اعتراضات صنفی و موضوعی در ایران، سمتوسویی یافتهاند که فقط میتوان آنها را کنش سیاسی در برابر نظم مستقر عنوان نمود. این اعتراضات طی سالیان تداومشان، از جریان کمیِ صنفی به جانب کیفیت سیاسی سیر کردهاند. اکنون هر قشر مثل بازنشستگان، کارگران، کشاورزان و هر الزام زندگی مثل برق، آب، هوا، محیط زیست و... به نیرویی و عرصهیی در مصاف با حاکمیت نیل یافتهاند. این نیل یافتن که تعبیر درست آن تقابل سیاسیست، به جنگ مواضع میان اکثریت جامعه و حاکمیت انجامیده است. جنگ مواضع یعنی میدانی شدن رخداد سیاسی. رخداد سیاسی چه زمانی رخ میدهد؟ «سیاست زمانی رخ میدهد که کسانی که هیچ سهمی ندارند، خود را بهعنوان رقیب در نظم موجود اعلام میکنند و آن را مختل میسازند.»[۱]
حالا آنان که سهمشان از حق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی توسط حاکمیت ملایان سلب شده و الزام زندگیشان غارت شده، به چالش سخت در مقابل نظم مستقر نیل یافتهاند. یعنی در همین بازهی دو سه ساله، رخداد سیاسی در مقابل حاکمیت را تجربه کرده و به کیفیت افشای آن و مقابلهی با آن ناگزیر شدهاند. «ناگزیر» نه به معنای ناچاری، بلکه پاسخ به یک الزام برای استیفای حق سیاسی، اقتصادی و صنفی. این الزام سیاسی را شعارهای اینروزهای بازنشستگان تبیین نمودهاند. شعارها بهمثابه اعلام مواضع، حاکمیت را به چالش کشیده و به پاسخگویی فرامیخوانند:
«گاز و برق و معیشت دزدیده شد از ملت / ای مجلس! ای دولت! بسه دیگه خیانت.»[۲]
بحران برق که اینروزها زندگی و معیشت مردم را به پرتگاه نیستی کشانده، ولی هیچ تغییری در حاکمیت و متعلقاتش ایجاد نشده، رابطهی مستقیم با فعالیتهای هستهیی نظام دارد. فعالیتی که کوچکترین سهمی برای تولید انرژی در جهت تأمین نیازهای حیاتی مردم نداشته است و تماماً در خدمت حفظ سلطه و صدارت استثماریِ حکومتمداران است.
نشانی بعدی در اثبات خیانت حاکمیت به ملت، نشان دادن منشأ فساد نهادینهشده با نظارت مستقیم ولی فقیه است:
«بیتالمال و خزانه جولانگاه دزدانه / بودجهبندی دولت بلای جان ملت.»[۳]
علت وقوع هر بحران و جنایت از جانب حاکمیت، با هوشیاری و روشنگری در کف خیابان افشا میشود و بسیج کارگزاران و کارشناسان حکومتی را برای لاپوشانی و فرافکنی، خنثی کرده و آدرس واقعی اعلام میشود:
«از خوزستان تا گیلان ننگ بر این مدیران / حسین حسین شعارشون دروغ و دزدی کارشون.»[۴]
با این اعلام مواضع، آیا دیگر چیزی یا امری یا موضوعی میان جامعه و حاکمیت آخوندی پنهان و ناگفته باقی مانده است؟ رخداد سیاسی تحقق یافته و حاکمیت، از مجلس[قانونگذار] گرفته تا دولت[مجری قانون] خائن، دزد، دروغگو، ننگ و بلای جان ملتاند.
مدیریت بیکفایت که منافع ملی کشور و نیاز طبیعی مردم را قربانی باورهای ایدئولوژیِ تمامیتخواه خود کرده، دست به هرچه میزند، هیولاساز است و قاتل درآمد و سرمایهی کشور . این هم نشانی رخداد سیاسی آن از طرف جامعه به حاکمیت ملایان:
«کشور پردرآمد! چه بر سر تو آمد؟ / هیولای تورم افتاده جان مردم.»[۵]
برباددهندهی سرمایهی دجالیت سیاسی ــ مذهبی ــ تاریخیِ ارتجاع آخوندی از خمینی تا خامنهای، یکی از بزرگترین رخدادهای سیاسی میان جامعهی ایران و حاکمیت است. این رخداد که سالهاست در تجمع اقشار، در تجمع دانشجویان و در قیامها تبلور یافته، فریادیست بسان آتشی بر کاهدان تبلیغات حکومتی. آتشی که هم روشنگریِ سیاسی میکند، هم روشنایی بر راه نجات ایران از دشمن و تضاد اصلیاش میتاباند:
«دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست.»
پینوشت:
[۱] ژاک رانسیر، فیلسوف فرانسوی در کتاب «ناسازگاری پلیس و فیلسوف» Disagreement: Politics and Philosophy
[۲] بازنشستگان تأمین اجتماعی در کرمانشاه، شوش، اهواز و اصفهان، ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
[۳، ۴ و ۵] همان