نگاهی به فراخوان مریم رجوی به جامعهٔ ملل،
در کنفرانس «سیاست در قبال ایران: ماشه
و تحریم و ضرورت حسابرسی از رژیم»
مقاومتی خالق راهحلها و ابتکارها
مقاومت ایران در شرایطی که کرونا، امکان گردهمایی حضوری و برگزاری کنفرانسها، کنوانسیونها، گردهمایی و اجتماعات بزرگ را از دولتها و جریانهای سیاسی گرفته است، در یک ابتکار منحصر بهفرد توانسته است برای چندمین بار در یک بازهٔ زمانی کوتاه، بر این مشکل فائق بیاید.
برگزاری «کنفرانس سیاست در قبال ایران: ماشه و تحریم و ضرورت حسابرسی از رژیم»، یک پیشروی خیرهکننده از سوی مقاومتی بود که هرگز «نمیباید و نمیتوان»را بهرسمیت نمیشناسد و هیچ فرصتی را در ضربه زدن به دشمن اصلی مردم ایران و جهان یعنی بنیادگرایی دینی تحت لوای نظام ولایت فقیه را از دست نمیدهد.
این کنفرانس با شرکت و سخنرانی ۹عضو برجسته سنا و ۲۱تن از نمایندگان ارشد کنگره به اضافه شخصیتهای برجسته و شناخته شدهٔ سیاسی از آمریکا، انگلستان، ایتالیا و آلبانی و نیز با حضور ایرانیان آزاده در ۱۰هزار نقطه از جهان، یک برگ سیاسی مهم بهشمار میآید.
ایران را باید از مقاومتش شناخت
نفس برگزاری این کنفرانس نشان میدهد که سرنوشت مردم ایران را مقاومتی ترسیم میکند که حرف نخست را در میز اتخاذ سیاست برای ایران میزند. به عبارت دیگر ایران و مردم ایران از حق تعیین سرنوشت برای خود برخوردارند و ایران آن کشوری نیست که نظام ولایت فقیه با تروریسم افسارگسیخته و خشونت نهادینهشده بهدنبال معرفی و تحمیل آن به دنیای معاصر است. نشان داد ایران و ایرانی به قدمت درازای این حاکمیت ضدایرانی، با آن در ستیز دائمی و خستگیناپذیر بوده و یک دم از مقاومت برای براندازیاش بازنایستاده است. ایران را باید از مقاومتاش شناخت نه دستاربندانی که این کشور و سرمایهها و استعدادهایش را به گروگان گرفتهاند.
سیاست در قبال ایران با سه بال مرتبط به هم
مریم رجوی، طی سخنرانی خود در این کنفرانس، خطاب به ملل متحد یک سیاست سه عنصری را مطرح کرد:
۱ـ حقوقبشر برای مردم ایران
۲ـ تحریم همهجانبهٔ دیکتاتوری دینی
۳ـ بهرسمیت شناختن مقاومت مردم ایران و نبرد شورشگران برای آزادی
۱ـ حقوقبشر برای مردم ایران
اعلامیهٔ جهانی حقوقبشر در دهم دسامبر۱۹۴۸ در نشست عمومی سازمان ملل متحد در پاریس به تصویب رسید. تاکنون ۷۲سال از تصویب آن میگذرد. این اعلامیه که در فضای خاتمهٔ جنگ جهانی دوم و در اتمسفر هراسانگیز آثار آن جنگ و زخمهای التیام نایابندهاش بر زندگی و روان انسانها به تصویب رسید، تأکید دارد «تمام انسانها، آزاد و با حقوق و کرامت مساوی به دنیا میآیند»
در ایران، این کرامت و آزادی، از روز نخست به حاکمیت رسیدن فاشیسم دینی نقض شده است. یعنی جهان پذیرفته است که در قلب خاورمیانه و در کشوری به عظمت و ثقل ایران، نظامی بر مردم ایران حکومت کند که تافتهٔ جدابافته باشد. به بهانهٔ دین و شرع، مجازاتهایی را برای مردمش در نظر بگیرد که بشریت در دوران تاریک جهالت و ماقبل قوانین حمورابی به آنها مبادرت میکرد. بازداشتهای گسترده و خودسرانه، تازیانهزدن، سنگسار، زجرکش، سه بار اعدام همراه با شلاق، اعترافگیری اجباری، دخالت در نوع پوشش و ظاهر انسانها، تبعیض نهادینهشده در حق زنان و محکومیتهای سنگین همراه با بیگاری، هیچ سنخیتی با جهان معاصر ندارد و فرهنگ حاکم بر آشویتس و اردوگاههای نازی را به ذهن متبادر میسازد.
آنچه باعث شده است که این رژیم بدون ترس از حسابرسی و مجازات به قصابی مردم ایران بپردازد، یک سیاست پراگماتیستی و مماشاتجویانه است که به طمع کلانمعامله با آخوندها و دسترسی به نفت آغشته به خون و بازار ایران، عامدانه بر فجایع حقوقبشری چشم بسته است. این لکهٔ ننگ پاکناشدنی بر دامن حقوقبشر و یک دهنکجی آشکار به طراحان و تصویبکنندگان اعلامیهٔ جهانی آن و نیز بیاحترامی به خون ۷۰ تا ۸۵میلیون کشته شدهٔ جنگ جهانی دوم است.
دادخواهیهای انجام نشده بهرغم ۶۶بار محکومیت
بعد از ۶۶بار محکومیت این رژیم در مجمع عمومی ملل متحد و کمیسیون و شورای حقوقبشر دیگر هیچ عذری برای جامعهٔ ملل باقی نمانده است.
هنوز پرونده نسلکشی این رژیم در تابستان۶۷ روی میز سازمان ملل قرار نگرفته است. آمران و عاملان این جنایت هنوز در حاکمیت قرار دارند و به پای میز عدالت کشیده نشدهاند. قطع اینترنت و به راهاندازی حمام خون در روزهای قیام آبان، یک جنایت واکاوینشده و مکتوم است. همپای بازدید از مراکز اتمی رژیم برای راستیآزمایی ادعاهای این حاکمیت، بازدید از سیاهچالهای این رژیم یک اولویت حیاتی است.
رئیس جمهور برگزیدهٔ مقاومت به درستی جهان را در برابر دو سؤال قرار داد:
«چرا ملل متحد و شورای امنیت به فجایعی نمیپردازد، که با دستور مستقیم خامنهای در روزهای بعد از قیام آبان شکل گرفت؟
چرا ملل متحد و شورای امنیت، این رژیم را به قبول هیأتهای بینالمللی برای بازدید از زندانهایش و دیدار با زندانیان بهویژه زندانیان قیام، وادار نمیکند؟»
۲ـ تحریم همهجانبهٔ دیکتاتوری دینی
مماشاتگران و لابیهای استبداد دینی برای فریفتن افکار عمومی و نیز گمراه کردن جهان، اینگونه وانمود میکنند که گویا تحریمهای هوشمند، مردم ایران را هدف قرار داده است. این یک شارلاتانیسم آشکار است. همانگونه که رئیس جمهور برگزیدهٔ مقاومت گفت، «ثروت نهادها و مؤسسات تحت کنترل خامنهای بیش از هزار میلیارد دلار است».
حشمتالله فلاحتپیشه، عضو مجلس دهم ارتجاع، در تاریخ ۳۱اردیبهشت۹۹ اعتراف کرد که رژیم ۲۰تا۳۰میلیارد دلار به سوریه پول داده است. هماکنون استبداد دینی برای ادارهٔ شبهنظامیان خود مبالغ هنگفتی را هزینه میکند. موازی با آن برای نگهداشتن دستگاه سرکوب و کشتار برای مقابله با قیام ایران از نان شب مردم ایران میزند و سپاه پاسداران و نیروی انتظامی خود را پروار میکند. تخصیص مبالغ میلیاردی برای سوداگری اتمی، ساخت موشک و نیز آزمایش سلاحهای کشتار جمعی حتی در دوران کرونا بیوقفه ادامه داشته است.
