در چهلمین و یکمین سالگرد ۱۹بهمن ۱۳۶۰، عاشورای مجاهدین، شهادت سردار شهید خلق موسی خیابانی و سمبل زن انقلابی مجاهد، اشرف رجوی و همرزمان قهرمان رکابشان، فرصت مغتنمی است که این واقعهٔ بزرگ تاریخ مقاومت خونبار مردم ایران را یک بار دیگر در آیینهٔ این ایام و تجربههای این سالیان بنگریم و درسهای ماندگار و گرانبهای آن را مرور کنیم.
این مرور و یادآوری، نه بهمثابه بهجا آوردن یک آیین یادبود، بلکه یک ضرورت مبارزاتی و انقلابی است. چرا که در مسیر تولدهای بزرگ اجتماعی و تاریخی، روزهایی هستند که نقطهعطف محسوب میشوند. روزهایی بهمثابه سرفصل که راهگشای دورانهای نوین هستند. این روزها و این سرفصلها، ذهنی و قراردادی نیستند. بلکه از ذات جوشان و رویان مسیر تکامل و قانونمندیهای محتوم آن ناشی میشوند و ۱۹بهمن۱۳۶۰ یکی از همان نقطهعطفهاست. روز عاشورای مجاهدین و مبارزه مسلحانه انقلابی و سراسری علیه دشمن ضدبشری. روز گره خوردن خونها در عالیترین سطح عقیدتی و تشکیلاتی مجاهدین و روز اوج فدای رهبری مقاومت در مقابله با دجال خونآشام دوران، خمینی ضدبشر.
برای نبرد با این هیولای دجالیت و شقاوت تاریخ ایران که همهٔ مرزهای دنائت و جنایت را درنوردید، تنها بایستی عاشوراگونه جنگید تا امید و اعتماد پرپر شده بهوسیلهاین دژخیم دوران بهسنگینترین قیمت احیا شود.
پس نخستین و مهمترین درس حماسهٔ ۱۹بهمن، فدای حداکثر است و نامیدن این روز بهعنوان عاشورای مجاهدین نیز از همین روست. روزی که مجاهدین درس وفا و فدا را که در مکتب حسین بن علی (ع) و عاشورای او آموخته بودند، در پیشگاه مردم ایران در عمل نشان دادند.
آری، فدا، رمز رهایی است، بدون آن، هیچ بنبستی گشوده نمیشود و هیچ تغییر واقعی و پایدار سیاسی اجتماعی حاصل نمیگردد. «بیهزینگی» سکهٔ تقلبیای که فرصتطلبانه و بهسود حفظ نظام ولایت در بازار سیاست رواج پیدا کرده بود، با این محک برملا شد و در قیام سراسری مردم ایران توسط قیامکنندگان و شورشگرانی که فریاد میزدند: «میجنگیم، میمیریم، ایران رو پس میگیریم». بهزبالهدان افتاد.
این درس بزرگی است که مجاهدین و انقلابیون راستین این میهن، همهٔ کسانی که از کورهٔ گدازان نبرد و مقاومت در برابر فاشیسم دینی حاکم، سرخفام و سرفراز عبور کردند، امتحان آن را بهخوبی پس دادند؛ از آن ۱۲۰هزار شهید آزادی تا ۳۰هزار قهرمان سربهدار سر موضع، تا همهٔ شهیدان قیامهای اخیر و تا ۷۵۰شورشگر قهرمانی که در قیام سراسری مردم ایران، خونشان را وثیقهٔ رهایی میهنشان کردند، تا همهٔ کانونهای شورشی و شورشگران ارتش آتش و آزادی که سراپردهٔ تیرهٔ حاکمیت خامنهای ضحاک را بهآتش میکشند و تا رزمندگان یگانهای شورشی که در میهن اسیر میخروشند و برای روز «ر» آماده میشوند... همه نخست از جان خود گذشتند و اراده کردند تا از بدنهای خود پلی بسازند تا موکب آزادی مردم ایران از آن عبور کند و بهاکسیر رهایی دست پیدا کند
امسال در۱۹بهمن ۱۴۰۱ شاهد صحنهیی از صبحگاه یک کانون شورشی در تهران بودیم و از آنها شنیدیم که ضمن ادای احترام بهاشرف و موسی و یاران قهرمانشان، خطاب به این سمبلهای جاودان فدا گفتند: «در امتداد راه ۴۰ساله و این خط خونبار... امروز ما یک یگان از کانونهای شورشی در تهران، بزرگترین شهر شورشی جهان، افتخار این را پیدا کردهایم که پرچم باشکوه و سرخ شما را بهاهتزاز در بیاوریم».
سردار خیابانی گویی همین حقیقت و ادامهٔ راه خود را به چشم میدید که در یکی از سخنرانیهای فراموشی ناپذیرش گفت: «ممکن است ما را بکشید، ممکن است ما را زندانی بکنید، اما نه، مجاهدین از بینرفتنی نیستند! مگر گذشته نشان نداد؟ این فکر باقی ماندنی است، چون حق است! این فکر جای خودش را در جامعه و تاریخ باز خواهد کرد. این پرچم اگر هم امروز از دست ما بیفتد، دست دیگری حتماً آن را برخواهد گرفت!».