سرنوشت این کودکان چیست؟ چه نقشی در زندگی دارند؟
این فاصله از کجا آمد؟
یک کودک: من ۱۳سالمه. شیشه تمیز میکنم
یک کودک: مجبورم والله
در اینجا کودکان بهجای مدرسه لابهلای دورریز صنایع فولاد خوزستان در جستجوی برادههای آهن، صبح را در سوز سرما و تیغ برادهها شب میکنند.
و پای این کودک در براده گیر کرده!
یک شهروند: «یک پسربچه همراه خواهر کوچکش را پیدا کردیم اصلاً سرپناهی ندارن این منطقهییست که هر موقع سیلی تو شهرستان کوهدشت رخ میده از این منطقه سیل وارد شهرستان کوهدشت میشه».
این کودکان یلدا را بدون گرمای حضور مادربزرگ و آتش کرسی و میوههای زمستانی در سرمای استخوان سوز گذراندند.
راستی کودکان کار یلدا کجا بودند؟
یک کودک: امشب شب یلداست
یک کودک: «دیگه من مجبورم برای خانوادهام کار میکنم. نگاه نگاه به این لباسم نگاه کن نه کاپشنی نه چیزی. ما شب یلدا نمیخوایم بگیریم، اینها این ماشینها که دارن کیک میارن تو ماشینش. ما فقط اینجا میمونیم. بعضیها گریه میکنن. من بچهام خوب چرا اینجا کار میکنم؟».
این فاصله از کجا آمد؟
کمال حسینپور در مجلس آخوندی:
«در زمانی که مردم در زیر بار گرانی و سختی معیشت کمرشان خم شده است فرزندان تعدادی از مسئولان و آقازادهها با برخورداری از بهترین امکانات مالی و رفاهی در کشورهای دیگر در حال تفریح هستند».
بله! فاصله از همینجاست. نظام غارت و تبعیض و قتلعام به کودکان هم رحم نمیکند. کودکانی که میتوانند نقشی مؤثر در سرنوشت خود و دیگران داشته باشند.
همچنان که کودکان ایذهای پس از هماهنگی در فضای مجازی، در مخالفت با امتحان حضوری، تجمع کردند و صدایشان را به همه مردم ایران رساندند.
تجمع اعتراضی کودکان در اداره آموزش و پرورش ایذه ـ ۳دی ۹۹:
«ما امتحان نمیدیم، ما امتحان نمیدیم، ما امتحان نمیدیم، ما امتحان نمیدیم، ما امتحان نمیدیم».