰)
«باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاههای سراسر ایران بهوجود آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق یا غربند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدوین علوم عالی اسلامی». (صحیفه - جلد ۱۲، ص ۱۸۰)
آری، این خمینی همان آخوند دجالی است که قبل از به سرقت بردن حاکمیت مردم گفته بود: «یکی از بنیادهای اسلام آزادی است». (مصاحبه با خبرنگار روزنامه لاکروا - ۱۰آبان ۱۳۵۷- پاریس) اما بعد از غصب حاکمیت گفت: «این ملت برای اسلام جنگیده نه آزادی». (مصاحبه با اوریانا فالاچی - ۲مهر ۱۳۵۸- قم)
و یا وقتی گفت: «آنهایی که فریاد میزنند دموکراسی باشد، اینها مسیرشان غلط است. ما اسلام میخواهیم». (خمینی در جمع دانشجویان دانشگاه اهواز - روزنامه کیهان - ۳خرداد ۱۳۵۸)
آزادی بیان در قوانین بینالمللی
اکنون نگاهی کنیم به آزادی بیان از دید قوانین و میثاقهای بینالمللی:
مواد ۱۸ و ۱۹ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی که رژیم آخوندی یکی از امضاءکنندگان آن میباشد، حق آزادی اندیشه و آزادی بیان را مطرح میسازند. ماده ۱۸ این میثاق میگوید: «هر کس حق آزادی فکر، وجدان و مذهب دارد. این حق شامل آزادی داشتن یا قبول یک مذهب یا معتقدات به انتخاب خود، همچنین آزادی ابراز مذهب یا معتقدات خود، خواه بهطور فردی یا جمعی، خواه بهطور علنی یا در خفا در عبادات و اجرای آداب و اعمال و تعلیمات مذهبی میباشد». ماده ۱۹ هم اعلام مینماید که: «هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به مرزبندیها خواه شفاهاً یا بهصورت نوشته یا چاپ یا بهصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود میباشد».
آزادی بیان در حاکمیت آخوندی
حالا نیمنگاهی به وضعیت آزادی بیان در مقطعی از عمر پرنکبت نظام آخوندی بیاندازیم تا طنز دروغ آزادی بیان خامنهای هر چه بیشتر آشکار شود.
- عیسی سحرخیز، رئیس اسبق اداره کل مطبوعات و خبرگزاریهای داخلی همین رژیم توسط اطلاعات سپاه پاسداران در روز ۱۱آبان ۱۳۹۴ برای چندمین بار دستگیر و روانه زندان شد. جالب است یادآوری کنیم هنگامی که سحرخیز بهعنوان نماینده مطبوعات در هیأت نظارت بر مطبوعات حکومتی فعالیت میکرد، توسط آخوند محسنی اژهای، که آن موقع رئیس دادگاه ویژه روحانیت و نیز نماینده قوه قضاییه در هیأت نظارت بر مطبوعات بود، مورد حمله فیزیکی قرار گرفت. موضوع از این قرار بود که در طول یکی از جلسات هیأت نظارت بر مطبوعات در اردیبهشت ۱۳۸۳ سحرخیز و آخوند محسنی اژهای در مورد ۲مقاله منتشر شده درگیر بحث شدند. وقتی بحث بالا گرفت، آخوند اژهای به خانوادهٴ سحرخیز توهین کرد و سپس قندانی را به طرف سحرخیز پرتاب نمود. در حالیکه سحرخیز سعی کرد فرار کند آخوند اژهای قندان دیگری را به طرف او پرتاب کرد که به پشت سحرخیز اصابت کرد. پس از آن سحرخیز جلسه را ترک کرد اما بعد تصمیم گرفت که بازگردد زیرا غیبت او موازنه قدرت را به نفع باند مقابل افزایش میداد. اما هنگامی که بازگشت، آخوند اژهای مجدداً به وی حمله کرد و این بار شانه او را گاز گرفت.
