728 x 90

دانش‌آموزان در قیام

شکست «پداگوژی» ولایت فقیه!

دانش آموزان در قیام
دانش آموزان در قیام

«پداگوژی» یک کلمه فرانسوی به‌معنای تقریبی علم تربیت و تعلیم کودکان و نوجوانان است. یکی از بزرگترین و مشهورترین اساتید این علم «آنتوان سیمینوویچ ماکارنکو» است که از بنیانگذاران آموزش و پرورش در جماهیر شوروی بود. او کتاب معروفی به نام «داستان پداگوژیکی» دارد که به بسیاری زبانها ترجمه و منتشر شده است. این کتاب اگر چه به اسم رمان معرفی شده است ولی شامل نوشته‌های روزمره ماکارنکو از یک تجربه واقعی و روح‌انگیز انسانی است.

بعد از انقلاب اکتبر شوروی در سال۱۹۱۷ مسئولیت یک یتیم‌خانه نیمه‌ویرانه با انبوهی از نوجوانان بزهکار را به ماکارنکو می‌سپارند. این کودکان که پر از عقده‌های روحی روانی هستند در ابتدا سر ناسازگاری دارند، همیشه با یکدیگر دعوا می‌کنند، به آموزش و تحصیلات علاقه‌یی ندارند، از منازل و روستاهای اطراف دزدی می‌کنند ولی با وجود همه این مشکلات عدیده اخلاقی در نهایت ماکارنکو از آنها انسان‌هایی می‌سازد که یکی خلبان می‌شود. یکی پزشک می‌شود. حتی یکی معلم شده و راه ماکارنکو را ادامه می‌دهد و این‌گونه ثابت می‌شود با مایه‌گذاری و محبت و عواطف انسانی می‌توان از بوستان دنیای کودکان، زیباترین گل‌ها و نهال‌ها را برای پیشرفت جامعه انسانی پرورش داد و بزرگ کرد.

 

پداگوژی یا دماگوژی؟!

آخوندها اما در عصر کبیر آگاهی دقیقاً معکوس همه قواعد «آموزش و پرورش» را انجام دادند. آنها پس از انقلاب ضدسلطنتی ۵۷ و آزاد شدن انرژی میلیونها دانش‌آموز، به‌جای کانالیزه کردن این دریای شور و نشاط و نوجویی به مسیر پیشرفت و تولید و تکنولوژی، با صرف میلیاردها دلار تلاش کردند فرهنگ ارتجاعی خود را از کودکی در اذهان نسل جوان ایران حک کنند. عوامل فرهنگی رژیم، هم‌چون نظامهای فاشیستی به گسترده‌ترین نوع تخریب فرهنگی دست زدند. دانش‌آموزان را به اجبار به تظاهرات و مراسم حکومتی بردند. آغاز و پایان هر روز مدرسه با شعر و شعارهای جنگ‌طلبانه و دشمن‌تراشانه شد. مسئولان فرهنگی رژیم، تلاش کردند با تبلیغ جنگ ضدمیهنی در کتابهای درسی و فیلمها و برنامه‌های تلویزیونی و بردن دانش‌آموزان به تورهای گردشی در مناطق جنگی، مفهوم ملی‌گرایی، وطن‌دوستی و ایران‌دوستی را وارونه و به نفع خود مصادره کنند. اردوهای دانش‌آموزی را که باید مطابق روحیه شاد و نوگرای دانش‌آموز باشد تبدیل به اردوی «راهیان نور» و ماتم و عزاداری برای استخوانهای باقی مانده از دوران جنگ کردند.

