روز دوشنبه ۱۰دی ۹۷ دانشجویان دانشگاه آزاد علوم و تحقیقات تهران برای سومین روز متوالی در اعتراض به جانباختن ۱۰تن در جریان سانحه اتوبوس دست به تظاهرات زدند. در جریان تظاهرات دیروز دانشجویان، رئیس دانشگاه بهجای پاسخگویی به دانشجویان با ماشین از دانشگاه فرار کرد و ضمن فرار تعدادی از دانشجویان را هم مجروح و مصدوم کرد. روز یکشنبه ۹دی ۹۷ رژیم آخوندی منتظری، دادستان کل رژیم و تهرانچی، رئیس دانشگاه آزاد را به میان دانشجویان فرستاد و آنان تلاش کردند با وعده و وعید، دانشجویان خشمگین و معترض را آرام کنند.
آیا این تلاشها تاکنون سودی برای رژیم داشته است؟
روشن است که اگر رژیم در ابتدا از این جریان بهشدت نگران بود، اما اکنون کاملاً سراسیمه است و روز یکشنبه تلاش کرد با فرستادن آخوند منتظری، دادستان کل و تهرانچی، رئیس دانشگاه آزاد، به میان دانشجویان روی آتش خشم دانشجویان آب سرد بریزد که بهنظر میرسد در این کار موفق نشده است.
هدف رژیم از به صحنه فرستادن دادستان کل و رئیس دانشگاه؟
رژیم ابتدا تلاش کرد با چند روز صبر و تحمل تظاهرات و پنهان کردن مقاماتش از پیش چشم دانشجویان داغدار، شاید بتواند آتش خشم و اعتراض دانشجوها را مشمول مرور زمان کرده و کماثر نماید، اما نه تنها این اتفاق نیفتاد، بلکه اعتراضات روزبهروز بیشتر و رادیکالتر شد و رژیم دریافت که این سکوت و بیاعتنایی کار دستش بدهد، به همین علت به یک سری اقدامات ضدانگیزهای دست زد:
ابتدا اتوبوسهای فرسوده را با اتوبوسهای نو(به ادعای خودش) جایگزین کرد.
۵نفر از عوامل دستچندم را هم توبیخ یا اخراج کرد و از این قبیل...
ولی این اقدامات فریبکارانه به جایی نرسید و رژیم به ناگزیر دادستان خود و رئیس دانشگاه را به صحنه فرستاد که او نیز با فرار مفتضحانه از مقابل دانشجویانی که تحمل فریبکاری مکرر نداشتند و با زیرگرفتن و مصدوم و مجروح کردن چند نفر حین فرار! کار را خرابتر کرد.
دانشجویان روز دوشنبه ۱۰دی با پسزدن اقدامات امنیتی رژیم، از جمله اینکه حراست دانشگاه میدانی را که دانشجویان در آن تجمع میکردند بسته بود، ولی باز هم به تجمع و اعتراضات خود ادامه دادند.
خواسته دانشجویان؟
اکنون مسأله این است که همگان میدانند و رژیم نیز بهخوبی آگاه است که خواسته دانشجویان ممکن است در وهله اول صنفی باشد، اما به این نکته نیز اشراف دارد که خواسته دانشجویان نهایتاً «صنفی» نیست؛ چرا که رژیم میداند که دانشجویان به این نکته واقف هستند که حتی خواستههای صنفی نیز با این رژیم بیپاسخ است!
رژیم میداند که دانشجویان میدانند! وعدههای حکومتی تماماً دروغ است کما اینکه هنگامی که آخوند منتظری به میان دانشجویان رفت، یک دختر دانشجو به سایر دانشجویان با فریاد توصیه کرد: «همه فیلم بگیرید»! چرا که دانشجویان به تجربه میدانند آخوندها ۲روز بعد زیر همه وعدههایشان میزنند.
مابهازای خون دانشجو که مطالبات صنفی نیست!
خواسته دانشجویان بهعنوان بخشی از جامعهٔ ایران و بخش آگاهتر جامعه، جدا از خواسته عموم مردم ایران نیست. خواست آنها نفی و نابودی این رژیم و استقرار آزادی و دموکراسی است. کما اینکه این نکته در شعارهای دانشجویان هم منعکس است. آنها شعار میدهند: «دانشجو میمیرد، ذلت نمیپذیرد!» یا «دانشجوی عزیزم، خونتو پس میگیرم!» روشن است که مابهازای خون دانشجویان که مطالبات صنفی نیست.
