رویارویی نسل جوان میهن ما با رژیم آخوندی، از همان آغاز به قدرت رسیدن خمینی، در پرتو حضور سازمان مجاهدین آغاز شده و قدم به قدم گسترش یافته است.
میدانیم که حاکمیت آخوندی که با سرقت رهبری انقلاب مردم به قدرت خزیده بود، با ماهیت قرونوسطایی خود تنها به استوار کردن یک دیکتاتوری ارتجاعی غارتگر پرداخت، و به جای درک و پاسخگویی نیازهای مردم و فرزندانش، انحصارطلبی، جنگ، خفقان و سرکوبی مردم را در خدمت استقرار یک دیکتاتوری مذهبی و قرونوسطایی پیشه کرد. اما این حاکمیت فاشیستی، از همان روزهای آغازین، نسل آگاه میهن ما را در برابر خود دید. نسلی که با الهام از معلم خود مسعود رجوی، به دفاع از آزادی برخاست.
روز 13آبان 1358، یک فتنهٴ دجالگرانه توسط خمینی، فضای جامعهٴ ما را فراگرفت: اشغال سفارت آمریکا در تهران.
گروهی از عوامل رژیم خمینی در دانشگاهها با حمایت سپاه پاسداران از درها و دیوارهای سفارت آمریکا بالا رفتند و به داخل سفارت آمریکا هجوم بردند، و آن را با تمامی 53تن کارکنانش به اشغال خود درآوردند. این گروگانگیری که بحرانی طولانی آفرید که خمینی بسیار از آن بهره برد و به همین دلیل، آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامید، خمینی با این اقدام سه هدف را دنبال میکرد:
1- مات کردن و از صحنه خارج کردن نیروهای انقلابی و در رأس همه مجاهدین
2-کنارگذاشتن دولت مهندس بازرگان.
3- به تصویب رساندن قانون اساسی ولایت فقیه در غوغای شعارهای ضداستکباری.
میدانیم که حاکمیت آخوندی که با سرقت رهبری انقلاب مردم به قدرت خزیده بود، با ماهیت قرونوسطایی خود تنها به استوار کردن یک دیکتاتوری ارتجاعی غارتگر پرداخت، و به جای درک و پاسخگویی نیازهای مردم و فرزندانش، انحصارطلبی، جنگ، خفقان و سرکوبی مردم را در خدمت استقرار یک دیکتاتوری مذهبی و قرونوسطایی پیشه کرد. اما این حاکمیت فاشیستی، از همان روزهای آغازین، نسل آگاه میهن ما را در برابر خود دید. نسلی که با الهام از معلم خود مسعود رجوی، به دفاع از آزادی برخاست.
روز 13آبان 1358، یک فتنهٴ دجالگرانه توسط خمینی، فضای جامعهٴ ما را فراگرفت: اشغال سفارت آمریکا در تهران.
گروهی از عوامل رژیم خمینی در دانشگاهها با حمایت سپاه پاسداران از درها و دیوارهای سفارت آمریکا بالا رفتند و به داخل سفارت آمریکا هجوم بردند، و آن را با تمامی 53تن کارکنانش به اشغال خود درآوردند. این گروگانگیری که بحرانی طولانی آفرید که خمینی بسیار از آن بهره برد و به همین دلیل، آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامید، خمینی با این اقدام سه هدف را دنبال میکرد:
1- مات کردن و از صحنه خارج کردن نیروهای انقلابی و در رأس همه مجاهدین
2-کنارگذاشتن دولت مهندس بازرگان.
3- به تصویب رساندن قانون اساسی ولایت فقیه در غوغای شعارهای ضداستکباری.
فتنهٴ دجالگرانهٴ گروگانگیری اغلب نیروهای سیاسی را در دام خود انداخت بهنحوی که آشکارا آن را یک اقدام انقلابی خواندند. اما درست در همین شرایط، رهبری مجاهدین، تشکیل میلیشیا را بهعنوان هسته اولیه ارتش خلق اعلام کرد.
میلیشیای مجاهد خلق، با شرکت همهٴجوانان آگاه و مبارز هوادار مجاهدین، در سراسر کشور، تأسیس شد تا برای دفاع از حقوق مردم، در مقابل دجالگریهای خمینی، دست به مقاومت و افشاگری بزند. میلیشیا از روز تأسیس خود در دوم آذر 58، تا 30خرداد 60، یعنی در دوران فعالیت سیاسی افشاگرانه علیه ارتجاع حاکم، مشعل آگاهی و آزادی را به میان تودههای مردم برد و درخشانترین ویژگیهای انقلابی، نظیر مسئولیتپذیری، انضباط آگاهانه، جسارت انقلابی، سختکوشی و فداکاری را به نمایش گذاشت. به این ترتیب، میلیشیا، آرمانها و مواضع سیاسی مقاومت مردم ما را، در سراسر ایران ترویج کرد.
