گذر بر حماسههای خلق شده در تاریخچهٔ انقلاب نوین ایران، ما را به درسهای جدیدی رهنمون میشود؛ درسهایی که هر کدام تئوری نوین انقلاب و مقاومت در عصر استیلای ارتجاع، استبداد و بنیادگرایی محسوب میشوند. این آموزهها را باید استخراج کرد، ارج نهاد، منتقل کرد و به نسلهای شورشی امروزین ایران انتقال داد و سرانجام در گنجینهٔ ارزشمند تجارب مبارزاتی خلقها به یادگار گذاشت.
کانون استراتژیک قیام
خامنهای حضور مجاهدین در اشرف، قرارگاهی در نزدیکی شهر خالص عراق را تهدیدی استراتژیک برای خلافت ارتجاعی خود میدانست. زیرا اشرف بهمثابهٔ کانون استراتژیک قیام، با میدان سین (سرنگونی) و برج آزادی، میدان منشور و لالههای سرخفام و درشت خود در میدان لاله، این پیام را به داخل ایران ساطع میکرد که اگر بایستیم جهان را با ایستادگی و پشتیبانی خود برخواهیم انگیخت. میگفت حتی بدون سلاح میتوان مقاومت کرد و برای دشمن خطرناکتر بود.
خامنهای میدانست این پیام و این حضور در داخل ایران اعتراضزا و قیامآفرین است؛ از این رو به پاسدار قاسم سلیمانی مأموریت داد تا نیروی قدس و مزدوران عراقیاش به اشرف یورش ببرد. به این منظور، نخستوزیر وقت عراق (نوری مالکی) تسخیر زمینهای بایر در شمال اشرف را بهانه کرد و شبانگاه ۱۴فروردین با زرهپوش وارد قرارگاه گردید.
زنان و مردان مجاهد بیدرنگ به مقابله شتافتند. آنها با دستهای خالی، دیواری انسانی در برابر زرهیها کشیده و مانع از پیشروی آنها به سمت خیابان اصلی قرارگاه شدند. در عجیبترین اقدام آنها با یکی کردن ارادهها و انرژیهای خود توانستند زرهیها را هل داده و عقب برانند.
خامنهای و مالکی که از این لشگرکشی نتیجهیی نگرفته بودند، در بامداد ۱۹فروردین به قصد قتلعام و راهاندازی یک حمام خون با یک ستون متشکل از ۱۰ تیپ و گردان زرهی، پیاده و مکانیزه تهاجم اصلی خود را آغاز کردند. این تهاجم در حالی بود که مجاهدین در لیست تروریستی آمریکا بودند و بلندگوهای تعبیه شده در اطراف اشرف، بهصورت شبانهروز در حال پیشبرد یک جنگ روانی و شکنجهٔ سفید علیه ساکنان بودند.
در فرجام این نبرد ۶ساعته، خونین، نفسگیر و سنگر به سنگر اگر چه از مجاهدین ۳۶تن تبدار و خونین بر خاک افتاد. اگر چه دستکم ۲۲تن با هامویها زیر گرفته شدند؛ اگر چه ۱۸۰نفر هدف تیر مستقیم قرار گرفته و نزدیک به ۳۰۰نفر مجروح شدند ولی هدف عملیات (تسخیر و قتلعام اشرف و بستن پرونده مجاهدین) شکست خورد. در میان شهیدان، پیکرهای خونین ۸زن مجاهد خلق بهچشم میخورد. یکی از آنان صبا هفتبرادران است که پیام «ایستادگی تا به آخر» را در لحظات پایانی عمر خویش با چهرهیی متأثر از درد ولی صبور و مقاوم خروشید و به ثبت رساند.
آموزههای حماسهٔ ۱۹فروردین (فروغ اشرف)
امروز وقتی آن حماسهٔ درخشان را مرور میکنیم آموزههای زیر در ذهنمان برجسته میشود:
۱ـ در نبردها هر چند نیروی انقلابی و اصیل دارای عده و عدهٔ کمتر باشد ولی پارامتر تعیینکننده، انگیزه، اراده و روحیهٔ مقاومت و ایستادگی است. در نهایت هر نبرد و در پساپشت گفتوگوی آتشین سلاحها، آنچه حرف نهایی را میزند ارادهٔ برتر و شکستناپذیرتر است.
۲ـ میتوان و میشود با دستخالی به مصاف زرهپوش، هاموی و سلاحهای آمادهٔ شلیک رفت، کافی است هزینهٔ این رویارویی را بپذیریم. وقتی حاضر به پرداخت بهای آن باشیم ابتکارعمل در نبرد در دستان ما قرار خواهد گرفت. آنکه از شقه شدن نهراسد میتواند قیصر را از اسب به زیر بکشد.
۳ـ رمز پیشروی و پیروزی در ایستادگی است. اگر از پرداخت بهای ایستادگی دریغ کنیم، در تسلیم به دشمن چندین برابر باید قیمت بدهیم. علاوه بر آن خذلان و سرافکندگی نیز در انتظار ما خواهد بود.
با چنین آموزههایی، اشرف کانون استراتژیک نبرد شد و ماند و همچنان الهامبخش قیام و مقاومت است.
تجربه پا درآورده
آنچه مجاهدین بهعنوان تجربههای ذیقیمت، در بیابانها و خیابانهای اشرف به ثبت رساندند، امروز در نبرد اوکراین به آزمایش گذاشته شده است. در روزهای نخستین چنین مینمود که در برابر ارتشی نیرومند، رعبآفرین، مجهز و جنگآزموده نمیتوان ایستاد. لوله فولادی و آماده به شلیک تانک و شنی سنگین آن قادر است هر مانعی را در هم بکوبد. با بدنهای آسیبپذیر و بیحفاظ نمیتوان در برابر موشک و بمب مقاومت کرد. باید تسلیم شد و به منطق کلاسیک جنگ گردن نهاد ولی وقتی مردم اوکراین تصمیم به مقاومت گرفتند، ورق چرخید.
ورق اینگونه میچرخد. این پیامی است ماندگار برای جوانان شورشی در ایران و برای هر آزادهیی در تاریخ که میشود و میتوان دیکتاتورها و مرتجعین را از تخت به زیر کشید؛ کافی است اراده کنیم و بهای آن را بپردازیم.