بگذریم که هر مطالبهٔ صنفی از آنجا که در این رژیم مطلقاً جواب ندارد، یا جوابش سرکوب و زندان است، در عمق خود، یک مطالبهٔ سیاسی است!
طی یک سالی که از قیام دیماه میگذرد تمام تلاش رژیم و سردمداران و دستگاه تبلیغاتی آن، همین است که خواستههای مردم بهجان آمده، از کارگران تا معلمان و دانشجویان و... را مطالبات صنفی و معیشتی جلوه بدهد.
در فیلمهای خبری همگان دیدند که آخوند منتظری هم در واقع دانشجویان را تهدید میکرد که کاری نکنید که موجسوارها از این حرکت شما سوءاستفاده کنند. او در واقع تلاش میکرد با کلمات و فرهنگ آخوندی به این واقعیت که واقعیت امروز جامعهٔ ایران است اذعان کند.
رژیم پیشمیبرد یا دانشجویان؟
اینک سؤال این است که آیا رژیم با آوردن مهرههای بالای خود به صحنه و انجام اقداماتی که این ۲روزه دیده شد و قولهایی که آخوندها دادند، میتواند این حرکت را خاموش کند و به اعتراض دانشجویان پایان دهد یا نه؟
پاسخ این پرسش نیز تقریباً روشن است: رژیم ممکن است حرکت و اعتراض دانشجویان این شعبه از دانشگاه آزاد را به هر ترتیب خاموش کند، اما ریشه اعتراض از بین نمیرود! بهخصوص هنگامی که پای دانشجویان به میان میآید، دانشگاهی که بهرغم همهٔ بلاهایی که رژیم بر سر آن آورده اما همچنان مترصد خیزش و قیام است.
بنابراین هر گروهی را هم که رژیم سرکوب کند، باید مطمئن بود که نفس حرکت از بین نمیرود، بلکه در پتانسیل انفجاری جامعه، ذخیره و انباشته میشود. کما اینکه خیزش کارگران هفتتپه در خیزش کارگران اهواز سر برمیآورد و چون آنجا را سرکوب میکند، معلمان برمیخیزند و سپس دانشجویان و بعد کسبه و بازاریان و دوباره کارگران و... و این حرکتها و جویبارهای اعتراضی همچنان که بعضی کارشناسان رژیم هم هشدار داده و پیشبینی کردهاند، به هم پیوستن را در تقدیر خود دارند و آنوقت است که همان چیزی که رژیم از آن فرار میکند، به سرش میآید.
تجربه ۴۰ساله مجاهدین چه میگوید؟
همچنان که رئیسجمهور برگزیده مقاومت در سخنرانی اخیر خود در کنفرانس سراسری با حضور جوامع ایرانی گفتند:
«رژیم برای فرار از سرنگونی، برونرفت و راهحلی ندارد. ما از ۴۰سال پیش خیلی دلمان میخواست و میخواهد که فاشیسم دینی حاکم بر ایران تغییر رفتار بدهد اما بهقول خودش، از ترس مرگ خودکشی نخواهد کرد!
دوم اینکه: استراتژی دیکتاتوری دینی برای بقا و گریز از بحران، سرکوب و انقباض در داخل ایران و صدور تروریسم و جنگ و بحران در خارج از ایران است.
در مردادماه گذشته، آخوند روحانی، رئیسجمهور رژیم، اعتراف کرد که مشکلات داخلی و بینالمللی رژیم از قیام دیماه بالا گرفته. او گفت: «اغتشاش... پیامی به خارجیها داد که فهمیدند با فشار بیشتر میتوانند تأثیر بگذارند».
با این اوصاف اکنون با قاطعیت میتوان گفت دقیقاً از همین جا، تعادل درونی و بیرونی حکومت بههم خورد. تنشها علیه رژیم بالا گرفت و بیثباتی بنیادیاش نمایان شد.
در یکسال گذشته، رژیم بارها و بارها تلاش کرد راه قیامها را ببندد، اما هر بار آتشها از زیر خاکسترها زبانه کشیدند».
و این امواج پیدرپی، تنها به یک مقصد میانجامند و آن، سرنگونی این رژیم است.