یه روز که با برادرم در مورد شرایط اجتماعی-سیاسی ایران صحبت میکردیم و از همدیگه میپرسیدیم که بالاخره وضعیت جامعه به کجا منتهی میشه و مردم چه تصمیمی واسه آیندهشون میخوان بگیرن، این موضوع از طرف برادرم مطرح شد که ما آلترناتیو و نیروی کارآمدی برای کنترل اوضاع پس از براندازی رژیم آخوندی نداریم، اما من در جواب گفتم: مجاهدین.
او قانع نشد و دلایل خاص خودش رو داشت و از من پرسید: چگونه؟
مگه مجاهدین تا بهحال سابقه کار اجرایی در ایران داشتن که بتونن توی اون شرایط همه امور رو در کنترل داشته باشن؟
با یه خورده فکر کردن جوابش رو دادم و گفتم:
سازمانی که بعد از مهاجرت به عراق شهر اشرف رو با کمترین امکانات آباد میکنه، سازمانی که بدون حمایت هیچ قدرتی روی پای خودش وایستاده و ارتش تشکیل میده، سازمانی که در سال ۶۷ تا دروازه کرمانشاه پیش میاد و هنوز رژیم کابوس اون روزها رو داره...
اصلا مگه میشه پایداری ۳۰هزار نفر از اعضاش رو که فقط و فقط بهخاطر نه گفتن به خمینی سر بهدار شدن فراموش کرد؟ صدها توطئه و شیطانسازی(از واقعه ۱۷ژوئن تا وارد کردن توی انواع لیستهای تروریستی) نتونست اونارو از پا درآره و جهان دید که چطور از هر حادثهای سرفراز بیرون اومدن، راستی یادت هست کیا بودن که موضوع اتمی رژیم رو فاش کردن؟(که جزء مخفیترین و پیچیدهترین اسرار نظامی دنیا محسوب میشه) و اون موقع بود که تازهتازه دنیا پیبرد که با چه رژیمی روبهروئه؟ سازمانی که بعد از اشرف در لیبرتی دوام میاره و همین الآنم در آلبانی باز هم با دست خودشون و با حمایت مردمیش سرپا هستن و به تنها چیزی که فکر میکنن مبارزه در راه رسیدن به آزادیه آیا نمیتونن کشوری رو مثل ایران با این همه ذخایر و ثروت آباد کنن؟
اونا همیشه ثابت کردن که ققنوسوار میتونن دوباره از خاکسترشون پَر بکشن...
میخوای از دهها و صدها مدرک و سند دیگه مثال بزنم؟
اینجا بود که برادرم سکوت پُرمعنایی از روی رضایت کرد.
حالا قضاوت با خودتون
آیا واقعاً مجاهدین میتونن یه آلترناتیو واقعی برای این کشور باشن؟
پاسخ به این پرسش رو تنها کِسایی میتونن بِدَن که با مجاهدین و استراتژی اونها آشنایی دارن.
خروش کرمانشاه
مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمیکند