در سال ۱۹۳۳، نازیهای آلمان کتابخانههای دانشگاهها را برای یافتن کتابهایی که از نظر آنها «غیرآلمانی» بودند، غارت میکردند. از جمله آثار ادبی و سیاسی که به آتش کشیدند، نوشتههای برتولت برشت بود. برشت، نمایشنامهنویس آزادیخواهی بود که حتی در تبعید نیز در برابر فاشیستها ایستادگی میکرد و با قلمش نیروهای مقاومت را تجهیز مینمود. او بهعنوان یک عدالتخواه مترقی، در آثارش سارقان داراییهای ملی مردم را افشا میکرد. جمله معروفی از او نقل میشود: «دزدان آماتور بانک میزنند و دزدان حرفهیی بانک تأسیس میکنند.» این جمله گویای نگرش او نسبت به تبهکاری حاکمانی است که بر منابع ملت چیره شده و ناعادلانه بهرهبرداری میکنند.
البته دزدان حرفهیی تنها به تأسیس بانک اکتفا نمیکنند، بلکه رسانههای بزرگ و صندوقهای مملو از اسناد معتبر و ارزهای سبزرنگ نیز در اختیار دارند. آنها حامیانی در رأس حکومت دارند و در بیت سردسته سارقان نیز کرسی دائمی دارند.
«ساختارها و الگوهایی که دزدان بزرگ ایجاد میکنند، بهطور کامل به نفع خودشان عمل میکند. این ساختارها فرصتها و موقعیتهای مطلوب بیشتری را برای آنها فراهم میآورد و در نتیجه به بیشینهسازی منافع آنها و کمینهسازی یا حتی از بین بردن منافع شهروندان منجر میشود.» (بنکِر۱۰ خرداد۱۴۰۳)
نقش مافیاها در پنهانسازی حقایق اقتصادی
این دزدان نابکار، سرمایههای ملت ستمدیده ایران را چپاول میکنند و تلاش دارند با پاشیدن خاک بر چشم بینندگان و جستجوگران حقیقت، واقعیات را پنهان کنند. فرشاد مؤمنی، استاد اقتصاد، درباره یکی از بحرانهایی که سارقان اموال مردم بهوجود آوردهاند، یعنی «ناترازی بانکها»، روشنگری کرده است: «آیا این تصادفی است که مافیاها و اجیرشدگان آنها درباره منشأ تورم به هزاران آدرس غلط و پوچ و کلیشهای اشاره میکنند؟ سقوط اقتصاد ایران و لطمههای بزرگ به حیثیت ایران و ایرانی، و تهدید آینده، در بین اجزای مالیسازی کشور، بهویژه ناشی از عملکرد بانکهای خصوصی است. در این بیش از دو دهه، هیچ عنصری به اندازه بانکهای خصوصی در افزایش قیمت ارز، سکه و مسکن نقشآفرینی نکرده است. با این حال، وقتی میخواهند نشانی دهند، از حرفهای منحرفی سخن میگویند که بارها آزموده و شکستخورده است.» (جماران۲۳ مهر۱۴۰۳)
اصلاً بانک نداریم!
پس از چهل سال سلطه فاشیسم دینی حاکم بر ایران و ویران کردن نظام بانکداری، اقتصاددانان اذعان میکنند که اصلاً چیزی به نام بانک نداریم! آنچه موجود است، بخشی از شتر، گاو، پلنگ اقتصاد ایران است. وحید شقاقی، کارشناس حکومتی میگوید: «در اقتصاد ایران اساساً چیزی به نام بانک وجود ندارد، بلکه شرکتهای سرمایهگذاری داریم که بهطور محدود خدمات پولی و بانکی ارائه میدهند. این خطای بزرگی است که رخ داده است. ناترازی در برخی از بانکها بهشدت وخیم شده است. آمارها نشان میدهد که بخش قابل توجهی از افزایش پایه پولی، نقدینگی و تورم، بهدلیل تشدید همین ناترازی در بانکهاست و ادامه این وضعیت بسیار خطرناک است. متأسفانه اقتصاد ایران همچون شتر، گاو، پلنگ است.» (فرارو۲۱ شهریور۱۴۰۳)
عبدالناصر همتی، وزیر فعلی اقتصاد، نیز به این موضوع اذعان دارد: «ناترازی بانکها یکی از مهمترین مشکلات اقتصادی کشور است. برخی از بانکهای خصوصی از ابتدا بهدرستی شکل نگرفتند و برخی دیگر بعداً دچار ناترازی شدند. این ناترازی یکی از نتایج شاخص حکمرانی اقتصادی نادرست است.» (همان)
حتی عضو مجلس ارتجاع نیز با این نظر موافق است! آرا شاوردیان، در تلگرام خود نوشته است: «در حال حاضر بانک واقعی نداریم؛ مؤسسات موسوم به بانک، در حقیقت شرکتهای سرمایهگذاری هستند که بهطور غیرقانونی و با مسئولیت بانک مرکزی، اختیارات بانکداری مانند جذب سپرده و خلق پول به آنها داده شده است.»
انحلال بانکها؛ راهکاری برای حل ناترازیها
اکنون وضعیت به جایی رسیده است که برای حل ناترازی بانکها، چارهای جز انحلال آنها باقی نمانده است. معاون نظارت بانک مرکزی در خصوص ناترازی بانکها گفته است: «ناترازی نظام بانکی زیر ۷۰۰ همت است. بخش عمدهیی از این ناترازیها بهدلیل عملکرد سایر بخشهای اقتصادی و تحمیل مشکلات از سوی دولت به بانکهاست... راهکار دوم، انحلال و توقف بانک است که در سال گذشته سه مؤسسه به روشی منحل شدند که ناترازی آنها به سایر بانکها منتقل نشود.» (تعادل۲۳ مهر۱۴۰۳)
ارقام خیرهکننده پرداخت وام به کارکنان بانکها
در بحبوحه بحران ناترازی بانکهای تحت مدیریت رژیم آخوندی، اخبار پرداخت وامهای هنگفت به کارکنان وابسته به کارگزاران این نظام در بانکها حیرتآور است: «بررسی صورتهای مالی یازده بانک فعال در بازار سرمایه نشان میدهد که تا پایان سال ۱۴۰۲، مجموع وامهای پرداختی به کارکنان این بانکها از ۱۲۴ هزار میلیارد تومان فراتر رفته است. این در حالی است که در سال ۱۴۰۲، به ازای هر ایرانی کمتر از ۶۶ میلیون تومان تسهیلات پرداخت شده است.» (نورنیوز۳ شهریور۱۴۰۳)
«هشت» مردم گروی «نه» آنهاست
مردم ستمدیده ایران در نظام دزدان نهتنها با فساد بانکی و تورم و خروج سرمایههای ملی و بلای جنگافروزی دستبهگریبان هستند، بلکه از دسترسی به حداقلهای زندگی، نیز محروم شدهاند. پاراگراف زیر اعتراف به گوشهیی از این فاجعه است:
«... شنیدم بانویی خودسرپرست از گران شدن ۲۵ درصدی قیمت نان شکوه داشت فهمیدم روزگار برخی از مردم چگونه است. آن بانو میگفت مگر قرار نبود به قیمت نان دست نزنند؟ پس این گرانی چه بود دیگر؟ از دیگری هم شنیدم که قبلاً میتوانستیم هندوانهای بخریم، اما دست ما از خرید میوه مستضعفان هم کوتاه شده است...» (هممیهن۱۸مهر۱۴۰۳)