آنها برای ترویج فرهنگ ارتجاعی و ضدملی خود در بین دانش‌آموزان، هزاران فیلم، سریال، کارتون، کتاب داستان، بازیهای کامپیوتری، نمایشگاه، تأتر و کانالهای تلویزیونی تهیه و تأسیس کردند. محتوای کتابهای درسی را تغییر داده پر از تصاویر بسیجی و پاسدار و کشته‌شدگان جنگ کردند. قهرمان بازیهای کامپیوتری، دژخیمانی هم‌چون قاسم سلیمانی شدند! آنها هم‌چنین به تحریف تاریخ و فرهنگ ایران و مخدوش کردن چهره شخصیتهای تاریخی ایران مانند مصدق کبیر پرداختند و در آموزشهای خود به شیطان‌سازی و مخدوش کردن چهره قهرمانان ملی و مبارزان راه آزادی از مشروطه و کوچک‌خان و خیابانی و مدرس تا دکتر مصدق کبیر و مجاهدان و فدائیان پرداختند تا جایی که ولی‌فقیه دجال ارتجاع حتی سمبلهای تاریخی و قهرمانان ملی کشور را «بسیجی» نامید و این‌گونه برای حفظ قدرت واقعیتها را قلب کرده و «پداگوژی» را تبدیل به «دماگوژی» و عوام‌فریبی کردند! فاشیسم دینی را با پداگوژی چه کار!

 

دانش‌آموزان در جنبش دموکراتیک مردم ایران!

اما ورود دانش‌آموزان به قیام کنونی، مهر ابطال و اعلام شکست همه طرح‌های فریب‌کارانه رژیم بود و بی‌آیندگی این نظام ضدبشری و ضدمیهنی را گواهی کرد. دانش‌آموزان از هفته دوم مهرماه به قیام سراسری پیوستند. در مدارس با شعار مرگ بر دیکتاتور دست به اعتراض زدند و سپس از مدارس بیرون آمده و در خیابان‌ها تظاهرات کردند. با استمرار قیام، شعارهای دانش‌آموزان انقلابی‌تر شد و در تظاهرات خود شعارهای «مرگ بر خامنه‌ای»، «خامنه‌ای قاتله، ولایتش باطله» و... سر دادند. دختران دانش‌آموز با شور و شجاعت فراوان در خیابانهای شهرها تظاهرات کردند و مردم نیز از آنها حمایت نمودند و مدارس به صحنه دیگری از قیام و نبرد مردم ایران برای سرنگونی خامنه‌ای تبدیل شد.

به این ترتیب «جنبش دانش‌آموزی» به‌عنوان یکی از بخش‌های جدید قیام کنونی ایران متولد شد و نسل جدیدی پا به صحنه مبارزه برای سرنگونی رژیم گذاشت و جامعه تحت سرکوب ایران را به آینده امیدوار کرد.

 

جنگ خامنه‌ای با دانش‌آموز!

در مقابل، حمله به تظاهرات دانش‌آموزان از هفته سوم اعتراضات شروع شد و نیروی انتظامی به آنها گاز اشک‌آور شلیک کرد. اما توحش مزدوران خامنه‌ای حمایت مردم از تظاهرات دانش‌آموزان را بیشتر کرد.

پس از مرگ دلخراش اسرا پناهی دانش‌آموز مدرسه شاهد اردبیل که در اعتراض به خواندن سرود اجباری «سلام فرمانده» مورد ضرب و شتم پاسداران قرار گرفت و ۲۰مهر جان باخت، خبرهایی از فشار و شکنجهٔ دانش‌آموزان در سایر شهرها علنی شد. روز دوم آبان به‌دنبال حوادث هنرستان دخترانه صدر تهران مردم و دانشجویان به حمایت از دانش‌آموزان برخاستند و با نیروهای سرکوبگر خامنه‌ای درگیر شدند. روز ۳آبان یک دختر دانش‌آموز به‌نام پارمیس همنوا در ایرانشهر، به‌دلیل پاره بودن عکس خمینی در کتاب‌هایش در هنگام تفتیش و بازرسی دانش‌آموزان توسط مأموران امنیتی، مورد ضرب و شتم قرار گرفته و در نهایت جان خود را از دست داد. روز ۵آبان مراسم چهلم شهید قیام نیکا شاه‌کرمی به تظاهرات بزرگ ضدحکومتی تبدیل شد. روز ۱۸آبان نیروهای سرکوبگر رژیم به دانش‌آموزان در شهریار شلیک کردند.