اکنون برگهایی از مبارزهٴ درخشان میلیشیای مجاهد خلق را در سالروز تشکیل آن مرور میکنیم.
یکی از درخشانترین برگهای کارنامه مقاومت و مبارزه میلیشیای مجاهد خلق، شرکت در اولین مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری و حمایت و تبلیغ کاندیدای نسل انقلاب مسعود رجوی در انتخابات ریاستجمهوری سال 58 بود. یکی از مهمترین صحنههای مبارزه سیاسی افشاگرانهٴ مجاهدین، در برابر رژیم خمینی. چرا که تمام نیروهای مردمی، مبارز و جریانهای مختلف، با مواضع، عقاید و گرایشات گوناگون، پیرامون کاندیداتوری مسعود رجوی، جبهه واحدی در مقابل ارتجاع حاکم تشکیل دادند.
تلاش و سختکوشی جوانان پرشور میلیشیا، چنان جوی از حمایت و استقبال مردمی از کاندیدای نسل انقلاب در سراسر ایران ایجاد کرد که، پیروزی کاندیدای نسل انقلاب را در چشمانداز قرار داد. خمینی در هراس از انتخاب مسعود رجوی، برخلاف ادعای خود و با زیر پاگذاشتن قول و قانون رژیم خودش، حذف کاندیدای جبهه انقلاب را، بهدلیل آن که به قانون اساسی ولایتفقیه رأی نداده، اعلام کرد. این قدمی بزرگ در رسوا کردن خمینی بود.
رژیم آخوندی با علم و آگاهی و آزادی و توسعه اجتماعی - اقتصادی و فرهنگی، ضدیتی آشکار داشت. این رژیم، هیچ پاسخی برای بکارگیری انرژی میلیونها جوان که پس از انقلاب ضدسلطنتی آزاد شده بود، نداشت. از اینرو از یک طرف به گسترش سرکوب و اختناق و نفوذ دادن ایادی اطلاعاتی به مدارس و دانشگاهها در جهت کنترل دانشآموزان و دانشجویان و فرهنگیان و دانشگاهیان پرداخت و از سوی دیگر با برافروختن شعلههای جنگ ضدمیهنی، صدهاهزار تن از جوانان و نوجوانان را به تنور جنگ ریخت. این رژیم جنگ را بهمثابه نعمتی برای مقابله با خواستهای بر حق مردم و پیشتازانشان بکار گرفت. اما دانشآموزان و دانشجویان پرشور میلیشیا با کار افشاگرانه خود و همچنین از طریق توزیع نشریه مجاهد، اهداف خمینی، از جمله نیات او را از برپا کردن آتش جنگی که از آن بهمثابه سرپوش اختناق و سرکوب سود میجست، برملا میکردند. رژیم که مراکز آموزشی و مدارس و دانشگاهها را همچون سنگرهای آزادی در برابر حاکمیت استبداد دینی خود میدید، با یک کودتای ضدفرهنگی، تحت عنوان انقلاب فرهنگی، دانشگاهها را به تعطیلی کشاند. این اولین تهاجم خمینی به دانشگاهها و مراکز آموزش کشور در 29 فروردین 1359بود که با حمله سراسری پاسداران خمینی به دانشگاهها، تحت عنوان انقلاب فرهنگی، صورت گرفت.
این حمله و هجوم به کشتار دانشجویان و ویرانی دانشکدهها انجامید. دانشگاهها دستکم به مدت دو سال تعطیل شد. اما بهرغم همه توطئههای رژیم خمینی و تعیین سهمیههای تحمیلی برای مأموران و دیگر نیروهای انتظامی در دانشگاهها، رژیم خمینی موفق به نابودی حرکتهای اعتراضی در دانشگاهها و جنبش دانشجویی نشد. چنان که در قیام تیر 78 و خیزشهای دانشجویی در قیام 88 دیدیم، کیفیت آن با مضمون سیاسی و شعار سرنگونی رژیم و گسترش حمایت از مقاومت انقلابی ارتقا یافت.