آزادی بیان و سرنوشت ستار بهشتی
ستار بهشتی، وبلاگنویس، در سال ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا دستگیر شد. بهشتی چند روز بعد در حالیکه هنوز در بازداشت بهسر میبرد زیر شکنجه بهشهادت رسید. مرگ بهشتی منجر به تحقیق گستردهیی در پلیس فتا گردید. به گزارش خبرگزاری حکومتی مهر، «ستار بهشتی توسط پلیس فتا در ۹آبان ۱۳۹۱ دستگیر شد. وی به تبلیغ علیه نظام، توهین به ارزشهای نظام و تبانی و اقدام علیه امنیت ملی متهم گردید. بهشتی را پس از دستگیری به بازداشتگاه پلیس فتا بردند. بهدنبال آن بهشتی را به زندان اوین انتقال دادند که در آنجا از او معاینه پزشکی بهعمل آمد. سپس به تقاضای پلیس فتا، یکی از مسئولان حکمی را امضاء کرد که بر طبق آن بهشتی را به بازداشتگاه پلیس آگاهی در خیابان شاپور ببرند. اما پلیس فتا از حکم مزبور سرپیچی کرده و بهشتی را در ۱۱آبان ۱۳۹۱ مجدداً به بازداشتگاه مخصوص پلیس فتا بازگرداند. (خبرگزاری مهر - ۱۷دی ۱۳۹۱)
۲روز بعد ستار بهشتی بهشهادت رسید. علائم آزار جسمی روی بدن بهشتی مشهود بود. پس از انجام تحقیقات، بهطور نمایشی یکی از مأموران پلیس بهقتل شبهعمد، متهم و محکوم شد و برای وی مجازات ۳سال حبس صادر گردید. تعدادی از زندانیان سیاسی در بند ۳۵۰ زندان اوین اظهار داشتند در طول مدت کوتاهی که بهشتی در آنجا سپری کرد، آنها آثار شکنجه را بر روی بدنش دیدند. آنها همچنین از ستار بهشتی نقلقول میکردند که میگفت: «آنها میخواهند مرا بکشند».
آزادی بیان و توقیف فلهیی مطبوعات حکومتی
در بهار سال ۱۳۷۹ دژخیم سعید مرتضوی که قاضی مسئول دادگاه مطبوعات بود «توقیف فلهیی مطبوعات» مجوزدار توسط همین حاکمیت را آغاز کرد. قانونی که مرتضوی به آن تکیه میکرد قانونی بود که در دوران رژیم شاه برای پیگرد مجرمین خطرناک وضع شده بود. هدف این قانون که در سال ۱۳۳۹ تصویب شده بود اتخاذ تدابیری برای پیشگیری از تکرار جرم توسط مجرمین خطرناک بود. قانون مزبور، مجرمین خطرناک را افرادی تعریف میکرد که سوابق، خصوصیات روحی و اخلاقی و جرایم ارتکابی آنها، ایشان را در مظان ارتکاب جرم در آینده قرار دهد. سعید مرتضوی با استناد به ماده ۱۳ این قانون و با تظاهر به مبارزه با جرم، اقدام به تعطیل روزنامهها کرد. ماده ۱۳ در واقع اشیایی را ذکر میکرد که میشود از آنها بهعنوان آلت ارتکاب جرم استفاده نمود. بر این اساس توجیه مرتضوی برای تعطیل کردن روزنامهها این بود که نشریات مزبور آلت و ابزارِ بالقوه فعالیتهای مجرمانه هستند. حدود ۲۰نشریه به همین شکل توسط مرتضوی تعطیل شدند.
آزادی بیان و کاریکاتوری که توقیف شد
یکی از کاریکاتورهای روزنامه آزاد سبب دستگیری و پیگرد کاریکاتوریست شد. در این تصویر که در روز ۱۰بهمن ۱۳۷۸ منتشر گردید، تمساحی دیده میشود که اشک میریزد در حالیکه با دم خود در حال خفهکردن یک روزنامهنگار است. کلمه «تمساح» خیلی به نام آخوند «مصباح» شباهت داشت و این شباهت باعث دستگیری نقاش آن شد.
آزادی بیان در سایر قوانین دیکتاتوری آخوندی
ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲: نشر اکاذیب
این ماده در مورد «بغی» و «افساد فیالارض» تصریح میکند که «نشر اکاذیب» هم اگر منجر به «اخلال شدید در نظم عمومی کشور، ناامنی یا… گردد» افساد فیالارض محسوب خواهد شد. به این ترتیب عبارت «نشر اکاذیب» در میان اعمالی که میتوان آنها را جرم محسوب کرد، راه را برای تحت تعقیب قرار دادن شهروندانی که از حق خود برای آزادی بیان استفاده کردهاند، هموار میسازد.
«تبلیغ علیه» یکی از معمولترین اتهاماتی است که به دگراندیشان سیاسی، روزنامهنگاران، وبلاگ نویسان، وکلا، اقلیتهای مذهبی و افراد دیگری که فعالیتهایشان تهدیدی برای دیکتاتوری ولایت فقیه به حساب میآید، وارد میشود.
ماده ۵۰۰ کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی تعیین میکند: «هر کس علیه نظام جمهوری اسلامی ایران یا به نفع گروهها و سازمانهای مخالف نظام به هر نحو فعالیت تبلیغی نماید… محکوم خواهد شد.
کلمات کلی، گرد و فراگیر این ماده عملاً بدان معناست که هر گونه تفسیر یا اظهارنظر منفی دربارۀ رژیم آخوندی میتواند تخلفی محسوب شود که قابل تعقیب کیفری باشد.
