مسکن؛ بحرانی ملی
روزگاری شده است که داشتن یک خانهی کوچک در تهران، آرزویی دستنیافتنی به نظر میرسد. جهشهای سرسامآور قیمت مسکن، رؤیای رسیدن به آن را برای میلیونها ایرانی به کابوس بدل نموده است.
افزایش بیسابقه قیمت مسکن در ایران، بهویژه در کلانشهر تهران، به بحرانی ملی تبدیل شده است؛ بحرانی که نهتنها اقتصاد خانوارها را بهزانو درآورده، بلکه بنیانهای اجتماعی را نیز متزلزل کرده است. گزارشهای رسمی حاکی از آن است که «قیمت هر مترمربع واحد مسکونی در تهران به حدود ۱۱۴میلیون تومان رسیده است»[۱]. این بدان معناست که «برای خرید یک خانه ۱۰۰متری در پایتخت، باید رقمی در حدود ۱۱ تا ۱۲میلیارد تومان پرداخت کرد»[۲]؛ رقمی که تأمین آن برای بیشتر شهروندان، عملاً غیرممکن است.
وامهای بیاثر در برابر غول هزینهی مسکن
در چنین شرایطی، حتی وامهای میلیاردی هم دیگر کارساز نیستند. رئیس اتحادیه مشاوران املاک اعلام کرده است که «با وام یک میلیارد و ۲۸۰ میلیون تومانی اوراق، فرد تنها میتواند ۱۱مترمربع خانه در تهران بخرد»[۳]. این عدد، نهتنها نماد بیپشتوانه بودن خانوادههاست، بلکه تصویری عینی از شکاف عمیق میان درآمد محدود خانوارها و قیمت غولآسای بازار مسکن را ارائه میدهد.
۱۵۲سال انتظار برای خانهدار شدن!
آنچه در پایان اولین فصل سال ۱۴۰۴ ــ که قرار بود سال رونق تولید باشد ــ تکاندهنده است، برآوردی حیرتانگیز از شرایط فعلیِ تهیهی مسکن است که «یک خانوار متوسط برای خرید اولین خانه در تهران باید ۱۵۲سال صبر کند»![۴].
ریشه بحران مسکن؛ اقتصادخواریِ خصولتی
چرا مسکن به چنین وضعیتی دچار شده است؟ پاسخ را باید در فقدان سیاستگذاری استاندارد، مدیریت «دیمی» مزمن، اقتصادخواریِ خصولتی و مداخلههای مخرب دولت در بازار دانست. بنا بر گزارش یک رسانهی حکومتی، غلامرضا سلامی کارشناس اقتصادی در تحلیل خود تصریح میکند که «دولت نهتنها طی سالهای گذشته در زمینه تولید مسکن فعالیتی مؤثر نداشته، بلکه با تصمیمهای نادرست، روند ساختوساز را نیز مختل کرده است»[۵]. مسعود نیلی یکی دیگر از اقتصاددانان میگوید «مدیریت کشور دیمی است»؛[۶] مدیریتی که بدون چشمانداز و بدون پاسخگویی، سیاستگذاری میکند.
پیامدهای اجتماعیِ فاجعهی اقتصادی
پیامدهای این بحران تنها اقتصادی نیست. افزایش بیسابقهی اجارهبها، کاهش ازدواج، رشد حاشیهنشینی، افزایش تصاعدیِ مهاجرت و ناامیدی گسترده در میان نسل جوان، تنها بخشی از تبعات ناهنجار اجتماعیِ آن است. اکنون مثلث بنیادین زندگی یعنی «کار، تغذیه، سرپناه» که نیازهای حیاتی و منطقی برای هر وجود انسانیست، در سلطهی اقتصادخوار حکومتی، به جانب آرزو، آن هم اگر در دسترس باشند، پرهزینه بدل میشوند. فاجعهی اقتصادی، چنین پیامدهای اجتماعی را در کمین زندگی مردم ایران نهاده است.
راه حل خانهی ایرانزمین
برای خروج از بنبست تهیهی مسکن، میتوان امید به سیاستگذاران حکومتی بست؛ میتوان مجموعهیی راهکارهای ساختاری مثل تولید گستردهی مسکن، تخصیص زمین و تسهیل ساختوساز برای اقشار متوسط و کمدرآمد ارائه داد. اما همهی این راهحلها ۴۶سال است که در اختیار ۱۴دولت بودهاند. وضعیتی که در بالا بررسی شد، محصول مدیریت و سیاست همین دولتها است. در این بررسی مشاهده شد که خانه، نه سرپناه که ابزار سرمایهگذاری و معاملهی دولتی تلقی میشود. بحران مسکن در ایران آخوندزده، همچون تمام بحرانهای موازی با آن، تنها یک راه حل دارد و آن بیرون کردن اشغالگر از خانهی ایرانزمین است و بس.
پینوشت:
[۱] سایت بهارنبوز، ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
[۲] سایت فرارو، ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
[۳] سایت بهارنیوز، ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
[۴] همان، ۲۰ دی ۱۴۰۳
[۵] همان، ۱۵ خرداد ۱۴۰۴
[۶] همان، ۱۶ خرداد ۱۴۰۴