مبارزه افشاگرانه جوانان پرشور میلیشیا در دو سال و نیم ابتدای حاکمیت خمینی، بهایی بس سنگین داشت. از دیماه 58، که خون مجاهد شهید عباس عمانی به دست چماقداران بر زمین ریخت، تا 30خرداد 60، بیش از50مجاهد و میلیشیای مجاهدین توسط پاسداران خمینی بهشهادت رسیدند. در اوایل سال 60، آمار مجاهدینی که در زندانهای رژیم اسیر بودند، به یکهزار تن بالغ میشد که اغلب آنان جوانان میلیشیا بودند، جوانان پرشوری که در برابر شکنجههای جلادان در زندانها مقاومت میکردند.
در تظاهرات 500هزار نفره مردم تهران در 30خرداد 60، که بهدعوت مجاهدین صورت گرفت، در پیشاپیش صفوف تظاهر کنندگان، این میلیشیای مجاهد خلق مرکب از جوانان و دختران و پسران دانشجو و دانشآموز هوادار مجاهدین بود که راه را میگشود و خروشان پیش میرفت و با عزم جزم برای دفاع از آزادی خلق و میهن در برابر پاسداران مسلح خمینی، سینه سپر میکرد.
پس از 30خرداد 1360 و پایان مشروعیت رژیم خمینی و آغاز عصر وحشیانهترین اعدامها و سرکوبها و نابودی آخرین ذرات آزادی توسط رژیم خمینی، میلیشیا، همان نسلی که در دو و نیم سال ابتدای روی کار آمدن خمینی، با شکیبایی بینظیری در برابر چماقداران رژیم ایستاد و تمامی ضرب و شتمهای چماقداران و ژ3 به دستهای خمینی را، با صبوری تحمل کرد و به کار افشاگرانه خود ادامه داد، اینک بیدرنگ به ندای رهبر مقاومت پاسخ داده و با شجاعت خیرهکنندهای به میدان مبارزه میشتافت.
همین نسل بود که در حماسه بزرگ تظاهرات 5مهر 60، خمینی را بهمثابه منفورترین حکام جهان شناساند و بت خمینی را شکست و شعار مرگ بر خمینی را به شعار محوری مردم ایران تبدیل کرد. صدای غرورانگیز و چهرههای پرصلابت نمایندگان این نسل جانفشان، همواره در خاطره و حافظه خلق ما خواهد ماند.
همین نسل بود که از آغاز مقاومت انقلابی مجاهدین علیه رژیم خمینی، در گستردهترین مقاومت تاریخی که به اعتراف خود دشمن در تاریخ مبارزات مردم ما بینظیر بوده، شرکت کرد؛ سپس به ارتش آزادیبخش ملی ایران پیوست و در نبردهای آزادیبخش و سلسله عملیاتی که در اوج خود بهعملیات چلچراغ و فتح مهران انجامید، نقش تعیینکنندهیی در شکستن طلسم جنگطلبی خمینی ایفا کرد. همین نسل بود که در بزرگترین نبرد حماسی تاریخ مقاومت ایران، یعنی عملیات کبیر فروغ جاویدان نیز ضمن وارد آوردن ضرباتی سنگین بر ماشین جنگ و سرکوب خمینی بزرگترین توطئه ارتجاعی - استعماری را در هم شکست و بقای ارتش آزادیبخش و آلترناتیو انقلابی را تضمین نمود.
صحنه دیگری از پایداری نسل فدا و مقاومت حماسه پایداری هزاران مجاهد قهرمانی است که در قتلعام بیش از 30هزار تن از زندانیان مجاهد توسط رژیم خمینی دستهدسته برطنابهای دار و تیرکهای تیرباران بوسه زدند اما کلمهای در رضایت دژخیم بر زبان نراندند و به خمینی و دژخیمانش «نه» گفتند و سرفرازانه به عهد خونینشان با خدا و خلق وفا کردند.
به موازات این رزم و حماسه مقاومت و پایداری فرزندان مجاهد خلق ایران و تحت تاثیر این پایداری شگرف، جوانان میهن ما نیز در سالهای سیاه حاکمیت ارتجاع، مدارس و دانشگاههای کشور را به سنگرهای مقاومت و شورش و اعتراض علیه رژیم خمینی تبدیل کردند. بهرغم آن که رژیم خمینی در تمامی این سالها باتمام قوا کوشیده است با تشکیل ارگانهای سرکوب در مدارس و با تصفیه و اخراج دانشآموزان و دانشجویان و یا معلمان و استادان آگاه و مبارز، همچین با نفوذ ایادی و عوامل خود این سنگرهای آگاهی را از جوش و خروش بیندازد، اما نسل آگاه و جوان میهن ما هیچگاه از تلاش و فعالیت باز نایستاده و همیشه کوشیدند، پیام امید و مقاومت را به همه جای میهن در زنجیر برسانند.