این روزها ابراهیم رئیسی هنوز از صندوق بیرون نیامده، تلاش میکند علاوه بر ادا و اطوارهای رئیسجمهور مآبانه، فیگور رهبری نظام یا دستکم قائممقامی خامنهای را نیز به خود بگیرد. شاهد این مدعا آن است که علم و کتل و جمعیت و سیاهی لشگر جور میکنند و دیدارها و ملاقاتهای برنامهریزی شدهای را برای او صورت میدهند تا از همین الآن برایش کاریزما بسازند. طبق معمول استفادهٔ ابزاری از کودکان هم برای افزودن چاشنی لطافت به چهرهٔ خونآشام این دراکولای آدمخوار هم بخشی از این تمهیدات است.
ارتش سایبری نظام که در روزهای معمول کارش هک و دزدی و باجگیری است، این روزها تمام قد در آمادهباش است که نتایج نظرسنجیها را وارونه نشان دهد و جلاد عمامه سیاه را بر صدر جدولها بنشاند.
رئیسی از الآن طوری صحبت میکند که گویی سالها رئیس جمهور بوده. وعدههایی میدهد که حاتم طایی نیز در اندیشیدن به آن در عالم خیال، دچار محافظهکاری میشود؛ مانند اینترنت رایگان برای دهکهای اول و... در مناظرهٔ دوم به یکی از رقبا گفت:
«آنچه را شما بهعنوان برنامه در آینده مطرح میکنید، ما الآن مشغول اجرایش هستیم!»
مخاطب از این حرف چنین استنباط میکند که گویا او از مدتها پیش بر منصبی که برای آن کاندید شده، تکیه داده است؛ حال آن که همه میدانند طی این سالها در حال اجرای احکام دست و پا بریدن و اعدام بوده. جالب اینجاست که گاهگاه ناپرهیزی کرده و در جلد اپوزیسیون فرو میرود و میگوید که مخالف طرح گران کردن بنزین بوده است!
مشاطهگران و بادمجان دورقابچینانش از الآن تلاش دارند عبارت «سید مظلوم»! را برای او جا بیندازند. به یک نمونه دقت کنید.
در مقابل چشمان ملت ایران، دو نماینده وضع اسفناک موجود پنجه در صورت این سید مظلوم کشیدند... بهراستی جهل این جماعت تا کجاست که رئیسی را فردی معرفی کردند که «شش کلاس درس خوانده و. ». . ؟! (برخط نیوز. ۱۶خرداد۱۴۰۰)
داستان «مهربانی»! او هم که جای خود دارد و یکی از علیا مخدرههای او از الآن در حال جا انداختن آن است. موضوع ۶کلاس سواد داشتن او را هم علما و اهل فن با مدرک دکترا حل کردند. حاتمبخشیهایش در رابطه با صرفنظر کردن از ۵دقیقه حق دفاع از خود در تلویزیون حکومتی هم که معرف خاص و عام هست. اما از همهٔ اینها که بگذریم دستور او برای جمعآوری بنرها و عکسهای تبلیغاتیاش از سطح شهر، روی دست همهٔ اقدامات او زده است.
«مهدی دوستی سخنگوی ستادهای مردمی حامی سید ابراهیم رئیسی با بیان اینکه آیتالله رئیسی به ستادهای مردمی دستور داده است بهسرعت بنر عکسهای ایشان از سطح شهرها جمع شود و جلوی هر گونه چاپ و نصب بنرهای جدید تصاویر ایشان هم گرفته شود، گفت: ایشان معتقد است مردم خادم خودشان را میشناسند و پول خرج کردن برای چاپ پوستر هیچ توجیهی ندارد». ! (خبرگزاری فارس. ۱۹خرداد ۱۴۰۰)
معلوم نیست چرا در این دستور قید شده است که «بهسرعت»! بنرها جمع شود و از این بهبعد هم هیچ بنری چاپ نشود. البته دستور «سید مظلوم» به ستادش برای «یک تحول بزرگ»! و «چرخش تعیینکننده»! فقط در این وجیزه خلاصه نمیشود.
او دستورهای دیگری نیز فرموده است:
«هر کس هر توان مالی یا تخصصی دارد به جای چاپ بنر یا هزینه در تبلیغات انتخاباتی، آن را صرف خدمت مردم نماید.
کمک به گروههای جهادی برای خدمت رسانی به مردم، فعالیت اقشار مختلف ستادها نظیر ویزیت رایگان پزشکان و آموزش رایگان معلمان و... پذیرایی حتی با دادن یک لیوان آب و چای و... و برخورد مناسب و گفتگو با مردم بهصورت محله محور میبایست محور اصلی کار ستادها باشد». !
کسی که آخوند جماعت؛ بهخصوص از نوع رئیسی را نشناسد، ابتدا گمان خواهد کرد که او اهل اسراف و تبذیر از پول بیتالمال نیست و در اوج زهد و مناعت و مقامگریزی از نصب پوسترها و بنرهای حاوی عکس و تبلیغ خودش کراهت دارد؛ ولی وقتی لایههای اول را کنار میزند، میبیند که کانونهای شورشی و جوانان قیامآفرین جای سالمی در عکسها و بنرها تبلیغاتی او باقی نگذاشتهاند و از همین حالا پوسترهای او به سوژهٔ خوبی برای فروزانسازی آتش مقاومت تبدیل شده است. دستور جمعآوری بهسرعت بنرهای عکس او فقط با این استدلال قابل هضم است.
آن «کمک به مردم! هم که در انتهای دستور قید شده، یک اظهار لحیهٔ شیادانه است که آخوندهای شارلاتانتر از او آن را کهنه کردهاند. تحریم نمایش انتخابات و نفرت عمومی از جلاد۶۷ تمام روشهای تبلیغی حکومت را سوزانده است. میماند «تبلیغ چهره به چهره»! این دیگر چه صیغهای است؟!
«مهمترین کار و اقدام، تبلیغ چهره به چهره است. همانگونه که آیتالله رئیسی فرمودند، اگر عزم کنیم، هر خانه یک ستاد میشود. تبلیغ را ابتدا از خانواده و اقوام خود شروع کرده و بر تبلیغ بین همکاران و مردم محله خود تمرکز نمایید». !
یعنی هر بسیجی و لباسشخصی موظف است با ایجاد فضای تهدید و تجسس و فضولی در کار و زندگی مردم محل و حتی اقوام خود، آنها را به رأی دادن به رئیسی وادار کند.
***
... اما واقعیت چیست؟
حرف هر ایرانی ـ با زبان آتش و خشم ـ خطاب به خامنهای و گماشتهٔ جدید این است:
جغرافیای میهن من
با شیپور دمادم بیداری بیدار است
از قاتل ۶۷ بیزار است
در گریوه تا گریوهٔ آن،
پرهیب گرسنهٔ پولادخوار شیری
در پنجه پنجهٔ آختهاش، سرخ شمشیری
از من بترس!
من انتخاب مرگ توأم
رأی من، نبودن توست
بد چرندیدهیی، دستار سیاه!
کم پرشیدهیی، لرزانک زرد!