رژیم اقدامات امنیتی و سرکوبگرانه در مدارس را تشدید کرد و از جمله اقدام به نصب دوربین در مدارس حتی در دستشویی‌ها کرد و بازرسی بدنی دانش‌آموزان را به شکل وحشیانه تشدید نمود. هم‌چنین در برخی مدارس آخوندها و بسیجی‌ها به توهین و ضرب و شتم دانش‌آموزان پرداختند. خلاصه کار به جایی رسید که از ابتدای قیام بیش از ۶۰ دختر و پسر نوجوان زیر ۱۸سال که اکثر آنها دانش‌آموز بودند در تظاهرات خیابانی و یا در شکنجه‌گاهها به‌قتل رسیدند و کارنامه دانش‌آموزان خونرنگ شد.

 

قیام دانش‌آموزان ادامه دارد...

خیزش دانش‌آموزان ایران ادامه مقاومت نسلی است که در اولین سالهای حکومت خمینی به صفوف نبرد با ارتجاع حاکم برخاست. به‌همین دلیل در اولین ساعت‌های پس از قیام سی خرداد سال۶۰ خمینی قبل از هرکس، به‌تیرباران دانش‌آموزان رو آورد. در پنج مهر سال۶۰، نسل جوان ایران و به‌ویژه دانش‌آموزان با قیام و نبرد شجاعانه خود در قلب تهران، شعار «مرگ بر خمینی» را اجتماعی کردند. شمار کثیر دانش‌آموزان و دانشجویان در میان سی هزار زندانی سیاسی قتل‌عام شده در سال۶۷ که در اوج آگاهی بر سر موضع خود برای آزادی ملت ایستادند نشان از عمق تضاد مردم ایران با رژیم غاصب و ضدمردمی ولایت فقیه است و با این پشتوانه تاریخی و پیشینه پرافتخار و خونبار است که اکنون بار دیگر نسل جوان این ملت به صف قیام‌کنندگان برای سرنگونی آخوندها پیوسته است.

در روزها و فازهای مختلف قیام دموکراتیک مردم ایران دانش‌آموزان اجازه ایجاد هیچ حفره و خلایی در قیام را ندادند و از مهمترین دلایل پیوستگی و گستردگی قیام بودند. در روزهای اخیر هم که خامنه‌ای با به جان خریدن همه فضیحت و بدنامی، مرزسرخ اعدام را رد کرد باز هم فریاد دانش‌آموزان از اولین شعارهای اختناق‌شکن و ظلمت‌سوز بود. هنوز ساعاتی از خبر اعدام مجیدرضا رهنورد نگذشته بود که دانش‌آموزان هم‌شهری‌اش در منطقه احمدآباد مشهد شعار اعتراضی سر دادند که «مجیدرضا رو بردند، جنازه‌شو آوردند». دانش‌آموزان در شیراز هم نتیجه اعدام را به شیواترین بیان فریاد زدند که «مجیدرضا خوابیدی، ما همه بیدار شدیم»! در ادامه دانش‌آموزان دختر اهواز هم با حرکات نمادین پا بر زمین مدرسه کوبیده و گفتند «آزادی آزادی آزادی... اگه با هم یکی نشیم، یکی یکی کشته می‌شیم!». در شیراز دختران دلیر در مدرسه فریاد زدند «عدالت کجایی؟ عدالت کجایی؟» دانش‌آموزان سقزی با شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر خامنه‌ای» و «مرگ بر جاش» به خیابان آمدند و در کامیاران فریاد سر دادند که «خامنه‌ای قاتله حکومتش باطله... خامنه‌ای حیا کن مملکتو رها کن»! در این بین دیوارنویسی در محکوم کردن حکومت «اعدامی» خامنه‌ای توسط دانش‌آموزان ادامه داشت.

و این‌چنین با حضور گرم دانش‌آموزان در قیام و هم‌پای بقیه اقشار آگاه، پداگوژی ولایت فقیه فرو ریخت و خامنه‌ای چوب دو سر طلا شد. هم سرمایه ۴۰ساله خودش و نظامش برای پرپر کردن استعدادها و نابودی فرهنگ پویای دانش‌آموز ایرانی بر باد رفت و هم نیت شومش برای هراس‌افکنی و ایجاد رعب و وحشت پس از اعدام شکست خورد.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/5babac10-9978-4122-b4fd-484aee04353f"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات