728 x 90

سرودی برای آخرین روزهای دیکتاتور

نجوای هر ایرانی، مرگ بر اصل ولایت فقیه
نجوای هر ایرانی، مرگ بر اصل ولایت فقیه

تو را چه سود

فخر به فلک بر

فروختن

هنگامی که

هر غبارِ راه لعنت‌شده نفرینت می‌کند.

 

تو را چه سود از باغ و درخت

که با یاس‌ها

            به داس سخن گفته‌ای.

 

آنجا که قدم بر نهاده باشی

گیاه

   از رُستن تن می‌زند

چرا که تو

تقوای خاک و آب را

                      هرگز

باور نداشتی.

 

فغان! که سرگذشت ما

سرود بی‌اعتقاد سربازان تو بود

که از فتحِ قلعه‌ٔ روسبیان

                           باز می‌آمدند.

باش تا نفرینِ دوزخ از تو چه سازد،

که مادران سیاه‌پوش

ـ داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد ـ

هنوز از سجاده‌ها

                سر برنگرفته‌اند!

(احمد شاملو. بخشی از شعر «آخر بازی»)

از خصلت‌های مشترک دیکتاتورها این است که وقتی بیشتر در معرض تنفر مردم قرار می‌گیرند، بیشتر وانمود می‌کنند که مردم آنها را دوست دارند و حاضر هستند به‌خاطرشان همه چیز خود را از دست بدهند. ربط دادن اعمال و جنایت‌های خود به خدا و خود را برگزیده نشان دادن، از دیگر ویژگیهای آنهاست. با خرج پولهای هنگفت از اموال به یغما بردهٔ مردم تلاش می‌کنند برای خود «منزلت آسمانی» بتراشند و خود را سایهٔ خدا یا نماینده و نظر کردهٔ او در زمین جا بزنند.

در مورد علی خامنه‌ای این ویژگیها ضریب می‌خورد. او می‌داند که در میان مردم چه میزان منفور است. می‌شنود که مردم به‌جان آمدهٔ ایران در هر فرصتی برای قیام، مرگ او را در خیابان‌ها می‌خروشند. می‌داند که ایران و ایرانی سالهاست از او و رژیم اهریمنی‌اش عبور کرده‌اند. می‌داند که فقط به‌زور سرنیزه و گلوله و کشتار عریان خلق تاکنون قدرت را حفظ کرده است؛ در همان حال می‌داند که حیاتش به تارمویی بند است. او پیام غرش‌های آتشین مردم در شهرهای شورشی را می‌فهمد؛ از این رو در روزهای پایانی به تشبثاتی چنگ می‌زند که سلف و همگنان او به آن دست یازیده‌اند. یکی از این تشبثات ساختن سرودی دجالانه به نام «سلام فرمانده» از سوی دستگاه تبلیغاتی حکومتی است که نمآهنگ آن پس از پیام نوروزی خامنه‌ای پخش شده بود. نکتهٔ حائز توجه در این پروپاگاندا سوء‌استفاده از کودکان برای تقدیس دیکتاتور است. دجالیتی این‌چنین، در عین نقض حقوق خردسالان، یادآور استفادهٔ ابزاری هیتلر و موسولینی از کودکان در جنگ جهانی دوم است. خامنه‌ای در وانفسای حاکمیتش، گام در مسیری می‌نهد که موسولینی با ایجاد سازمان پیش‌آهنگی مرکب از کودکان آن را آزموده بود. او به‌صراحت می‌گفت: «دوران کودکی و بلوغ یکی هستند... «[کودکان] نمی‌توانند تنها با مفاهیم، تئوریها و آموزش‌های انتزاعی تغذیه شوند. حقیقتی که ما می‌خواهیم در مغزشان فرو کنیم باید در درجه نخست فانتزی آنها، قلب آنها و ذهن آنان را مجذوب سازد»...

نسل‌های انقلاب ضدسلطنتی خوب به یاد دارند که محمدرضا پهلوی نیز در روزهای ۴ و ۹آبان کودکان مدارس را در تشکل‌هایی مانند «پیش‌آهنگ» و «شیربچه» به اجبار برای مراسم تشریفاتی و راهپیمایی می‌برد تا شعار «جاوید شاه» سربدهند.

 

خامنه‌ای در روزهای قیام نان و آزادی و انفجار نفرت فراگیر خلق از او و گماشته‌اش، یک فاز از سلف خود عقب‌تر است. گمان می‌کند اجرای شهر به شهر و مدرسه به مدرسهٔ یک سرود حکومتی و مجبور کردن دانش‌آموزان به تکرار آن می‌تواند چهرهٔ خون‌ریز و منفور او را تطهیر کند.

فاصله‌گیری نسل‌های جدید ایران از استبداد دینی و ایجاد روحیهٔ شورشی در بین آنان، از دیگر علت‌های پناه بردن حکومت به این شوی مضحک و بزرگ‌نمایی آن است. عبرت‌های تاریخی به ما می‌آموزند که در سرنگونی آریامهر، دانش‌آموزان مدارس از قشرهای پیشتاز در انقلاب ضدسلطنتی بودند. آنچه او سعی کرده بود با پول‌پاشی، پروپاگاندا و شامورتی‌بازی، در اذهان دانش‌آموزان ایرانی بکارد، در اندک مدت به ضد خود بدل شد و سوخت‌بار سرنگونی او گردید.

این سرودی است برای آخرین روزهای دیکتاتور؛ سرودی که ترجیع‌بند آن «مرگ بر خامنه‌ای» و «مرگ بر رئیسی» است.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/35e2e98a-46db-4a71-98bf-13829958fde7"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات