این سؤالی است که پاسخ آن برای من و ما بهعنوان ایرانی، برای ما اکثریت مردم ایران آنقدر فوری و مهم و ضروری است که حتی دردهای نفسگیر روزانه همچون داغ جانسوز کرونا، قطع آب، قطع برق و سونامی گرانی بهرغم همه دردناکی اما نمیتواند و نباید در آن تأخیر بیندازد. چرا؟
به تجربه ۴۰ساله دریافتهایم که تا سراغ ریشه اصلی مشکلات فاجعهبار کشورمان نرویم هیچکدام از دردهایی که مردم ایران را به خاک سیاه نشانده درمان نخواهد شد. آخر آخوندهای حاکم؛ این دشمنان قسم خورده ایران و ایرانی، در این چهل و اندی سال با غارت و چپاول و نابود کردن همه زیرساختهای حیاتی کشور از تولید صنعتی و کشاورزی تا نفت و گاز و پتروشیمی و منابع زیرزمینی و از آب و خاک و دریا و کوه و جنگل تا هوای تنفسی و محیطزیست، مردم ما را درگیر همه این دردهای بیپایان کرده و آگاهانه به آن ادامه دادهاند تا ما از پرداختن به همین سؤال اصلی و ایستادن به پاسخ آن دربمانیم و برای تغییر وضع قیام نکنیم. اما کیست که نداند زمان ادامه این دجاگریها و از این ستون به آن ستون رفتنها توسط رژیم دیگر به پایان رسیده. واقعیتی که خامنهای بیشتر از هرکس آن را میداند و بهخوبی میفهمد که به ته خط رسیده و درست به همین دلیل در منتهای ضعف و درماندگی برای حفظ حاکمیتش در سراشیب سرنگونی، رسماً همه تعارفات و نمایشهای اصلاح طلب، اصولگرا و امثال آن را کنار گذاشت و پس از ۴۲سال دجالگری و عوام فریبی، جنگش با مردم ایران را کاملاً علنی کرد و با خط بطلان کشیدن بر نمایشهای موسوم به انتخابات و عوامفریبیهای گذشته و با کنار گذاشتن خودیترین خودیهایش، شکست و بیآبرویی داخلی و بینالمللی را به جان خرید و بهعنوان آخرین برگ حکومتش، یک قاتل و جانی تحریمشده را در موضع رئیسجمهور منصوب کرد و جلاد گوشخوار دیگری را هم بهجای او در قضاییه گماشت تا توسط دو جلاد و یک چماقدار کف خیابان (پاسدار قالیباف) بر طبل سرکوب حد اکثر بکوبد و جامعه بغض زده با حداقل ۴ چاشنی انفجاری کرونا، قطع برق، قطع آب و سونامی گرانی را مهار کرده مانع قیام و سرنگونی شود. اینکه خامنهای به نقطهیی از استیصال رسیده که تنها برگ و چارهاش تک پایگی و کوچک کردن دایره حاکمیت است را مهرههای نظام با تأکید اذعان کردهاند: . پورابراهیمی رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، گفت: «شرایط کشور بهحدی مخاطرهآمیز شده بود که اگر شخصی مانند رئیسی وارد نمیشد، نظام دچار بنبست میشد» (روزنامهٔ حکومتی رسالت۱۴۰۰). رئیس دفتر خامنهای آخوند گلپایگانی هم روز معارفه اژهیی به صراحت گفت «این نظام نعمتی است که ما باید با چنگ و دندان آن را نگهداریم». پیش از این خود خامنهای چند بار تنها راه نجات رژیم از ورطهٔ بحرانها را روی کار آمدن یک «دولت جوان حزباللهی» با الگوی دژخیم قاسم سلیمانی دانسته و گفته بود «این دولت است که میتواند نظام را از راههای دشوار عبور بدهد» (سخنرانی خامنهای ـ ۲۹اردیبهشت ۹۹). روی آوردن خامنهای بهجلاد۶۷ بهعنوان تنها شانس و تنها فرصت، انتخاب ناگزیر او بین بدتر و بدتر از بدتر بود. چون بهطور واقعی پروژهٔ رئیسی یک پروژهٔ گورزاد و یک شکست و فضیحت عریان است که حتی قبل از روی کار آمدنش، هم بهلحاظ داخلی و هم بینالمللی مهر باطل بر پیشانی آن خورده است. بگذریم که برخی در داخل خود نظام هم در مورد موفقیت این پروژه که مانور ناموفق شاه در روی کار آوردن حکومت ازهاری را تداعیمیکند، اظهارتردیدکردهاند. برخی هم مثل احمدینژاد که۸سال رئیسجمهور این رژیم بوده از اصلاح وضع اظهار ناامیدی کرد و گفت: «بنظرم دیگه فرصتی دیگه نمانده اگر به ذهنهای مردم مراجعه بکنید جایگاه دیگر در ذهنهای مردم ندارند. عبور کرده جامعه از این»...
شرایط عینی و جامعه بهشدت انفجاری
وضعیت جامعه را همه میدانند و از درون خود رژیم هم همواره هشدار داده شده و میشود که وضعیت انفجاری است. از گرانی و تورم افسارگسیخته ۳رقمی، که نتیجهٔ آن فرو غلتیدن بیش از ۸۰درصد مردم بهزیر خط فقر است؛ تا فقر مطلق و گرسنگی ۳۰درصدی مردمی که قادر بهتأمین نان بخور و نمیر خود نیستند؛ تا قتلعام کرونا که تاکنون بیش از ۳۲۰هزار قربانی گرفته و تا مصیبت بیآبی و بیبرقی که مضافا بر دردهای قبلی، زندگی مردم را بهجهنم واقعی تبدیل کرده و از آستانهٔ تحمل مردم عبور کرده است. گواه این واقعیت، حرکتهای اعتراضی فزایندهٔ اقشار مختلف در شهرها و حتی روستاهای کشور است که شمار آنها گاه بهدهها حرکت اعتراضی و اعتصاب در یک روز میرسد. حرکتهایی که مضمون آنها نفی و سرنگونی تمامیت دیکتاتوری حاکم است و شبها خود را با خروش شعارهای مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنهای نشان میدهد؛ فضایی که یادآور شبهای تابستان۵۷ و آخرین ماههای حکومت شاه است.
این گوشهیی از موقعیت و موضع دشمن بود و آن هم جامعه در حال انفجار که هر روز یک چاشنی انفجاری جدیدی به آن افزوده میشود.
جبهه مردم و مقاومت
اما قطب دیگر جامعه، اکثریت مردم ایراناند همراه با مقاومت سازمان یافته؛ شورای ملی مقاومت و آلترناتیو دمکراتیک.
برای هرکس دستی در مبارزه و کار سیاسی دارد، روشن است که این جبهه در تعادلقوای سیاسی از موقعیتی عالی برخوردار است، برای قضاوت تنها همین نمونه اخیر در پراتیک نمایش انتخابات گویای همه چیز است. جبههیی که نمایش انتخابات دشمن را با تمام قوا بر سرش خراب کرد و با قویترین پاسخ بر دهان ولیفقیه کوبید و آن را از اساس تحریم کرد. تصور کنید توانایی نیرویی را که روز انتخابات در اوج کنترل امنیتی رژیم با ۱۲۰۰ خبرنگار از ۴۰۰حوزه انتخابات ۳۵۰۰ گزارش بهصورت کلیپ تهیه و منتشر کرد و به همه دنیا نشان داد که این نمایش توسط مردم ایران بهطور سراسری تحریم شده است. مقاومت متعاقباً برمبنای مشاهدات عینی خبرنگارانش اعلام کرد که فقط ۱۰درصد دارندگان حق رأی در این انتخابات شرکت کردند. اما رژیم در اتاق تجمیع طبق معمول با مضرب۵ اعداد و ارقام را بالا برد اما با همه تقلبات و ترفندهای رسوا، سرانجام به ۴۹درصد رضایت داد و به این ترتیب اعتراف کرد که اکثریت مردم در این انتخابات شرکت نکردند واز جمله در خود تهران میزان مشارکت بهگفته خودشان فقط ۲۶درصد بود.
آرای باطله باطلالسحر مهندسی خامنهای
پدیدهٔ آرای باطله و افزایش ۱۲درصدی آن نسبت به گذشته، بهقول معروف شاهدی بود که از غیب رسید و بیشازپیش ابعاد تحریم را برملا کرد. آرای باطلهیی که برنده دوم بود. البته تا همینجا هم اگر آرای باطله را با تعداد نفراتی که درتحریم کامل حتی تعرفه هم نگرفتند (حدود۳۰ میلیون) جمع کنیم، مشخص میشود که برنده اول انتخابات همان مردم تحریم کنندهای هستند که بهگفته برخی عناصر رژیم به شبکههای زیرزمینی (بخوان مقاومت) وصل هستند.
تحریم یکپارچهٔ انتخابات رژیم، یک رویداد بهواقع تاریخی بود که همچون توفان سر تا پای رژیم را درنوردید و از جهات مختلف بر پیکر رژیم و سرمایهگذاریهایش ضربه زد و آثار و پیامدهای فزایندهٔ سیاسی و اجتماعی آن هر روز بیشتر فعال و بارز میشود. شاهد این مدعا بهصحنه آمدن خامنهای ۱۰روز پس از این واقعه و دست و پا زدن و وارونه گوئیهای مضحکش برای رفع و رجوع این شکست پرفضیحت است.
