خامنهای با اعمال نظارت غلیظ استصوابی و مهندسی ۱۰برابر کردن آرا در تاریکخانهٔ اتاق تجمیع، توانست رئیسی را از صندوقهای نمایشی بیرون بکشد. او پس از این انتصابات، تلاش کرد با بوق و کرنا آن را بهعنوان یک حماسه جا بزند ولی بادکنک این ادعا حتی در روزهای پیروزی با یک سوزن ترکید. معلوم شد علاوه بر آن اکثریت تحریمکنندهٔ انتخابات نمایشی، شخصیت جدیدی از صندوقهای رأی بیرون آمده که «آقای آرای باطله»! نام دارد. طبق آمارهای مهندسی شده آرای باطله هماکنون بر سکوی دوم تکیه داده است. گزنده بودن این یکی برای خامنهای بسا بیشتر از گزش تحریم انتخابات است. یک روزنامهٔ حکومتی بهطرزی معنادار نوشته است:
«آرای باطله در واقع آرای اعتراضی است... . اگر بر اساس قانون هم در نظر بگیریم، انشاا... که سایه جناب رئیسی مستدام باشد ولی اگر در این ایام خدایی نکرده اتفاقی برای ایشان بیافتد، رقیب بعدی ایشان آرای باطله است که این خود پیامی جدی دارد و بیسابقه است که ما تا این میزان آرای باطله داشته باشیم» (آرمان. ۳۱خرداد ۱۴۰۰).
رئیسی در نخستین ظهور خبری خود در ردای ریاستجمهوری و در حالی که هنوز کلیدهای پاستور را تحویل نگرفته است با نخستین سؤال خبرنگاران روبهرو شد. داستان قتلعام۶۷ و پیشینهٔ تاریک او در این جنایت بیسابقه علیه بشریت.
خبرنگار الجزیره انگلیسی: «سلام علیکم. ممنونم که بهمن نوبت دادید. شما مورد تحریم هستید. سازمانهای حقوقبشری میگویند هزاران نفر اعدام شدند در زمانی که شما عضو کمیتهیی بودید که آن اعدامها را در سال۱۹۸۸ انجام داد. در روزی که انتخاب شدید عفو بینالملل گفت که شما بهخاطر جنایات علیه بشریت باید مورد بازپرسی قرار بگیرید.
آیا فکر میکنید این موضوعات در زمانی که با رهبران جهان بهخصوص رهبران غربی تعامل داشته باشید برای شما مشکل ایجاد کنند؟ و آیا قصد دیدار از غرب را دارید؟ متشکرم».
توجه کنیم این سؤال از کسی میشود که با اهن و تلپ و آن تبلیغات کر کننده و تمهیدات بهعنوان نفر شمارهٔ ۲ رژیم معرفی شده و چنین چو انداختهاند که جانشین احتمالی خامنهای هم هست، بعد ناگهان یک خبرنگار نقش او را در قتلعام ۶۷ به رخ میکشد.
این سؤال نه در یک سفر خارج کشوری، بلکه در اتمسفر حاکمیت و در یک نشست خبری از او شده است.
مترجم حکومتی هم برای اینکه به تریج قبای رئیسی برنخورد و نظام الهی خدشهدار نشود، با دست باز و در روز روشن سؤال را وارد چرخگوشت دستگاه سانسور میکند و اینطور بیرون میدهد:
«تشکر میکنم از جنابعالی بهخاطر وقتی که به بنده داده شد، از الجزیره انگلیسی هستم، و این سؤال را مطرح میکنم. جناب آقای رئیسی، تحریمهایی علیه جنابعالی وجود دارد و همینطور اتهاماتی علیه شما از سوی برخی سازمانهای حقوقبشری مطرح است، اخیراً سازمان عفو بینالملل اتهاماتی را وارد کردهاند در خصوص نقش شما در برخی از اعدامها! این مسأله چه تأثیری میتواند روی نحوه تعامل شما با دیگر رهبران کشورهای جهان داشته باشد بهویژه کشورهای غربی و اینکه آیا قصد دارید به کشورهای غربی سفر بکنید یا خیر؟ متشکرم» (شبکهٔ خبر رژیم. ۳۱خرداد۱۴۰۰).
جلاد ۶۷ میتواند در تنگنای درماندگی در برابر این سؤال، به رطب و یابس بافتن متوسل شود و به جنایت انجام دادهٔ خود با بلاهت تمام افتخار کند و انتظار «تقدیر و تشویق»! داشته باشد ولی آنچه منعکس میشود و شده است چیزی است که به مذاق خامنهای و گماشتهٔ او خوش نمیآید.
«ابراهیم رئیسی که از نخستین سالهای تأسیس جمهوری اسلامی در دادگستری سمتهای بالایی از دادستانی کرج تا ریاست قوه قضاییه داشته، متهم به حضور در هیأت مرگ و مشارکت در صدور احکام اعدام خودسرانه برای هزاران نفر از زندانیان سیاسی در سال۱۳۶۷ است» (سایت یورونیوز فارسی. ۳۱خرداد۱۴۰۰).
«حضور در هیأت مرگ»! و «جلاد۶۷» از عبارتهایی هستند که شانه به شانهٔ رئیسی و نفس در نفس با او راه میروند و او نمیتواند ننگ دست آغشتگی به خون زندانیان سیاسی را از خود بزداید؛ بهدلیل اینکه شهیدان قتلعام ۶۷ در وجدان عمومی ملت ما جاری هستند. مقاومت ایران با سازمان دادن جنبش دادخواهی آنها را به موضوع درجهٔ اول دادخواهی از جلادان حاکم تبدیل کرده است.
میرغضب خونآشام در حالی به حاشیهروی و سفسطهبافی در برابر خبرنگاران روی آورد و خواهان دریافت دستهگل از بابت قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی شد که بهیمن افشاگریهای مجاهدین، دیگر کسی نیست که او را نشناسد.
***
خامنهای بهزودی خواهد فهمید چگونه با انتصاب یک جلاد بر منصب ریاستجمهوری نظامش،
دورانی سخت و دردناک آغاز شده است. دورانی که با آمدن یک جلاد، امواج خشم نفرت عمومی مردم بیش از پیش کشتی پوسیده ولایت را در هم خواهد کوبید و به ورطهٴ نابودی خواهد کشاند.
فرا رسیدن چنین روزی دیر است ولی دور نیست.