هر دلاری که به این حاکمیت داده شود سر از تروریسم و سرکوب درمیآورد و خرج گلوله و موشک میشود.
مریم رجوی در کنفرانس سیاست در قبال ایران، سیاستهای اشتباهی را یادآور شد که به نظام ولایت فقیه «در ادامه جنایتهایش، میدان و مصونیت داده است، از جمله:
- امتیازهای سیاسی و مالی غیرقابل توجیه در توافق اتمی سال۱۳۹۴
- متوقف کردن شش قطعنامه تحریم سازمان ملل به سود آخوندها.
- و مخالفت با تمدید تحریمهای تسلیحاتی رژیم.
او همچنین تأکید کرد که «این یک نظریه اشتباه است که کاهش تحریمهای بینالمللی باعث میشود این رژیم از ستیزهجویی دست بردارد از قضا در سایه برجام بود که تروریسم این رژیم در اروپا افسار گسیخت».
با توجه به آنچه گفته شد، برای مسدود کردن راه نفس این رژیم باید به دامنهٔ تحریمها افزود و آن را همهجانبه کرد.
۳ـ بهرسمیت شناختن مقاومت مردم ایران و نبرد شورشگران برای آزادی
حق مقاومت در برابر ستم، یک حق شناخته شدهٔ انسانی ـ حقوقی و جهانی است. کسی نمیتواند آن را از انسانهای تحت ستم سلب کند. اگر این حق طبیعی نبود، هیچ قیام و مقاومتی در برابر استبداد و ارتجاع شکل نمیگرفت و در هیچ نقطه از تاریخ، جنبشی بهوقوع نمیپیوست. جهان ما پیشرفت و تعالی خود را مدیون مقاومت و شورش در برابر بیداد ستمگران و زورگویان تاریخ است.
فیلسوفان سیاسی مانند «توماس هابز و جان لاک» این حق را تبیین کردهاند. بیش از ۴۰۰سال پیش، هابز در کتاب خود «لویاتان» خلع ید از حاکمیت استبدادی را حق مردم میداند. جان لاک، متفکر انگلیسی نیز معتقد است که حکومت باید به قوانین مشخصی پایبند باشد در صورت سرپیچی از آنها، مردم باید حق مقاومت، حق انقلاب و حق انحلال آن را داشته باشند.
سازمان مجاهدین خلق ایران از ۳۰خرداد۶۰ پس از بستهشدن آخرین راههای فعالیتهای مسالمتآمیز به مقاومت تمامعیار قیام کرد. این مقاومت با تقدیم ۱۲۰هزار شهید آزادی که ۳۰هزار تن از آنان قتلعام شدگان تابستان۶۷ هستند، نه تنها مردم و تاریخ ایران، بلکه جهان معاصر را از آفت بنیادگرایی دینی بیمه کرد. جهان یک تشکر بزرگ به این مقاومت بدهکار است.
مردم ایران اکنون پس از سه قیام بزرگ، قدم به راهی گذاشتهاند که فرزندان مجاهد آنها در آن طی طریق میکنند. کانونهای شورشی، شکوفههای آتشین این مقاومت مشروع هستند. دفاع از این مقاومت و بهرسمیت شناختن آن در برابر استبداد دینی یک خواست مشروع و مسلم است.
***
کنفرانس سیاست در قبال ایران، این واقعیت را بارز کرد که سرنوشت ایران و ایرانی نه در دستان ناپاک شاه و شیخ و نه قدرتهای خارجی، بلکه در دستان مقاومتی قرار دارد که مشروعیت خود را از ایستادگی در برابر هارترین استبداد تاریخ ایران میگیرد. مقاومتی که زیبایی و شکوه خود را از فداکاری فوق طاقت برای مردم خویش میگیرد و به همین دلیل شکستناپذیر است.