ارزشهای جهانشمول انسانی چون اعلامیهٔ جهانی حقوقبشر و کنوانسیونهای بینالمللی بر شانههای تاریخ، با خونهای بیگناه و جانهای قربانیشده بنا شدهاند. هر ماده از این اسناد بازتاب رنج و مقاومت مللی است که در برابر فاشیسم و جنایت علیه بشریت ایستادهاند. سازمان ملل، بهعنوان نهادی برخاسته از این میراث پرهزینه، وظیفه دارد الگو و تبلور این ارزشها باشد و از آنها صیانت کند. اما وقتی تریبون آن در اختیار رئیسجمهور دستنشاندهٔ خامنهای، قرار میگیرد، این فلسفه و مأموریت زیر سؤال میرود.
تحقیر وجدان جمعی جهانیان
حضور پزشکیان در مجمع عمومی نه یک رویداد دیپلماتیک عادی، بلکه تحقیر وجدان جمعی جهانیان است. او نمایندهٔ مردم ایران نیست؛ او از سردمداران فاشیسم مذهبی است؛ فاشیسمی که با تولید سلاحهای کشتار جمعی، دخالتهای جنگافروزانه در منطقه، صدور تروریسم و سرکوب بیوقفهٔ ملت ایران شناخته میشود.
پذیرش او در سازمان ملل، صحه گذاشتن بر جنایت علیه بشریت و تأیید ضمنی رژیمی است که دستش به خون دهها هزار زندانی سیاسی قتلعام شده در تابستان ۶۷ و صدها معترض قیامهای اخیر آلوده است.
سازمان ملل اگر فلسفهٔ وجودی خود را جدی میگیرد، باید در کنار قربانیان بایستد، نه در کنار جلادان. تریبون دادن به پزشکیان بهمعنای پشتپا زدن به اصولی است که به نام همان سازمان در تاریخ ثبت شده است. از دادگاههای نورنبرگ تا محاکمهٔ جنایتکاران جنگی در یوگسلاوی و رواندا، جهان گامهایی برداشته تا نشان دهد هیچ جنایتی بدون حسابکشی باقی نمیماند. حال چگونه ممکن است کسی که در رأس نظامی مبتنی بر سرکوب، شکنجه و ترور قرار دارد، بر همان سکویی سخن بگوید که باید جایگاه عدالت و حقوقبشر و صلح جهانی باشد؟!
واقعیت جوشان ایران
در برابر این تناقض شرمآور، مقاومت ایران چهرهٔ اصیل و انسانی ایران را به نمایش گذاشته است. شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران از دههها پیش با تقدیم بیش از ۱۲۰هزار شهید، بار اصلی این نبرد را بر دوش کشیدهاند. این مقاومت نه تنها مردم ایران، بلکه جامعهٔ جهانی را از گسترش بنیادگرایی مذهبی بیمه کرده است.
پذیرش پزشکیان در سازمان ملل میتواند لکهای بر اعتبار این نهاد باشد، اما نمیتواند واقعیت جوشان ایران را بپوشاند. این واقعیت همان است که در فریادهای ایرانیان آزاده مقابل مقر سازمان ملل و در صفوف پرشور تظاهرات بروکسل متجلی شد. آنان اعلام کردند که آیندهٔ ایران نه به دست شاه و شیخ، نه به دست قدرتهای مماشاتگر، بلکه به دست مردم و مقاومت سازمانیافتهٔ آنان رقم میخورد.
تظاهرات و گردهماییهای ایرانیان آزاده در برابر مقر سازمان ملل در نیویورک در اعتراض به حضور پزشکیان بهترین گواه آن است که مقاومت ایران، امروز پرچمدار همان ارزشهایی است که ملل مختلف برای تحققشان خون دادهاند؛ مقاومتی که در تظاهرات عظیم بروکسل و با طرح برنامهٔ ۱۰مادهای مریم رجوی، مشروعیت خود را تثبیت کرده است
ایران با مقاومت سازمانیافته شناخته میشود
امروز و بهطور مشخص در ساختمان سازمان ملل و مقابل آن دو تصویر متفاوت از ایران وجود دارد؛ از یکسو پزشکیان و رژیم ولایت فقیه که با گروگانگیری و ترور شناخته میشوند و از سوی دیگر، مقاومت سازمانیافتهای که با فداکاری و ایستادگی، مشروعیت خود را نه از قدرتهای خارجی، بلکه از مردم و قیامهای خونین آنان میگیرد.
بنابراین، باید بار دیگر تأکید کرد: رژیم ولایت فقیه نمایندهٔ ایران نیست. پزشکیان نه صدای مردم، بلکه نماینده فاشیسم دینی است. نمایندهٔ واقعی ایران، مقاومتی است که با خون شهیدانش، با قیامهای نسل جوان و با آلترناتیو دموکراتیک شورای ملی مقاومت، آیندهای متفاوت و انسانی را نوید میدهد.
آری، ایران با مقاومت خود شناخته میشود، نه با حاکمانش. آیندهای که در چشمانداز برنامهٔ ۱۰ مادهای مریم رجوی ترسیم شده است.
بهرسمیت شناختن چنین مقاومتی، نه یک انتخاب سیاسی، بلکه ضرورتی اخلاقی و تاریخی است.