در سالهای اخیر، ساختار قدرت در فاشیسم دینی شاهد افزایش چشمگیر تضادهای داخلی میان باندهای مختلف حاکمیت بوده است. این تضادها، که اغلب ریشه در اختلافات ایدئولوژیک، منافع اقتصادی و رویکردهای متفاوت به مسائل خارجی دارند، نه تنها میان جناحهای اصلاحطلب و اصولگرا، بلکه درون اردوگاه اصولگرایان نیز به اوج رسیده است. یکی از تازهترین نمونههای این شکافها، جدال کلامی میان علیاکبر ناطق نوری، احمد علمالهدی و غلامحسین کرباسچی بر سر ارزیابی تاریخی از تسخیر سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸ است. این مناقشه که در رسانهها و تریبونهای رسمی بازتاب گستردهیی یافته، نمادی از بحران عمیقتر در هژمونی خامنهای است.
ناطق نوری، بهعنوان یکی از چهرههای قدیمی اصولگرا و رئیس سابق مجلس، در مصاحبهیی اخیر خود گفت:
«برخی خطاها از همان آغاز [دوران خمینی] رخ داد. مثلاً از نظر من، تصرف سفارت آمریکا بهعنوان لانه جاسوسی اشتباه بزرگی بود؛ بهنظر میرسد بسیاری از گرفتاریها از همان نقطه آغاز شد. وقتی بخواهیم راهکار پیشنهاد کنیم باید بدانیم مشکل چیست. مگر در سایر سفارتخانهها در دنیا قسمتی برای امور اطلاعاتی و جاسوسی وجود ندارد؟ آنجا را اشغال کردند و آمریکا هم در یک عمل متقابل سفارت خانه ما را گرفت و پولهای ما را بلوکه کرد. از آن زمان، مجموعهیی از مشکلات و واکنشها ادامه پیدا کرد که به نظر من ناشی از همان تصمیمات اولیه بود»(انتخاب ۲۰مهر ۱۴۰۴).
ناطق نوری، با این سخنان به نوعی از خط قرمزهای ایدئولوژیک حاکمیت عبور کرد این موضعگیری، در شرایطی که نظام با تحریمهای شدید اقتصادی روبهرو است، میتواند بهعنوان تلاشی برای توجیه نیاز به مذاکره و تنشزدایی با آمریکا تفسیر شود.
در پاسخ به این اظهارات، احمد علمالهدی، امام جمعه مشهد و نماینده ولیفقیه در خراسان رضوی، که نماد جناح تندرو و سنتی اصولگرایان است، واکنش تندی نشان داد.
او ناطق نوری را متهم به «گسست» [بخوانید بریدگی] از اصول انقلاب کرد و تسخیر سفارت را «انقلاب دوم» و سیلی به آمریکا خواند:
«متأسفانه بعضی از عزیزان ما یا دچار گسست شدهاند و یا به ستوه آمدند که میگویند: اگر ما سفارت آمریکا را نگرفته بودیم، این همه مشکلات بهوجود نمیآمد»؛ شما که آن زمان حضور داشتید و میدانید در چه موقعیتی دانشجویان پیرو خط امام آن لانه جاسوسی را تسخیر کردند»(فرارو ۲۵مهر ۱۴۰۴).
این پاسخ که از تریبون نماز جمعه – بهعنوان یکی از ابزارهای ایدئولوژیک نظام – ایراد شد، نشاندهنده دفاع سفت و سخت جناح تندرو از روایت رسمی است.
اما زنجیره واکنشها به اینجا ختم نشد. غلامحسین کرباسچی، دبیرکل سابق حزب کارگزاران سازندگی و چهرهیی نزدیک به اصلاحطلبان عملگرا، به دفاع از ناطق نوری پرداخت و منتقدان او را مورد حمله قرار داد. وی گفت:
«برخی از اینها که الآن به مواضع آقای ناطق درباره اشغال سفارت میتازند وقتی سابقهشان را نگاه کنید، نه در انقلاب کارنامهیی دارند و نه قبل از انقلاب اهل مبارزه بودند و حالا تریبونی گرفتند و این حرفها را میزنند». او افزود: «در حالیکه کارنامه آقای ناطق نوری مشخص است و افرادی که پس از انقلاب به اندازه یک درصد از فعالیتهای آقای ناطق دلسوزی و از خود گذشتگی و اقدامی نداشتند، حالا میگویند آقای ناطق دچار گسست شده است»(بهارنیوز ۲۶مهر ۱۴۰۴).
اظهارات کرباسچی، مستقیم به علمالهدی اشاره دارد، این جدال کلامی، فراتر از یک اختلاف شخصی، نمادی از اوجگیری تضادهای باندی در ساختار قدرت است. در یکسو، جناح معتدل به رهبری چهرههایی مانند ناطق نوری و حمایتهایی از سوی اصلاحطلبان مانند کرباسچی، بهدنبال بازنگری در سیاستهای خارجی و داخلی برای خروج از بحرانهای مرگبار نظام است. در سوی دیگر، جناح تندرو به نمایندگی علمالهدی، بر حفظ پروپاگاندای ضدآمریکایی برای حفظ بدنه حاکمیت اصرار دارد و هر گونه نقزدن علیه این روند را معادل بریدگی از انقلاب [بخوانید از حاکمیت و شخص خامنهای] میداند.
این شکافها، که در شرایط افول و شکستهای پیدرپی حاکمیت عمیقتر شده، بیانگر ناتوانی خامنهای در حفظ انسجام داخلی است. باندهای قدرت، که اغلب بر پایه منافع اقتصادی (مانند کنترل بنیادها و نهادهای مالی) شکل گرفتهاند، اکنون در برابر فشارهای خارجی و نارضایتی داخلی، یکدیگر را تضعیف میکنند.
این مناقشه بازتابی از بحران مشروعیت در میان نسل امروز ایران است. روایت رسمی از تسخیر سفارت، که زمانی نماد مبارزه با آمریکا بود، اکنون توسط برخی سردمداران نظام زیر سؤال رفته است.
در نهایت، این تنش میان باندهای قدرت ناشی از افول هژمونی علی خامنهای و زهوار دررفتگی فاشیسم دینی است. خامنهای که زمانی قادر به میانجیگری میان جناحها بود، اکنون با چالشهای داخلی و خارجی روبهرو است و اگر این روند ادامه یابد، میتواند به بحرانهای بزرگتری در ساختار قدرت منجر شود.