نظام ولایی این روزها با چالشهای مختلفی مواجه است از فعال شدن مکانیزم ماشه و بهبنبست رسیدن CFT و FATF گرفته تا فاصله گرفتن هر چه بیشتر اروپا از سیاست مماشات و... در این وضعیت حاکمیت با تصفیهٔ مهرههای خود با بحران دیگری دست بهگریبان است و بازارگرمیهای ولیفقیه برای نمایش انتخابات بهجایی نرسیده است. قیام در ایران و فعالیت کانونهای شورشی نیز مانند شمشیر داموکلس بر بالای سر ولیفقیه در حال تاب خوردن است. با هلاکت قاسم سلیمانی و اوجگیری قیام در عراق «عمق راهبردی» نظام نیز بهشدت متزلزل شده و چشمانداز تیره و تاری برای دیکتاتوری تروریستی متصور است. بههمین دلیل هشدارهایی که تا دیروز و پریروز از گوشه و کنار بیان میشد، امروز در مجلس ارتجاع از زبان نمایندگان عنوان میشود. در کنار هم چیدن سخنان رأس تا ذیل نظام، بنبست، سرخوردگی و استیصال کلیت آن را بهنمایش میگذارد.
خامنهای رو در روی مردم ایران
خامنهای که پیش از این تلاش میکرد با شیوههای دجالگرانه در پشت باندهای مختلف نظام پنهان شود و خود را از جنایتها مبرا نشان دهد، پس از صدور دستور سرکوب در قیام آبان، هر روز بیشازپیش طینت ضدمردمی خود را نشان داده و نقاب از چهره برمیدارد. وی که مدتی پیش معنای واژهٔ «مستضعف» را قلب کرد تا بهسود خودش از آن بهره بگیرد، این بار در سیرک نمایش جمعهٔ تهران بهوضوح درصدد حذف مردم معترض ایران برآمد. او در حالی که بهروشنی نگران تنفر رشد یابندهٔ مردم ایران از سراپای نظام و عوامل حفظ نظام (بخوانید سپاه) بود، تمام قد پشت سپاه ایستاد و مدعی شد قیامکنندگان ایران، یا اصلاً ایرانی نیستند یا تحت تاثیر و فریب خورده هستند!
این خود بیانگر آن است که تا کجا از مردم ایران میترسد و صد البته که با چنین گفتاری بهسگان هار و آتش بهاختیارش چراغ سبز نشان داد که در برخورد با قیامکنندگان هیچ مرزی را در بربریت باقی نگذارند. در واقع خامنهای تنها برونرفت خودش را در انقباض مطلق میبیند و این همان سیاستی است که در مورد انتخابات مجلس ارتجاع در پیش گرفته است.
ناله و تضرع از رد صلاحیتها یا ترس از ی«یاس مردم»
ولیفقیه درهم شکستهٔ نظام، از نظر بینالمللی، بجز تحریمها، در چنبرهٔ برجام و FATF و CFT گرفتار آمده و اکنون حتی از ترس ارجاع پروندهاش بهشورای امنیت سازمان ملل متحد، تهدید بهخروج از NPT میکند.
از نظر داخلی هم موضوع و صورت مسأله اصلی یعنی نفرت مردم از نظام و خیزش و قیامهای مستمر آنها خامنهای را بهشدت در تنگنای ترس و وحشت گرفتار کرده است.
این وضعیت لاجرم شکافهای درونی رژیم را بیشازپیش عمق بخشیده تا جاییکه این روزها در رابطه با نمایش انتخابات بهخوبی میتوان این واقعیت را دید.
حذف تعداد زیادی از کاندیداهای باند بهاصطلاح اصلاحطلب و روحانی و پریدن سردمداران این باند بهشورای نگهبان و پاسخهای تند شورای نگهبان بهآنها آیینه این وضعیت بحرانی است.
باند موسوم به «اصلاحطلب» اکنون بههمدیگر و باند غالب پنجه میکشند. یکی از «بهکرسی چسبیدن» (بخوانید غارت اموال مردم) انتقاد میکند و دیگری التماس میکند تا شورای نگهبانی در تصمیمش «تجدید نظر» نماید.
برای مثال روزنامهٔ آرمان۳۰دی ۹۸ با تضرع از خامنهای خواسته که پادر میانی کند و یا با «تضرع» از شورای نگهبان ارتجاع میخواهند صلاحیت مهرههایش تأیید شود.
آذر منصوری، مهرهٔ حکومتی که عنوان «دبیر شورای عالی سیاستگذاری جبهه اصلاح طلبان» را یدک میکشد، در توئیتر نوشت: «...دایره انتخاب مردم بهحدی محدود شود که در نهایت بگویند انتخابات کیلویی چند؟ مجلس کیلویی چند؟»
روزنامهٔ جهان صنعت هم در همان روز از قول شهابالدین بیمقدار که سرخوردگی مطلق از میان واژههایش آشکار بود نوشت: « انتقادها بهشورای نگهبان تاثیرگذار نیست. آنها تصمیم گرفتند که چه کار کنند و چه جریانی را بهمجلس وارد کنند» و نالهکنان با کنایه از نبود پایگاه اجتماعی برای حکومت آخوندی، هشدار داد که: «این مسائل بهیاس مردم میانجامد و جمهوریت نظام را ضعیفتر از این میکند».
خطر برای کل نظام
در این شرایط بسیاری هشدارها و حتی تهدیدها، در واقع از سر ترس بیان میشود. بهخصوص که بهاعتراف رسانههای حکومتی «اعتماد مردم بهحاکمیت و دولت از دست رفته است».(جهانصنعت۲بهمن ۹۸) همین روزنامه در بخش دیگری میافزاید: «این وضعیت خطری نه صرفاً برای جریان خاص بلکه برای کل نظام قلمداد میشود».
آخوند روحانی در رابطه با نمایش انتخابات آتی مجلس ارتجاع با اشاره بهتاکتیک قدیمی حکومت آخوندی که با گردآوری آرای انتخاباتی در «اتاق تجمیع آرا» بهآن ضریبهای چند برابری میزنند، خامنهای و باندش را تهدید کرد اگر حاضر بهبازی دادن باند مغلوب در سیرک انتخابات نشود، وزارت کشور هم مانع ضریب زدنهای نجومی بهتعداد آرا و بزرگنمایی «حضور پرشور مردم همیشه در صحنه» خواهد شد.
به این ترتیب روحانی و باندش با تضرع و تهدید تلاش دارند تا خودشان را بهعبای خامنهای ببندند چرا که میدانند در برابر مردم و قیام آنها سرنوشت مشترکی دارند. همانها که خطر برای کل نظامند.
تنها گزینه واقعی
اما باید گفت با حضور شعلهور قیام در تار و پود جامعه، اینک این تمامیت نظام است که دچار تزلزل و ترس شده است. قبل از همه «مقام عظمای ولایت!» باید بهفکر چاره برای مقابله با تزلزل و ریزش دمافزون در میان اندرونیها نظام باشد. پیش از آن که بحث در مورد نمایندگان رد صلاحیت شده و بخشی از ساختار قدرت باشد، بحث در مورد سرنوشت رژیمی است که دیگر بهانتهای خط رسیده و در برابر خود یک گزینه بیشتر ندارد: سرنگونی