جبهه مردم و مقاومت یک گام به پیش
دیدیم که دشمن در بنبست و استیصال، خط انقباض حداکثر را با برگزاری یک مضحکه انتخابات و ارعاب جامعه محاصره شده در کرونا و گرانی و گرسنگی، به پیش برد و جلاد۶۷ را از قوطی مارگیریاش بیرون کشید. اما جامعه ساکت ننشست. جبهه مردم و مقاومت سازمانیافته رودررویش ایستاد و یک تحریم سراسری را با اتفاق و اتحاد کامل به پیش برد. این یک پیروزی تاریخی بود. اما در همین جا تمام نشد، جبهه تحریم یک برگ درخشان دیگر هم رو کرد که همان آرای باطله بود. چیزی که بهمثابه باطل السحر انتخابات رژیم، ابعاد واقعی تحریم را نمایان و وجوه پنهان مهندسی و طرح و برنامه دشمن را برملا کرد و به روی صحنه آورد، تا آنجا که همه جهان از آن با خبر شدند. به این ترتیب جبهه مردم که اکثریت جامعه و مقاومت سازمانیافتهاش شورای ملی مقاومت آلترناتیو دمکراتیک و نیروی محوریش سازمان مجاهدین خلق ایران و کانونهای شورشی و جوامع ایرانیان در سراسر جهان را شامل میشود، یک گام بزرگ، متحد و تاریخی را در رویارویی با دشمن به پیش برد. این را هم فراموش نکنیم که اگر جبهه مردمی تا به این نقطه از پیشرفت رسیده، مرهون هزاران هزار خون و رنج و شکنج و پایداری درعبور از سختترین شرایط بوده است.
در کجا ایستادهایم؟
سؤال نخست که بهنظر میرسید اکنون دیگر پاسخ آن بهخوبی روشن باشد. یکطرف رژیم از پا افتاده ولایت فقیه قرار دارد در بحران مشروعیت و در احتضار سرنگونی، با شاخص سه مهرهٔ سیاه از آبروباختهترین جنایتکاران در رأس سه قوه، بهعنوان آخرین فرصت و آخرین برگ ولیفقیه برای بقای نظام و در طرف دیگر جبهه مردم، جبهه خلق و مقاومت در اوج مشروعیت و انسجام، در کانون احترام و مقبولیت ملی و بینالمللی، با پشتوانه شورای ملی مقاومت، کانونهای شورشی و مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش و صدها تشکل ایرانیان در سراسر جهان تحت رهبری رئیسجمهور محبوب و کاریسماتیک شورا، مریم رجوی با برنامه ۱۰مادهییاش برای ایران آزاد که همواره از سوی نمایندگان مردم در پارلمانها، احزاب، سازمانها و شخصیتهای سیاسی و دولتمردان و افکار عمومی مورد حمایت قرار گرفته است.
آلترناتیو دمکراتیک به سوی پیروزی
پس از گام پیروز و تاریخی تحریم و پاسخ قاطع دستهجمعی به رژیم تبهکار، گام بعدی به ثبت رساندن آن پیروزی در یک گردهمایی و اجلاس عظیم ملی و جهانی و ارائه خواست عموم مردم ایران به جهانیان و حامیان جهانی مقاومت، اعلام نقشه مسیر و خطوط پیش روی مقاومت و هماوایی و ساماندهی گامهای شتابان بعدی در کارزار سرنگونی است. اجلاس بزرگی که از ۱۹ تا ۲۱تیر۱۴۰۰ برابر تا ۱۰ تا ۱۲ژوئیه ۲۰۲۱به مدت سه روز بهصورت ارتباط زنده از ۵۰هزار نقطه در ۱۰۵کشور با مجاهدین در اشرف۳ برگزار میشود و به حضور بیش از هزار شخصیت سیاسی، از نخستوزیران، وزیران، سناتورها، پارلمانتاریستها و شخصیتهای برجسته از ۱۰۵کشور خوشامدمیگوید. پیشاپیش نیز بسیاری شخصیتهای برجسته و گروههای بزرگ پارلمانی از انگلستان، ایتالیا، سویس وو. . در حمایت از قیام مردم ایران و برنامهٔ ۱۰مادهیی مریم رجوی از این گردهمایی و اهداف آن حمایت کردهاند. گردهمایی بزرگ آلترناتیو به سوی پیروزی که بهگفته برخی صاحبنظران بزرگترین گردهمایی در سطح جهان است، پاسخ مجسم سؤال نخستین «درکجا ایستادهایم» است و آن را به مردم ایران و جهانیان رله میکند. گردهمایی ایران آزاد۱۴۰۰ بلندترین فریاد مردم ایران و خواست قاطع اکثریت ایرانیان برای سرنگونی و پس گرفتن ایران از آخوندهای غاصب را نمایندگی میکند و عموم هموطنان و نیروهای مشتاق آزادی را به حمایت و اتحاد عمل فرا میخواند.