اسماعیل عبدی، دبیرکل کانون صنفی معلمان ایران در روز ۶تیر ۱۳۹۴ به تبلیغ علیه نظام متهم گردید. دستگیری او بهدنبال تظاهرات معلمان در تهران اتفاق افتاد که در آن معلمان خواستار افزایش میزان حقوق خود و همچنین آزادی ۳معلمی شده بودند که بهخاطر فعالیتهایشان در زندان بهسر میبردند. (سایت کلمه - ۶تیر ۱۳۹۴)
فریبرز رئیس دانا، اقتصاددان و منتقد سیاستهای رئیسجمهور سابق رژیم، بهعلت انتقاد از احمدینژاد برای طرح پرداخت یارانهها، تحت پیگرد قرار گرفت. رئیس دانا که در سال ۱۳۸۹ دستگیر شد، به تبلیغ علیه نظام محکوم گردید.
محمدحسن یوسفپور در تابستان سال ۱۳۹۰ دستگیر شد. وی به اتهام توهین به مقدسات مذهبی به تحمل ۲سال و نیم حبس محکوم شد. این مجازات بهدلیل مقالهیی در وبلاگ وی درباره ازدواج موقت در شهر مشهد و نیز مقالهیی با عنوان «وضعیت زنان در ایران» بود. (زندان و شلاق بهخاطر توهین به احمدینژاد - روز آنلاین -۱۱اردیبهشت ۱۳۹۲)
آزادی بیان و توهین به خمینی دجال
ماده ۵۱۴ کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی رژیم میگوید: «هرکس به حضرت امام خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی رضوان ا... علیه و مقام معظم رهبری بهنحوی از انحاء اهانت نماید به حبس از ۶ماه تا ۲سال محکوم خواهد شد.»
کاریکاتور مجله فاراد در سال ۱۳۷۱ حزباللهیها را به داد و فغان واداشت و آنها را به خیابان آورد. در این کاریکاتور تصویر یک بازیکن فوتبال دیده میشود اما اینطور تعبیر میشد که چهره وی صورت خمینی دجال است. بهدنبال چاپ این کاریکاتور دفتر مجله فاراد مورد حمله وحوش قرار گرفت و خسارت زیادی به آن وارد شد.
دیوان عالی رژیم کاریکاتوریست ۱۹ساله را به ۱۰سال حبس محکوم کرد. سردبیر فاراد هم به ۶ماه زندان و ۵۰ضربه شلاق محکوم شد.
آزادی بیان و جایگاه رژیم آخوندی در ردهبندی جهانی آزادی مطبوعات گزارشگران بدون مرز
گزارشگران بدون مرز (RSF) در روز ۳۱شهریور ۱۳۹۵ با صدور بیانیهیی اقدام مقامهای رژیم آخوندی در زیر فشار گذاشتن رسانهها و بازداشت روزنامهنگاران و همچنین بیتدبیری آخوند روحانی در این زمینه را محکوم کرد.
در این بیانیه آمده است: «در این هفته دستکم ۲روزنامهنگار بازداشت شدند و شماری دیگر را دستگاه قضایی زیر مهار رهبر جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعات تهدید و یا احضار کردهاند.
یکی از مسئولان سازمان گزارشگران بدون مرز در این باره اعلام کرد: «تغییر به نفع آزادی بیان و مطبوعات محقق نشده است. وضعیت آزادی اطلاعرسانی همچنان در ایران نامساعد است و در سایه تهدیدهای جنگ و فساد بر کشور به نظر میرسد این وضعیت ناگوارتر شود. دستگاه قضایی و سپاه پاسداران زیر فرمان علی خامنهای، اطلاعرسانی مستقل را مهار و سرکوب میکنند. ایران در ردهبندی جهانی آزادی مطبوعات گزارشگران بدون مرز از میان ١٨٠کشور جهان در رده ١٦٩ قرار دارد.
هراس خامنهای از آزادی قیام
این فقط شمهیی اندک و مشتی کوچک از خروارها نمونه و فاکت در زمینه نقض آزادی بیان در طول حاکمیت ننگین آخوندی بود. اما اینکه خامنهای ولیفقیه درمانده ارتجاع با هول و هراس در سخنرانی نوروزی خود از آزادی بیان در دیکتاتوری ولایت فقیه دم میزند، تنها و تنها حاکی از ترس و وحشت او از آتش زیر خاکستر قیام مردم ایران است. ترس از آزادی قیام که به او تحمیل شده و هر روز بیشتر تحمیل میشود. همان که چندی پیش گرمای سوزان و گدازان آن را در سرمای زمستان قدری حس کرد؛ و آن تازه در زمستان بود. اکنون بهار است و تابستان در راه. این تابستان، تابستان ناآرامی برای او خواهد بود.