دودی به چشم استعمار
بر زمینهٴ آمادهی انقلاب و خروش مردم، اولین رخدادهای انقلاب را باید نظارهگر باشیم. این رخدادها چه بود:
نظام فئودالی با هر نوع تغییری که تسلط مطلق آن را ضربهپذیر کند، به ستیزه برمیخاست. از جمله با ایجاد راهآهن، رشد صنعت، برقراری امنیت و قانون مخالفت میکرد. شرایط دلخواه آنان همان شرایطی بود که بر جامعه حاکم بود. یعنی استیلای خوانین و شاهزادگان و روابط ملوکالطوایفی در نقاط مختلف ایران که با اتکاء به ارباب بزرگتر یعنی شاه از روستاییان کار میکشیدند. در این میان، بخش عظیمی از املاک و زمینهای کشور، جزو املاک موقوفه و در مالکیت خصوصی آخوندهای همدست دربار بود.
آخوندهای وابسته به دربار، که در حقیقت بخشی از خود حاکمیت فئودالی بودند، توجیهگر ظلم دربار استبدادی، بر دهقانان و پیشهوران محروم بودند. آنها هم با خشنترین شیوههای ممکن، به بهرهکشی از روستاییان میپرداختند، تمامی اقدامات دولت را تأیید میکردند و در راه حفظ استبداد فئودالی حتی از جعل احادیث هم رویگردان نبودند. در حقیقت دین برای آنها وسیلهای برای کسب ثروت و قدرت بود.
غارتگری آخوندهای مرتجع:
از کتاب خاطرات حاج سیاح:
در مشهد: «در این شهر قریب دو هزار سید و ملای مفتخور به جان مردم افتاده و موقوفات را بالا کشیدهاند، از بس ملک خریدهاند، دستگاه شاهی دارند، هر بنده خدایی اعتراض و پرسش کند، با شمشیر و تکفیر و نیزه و تبر حسابش را میرسند».
از این آخوندها در دوران قاجار بسیار بودهاند، کسانی مثل. شیخ محمد تقی آقانجفی، که حتی بانکی راه انداخته بود که با بانک شاهی رقابت میکرد، مجتهد اصفهان که روستاهای حاصلخیز اطراف اصفهان را یکی یکی میخرید و گندمشان را به هر نرخی که خودش میخواست میفروخت، آخوندهای دوران قاجار درآمدهای کلان حاصل از موقوفات، و خمس و زکات و سهم امام را به مصرف خرید زمین میرساندند و یا در امور تجاری بهکار میانداختند ، به این ترتیب در غارت شهر و ده، یا بعبارت بهتر، در غارت روستایی و شهری فقیر، دست داشتند.
از کتاب خاطرات حاج سیاح:
در تهران «به سال قحطی، حاج ملا علی کنی مجتهد تهران، غله انبار داشت، و مردم از گرسنگی میمردند، روزی دویست، سیصد نفر در کوچه و بازار و محلهها میمیرند، در برخی جاها حتی آدم میکشند و گوشت او را میخورند چه برسد به اسب و الاغ اما مجتهد، غله را به امید گرانتر فروختن نمیداد، و بندگان خدا تلف میشدند».
در نیمهٴ دوم قرن سیزدهم شمسی، بافت اجتماعی ایران به این شکل بود که یک شاه مطلقالعنان، با جمع کثیری از شاهزادگان، درباریان، اشراف، ایلخانان (خوانین عشایر) و آخوندهای وابسته، در یک طرف، یعنی در حاکمیت، و در مقابل، تودهٴ کثیر دهقانان، صنعتگران، پیشهوران، و قشرهای پایین شهری، قرار داشتند. این تودههای ستمدیده با وقوع هر اعتراض و خیزشی که علیه حاکمیت بود به آن میپیوستند. در این میان، بورژوازی نوپای تجاری هم، که ممانعت ها و اخاذیهای دربار و خوانین را در برابر تجارت و کسب و کار خود میدید، بتدریج، در کنار این اقشار ناراضی قرار میگرفتند
بهرغم فقر شدید مردم، ناصرالدین شاه و سپس مظفرالدین شاه، پیاپی برای سفر به کشورهای اروپایی از دول استعماری وام میگرفتند و در عوض امتیازهای اقتصادی کلانی به آنان میدادند. امری که نارضایتی تودههای مردم را شدت میبخشید.
آغاز شورشها:
انقلاب مشروطیت ایران.م.س.ایوانف. ص: 18:
«نارضایتی تودههای مردم، بهصورت شعلهور شدن شورشهای خودبخودی در تهران و در بسیاری از نقاط دیگر کشور اتفاق افتاد»
خلاصهای از امتیازهای اعطا شده توسط شاهان قاجار را در پیش از این شرح دادیم و تاثیر آن را در فقر و فاقه و قحطی و سیاهروزی مردم بیان کردیم. اما اینک وقت آن است که یکی از نتایج خشم مردم علیه شاه را هم مشاهده کنیم. خشمی که در اعتراض به اعطای امتیاز تمامی فروش توتون و تنباکوی ایران شعله کشید.
از جمله این امتیاز دادن به خارجیان، اعطای امتیاز توتون و تنباکوی ایران توسط ناصرالدینشاه در سال 1268 شمسی بود، این امتیاز به یک کمپانی انگلیسی بهنام رِژی داده شد. در نتیجه این امتیاز ایران ضرر هنگفتی میکرد، زیرا حق فروش تمامی توتون و تنباکوی کشور چه در داخل و چه در خارج از ایران، به کمپانی انگلیسی داده میشد و در مقابل، تنها سالانه پانزدههزار لیره، و اختصاص یک چهارم از سود ویژهٴ این تجارت، نصیب ایران میشد.
تاریخ مشروطه کسروی: ص15:
«… در حالی که عثمانی که توتون و تنباکویش کمتر از ایران باشد، تنها فروش در درون کشور به یک کمپانی واگذار شده بود در برابر آن که سالانه هفتصدهزار لیره به دولت عثمانی پردازد و از سود نیز پنجیک دولت را باشد! ببینید جدایی تا بکجاست؟ … مردم این حساب را نمیدانستند. … برایشان سنگین میافتاد که توتون و تنباکویی را که میکارند، به یک بیگانه با بهای کمی بفروشند و سپس با بهای بسیاری بازخرند».
عمال کمپانی انگلیسی که سروکارشان با قشرهای وسیع مردم بوده، رفتار متکبرانهیی میکردند و با کشاورزها و تولیدکنندگان توتون سختگیری میکردند و با فرهنگ مردم ما هم که آشنا نبودند و رسوم محلی مردم را رعایت نمیکردند. این مجموعه باعث افزایش خشم مردم نسبت به این قرارداد میشد.
تبریز، پیشتاز خیزش:
تاریخ مشروطه کسروی ص15:
«پیش از همه تبریز بهکار برخاست. و مردم آگهیهای کمپانی را که به دیوارها چسبانیده بود پاره کردند و بهجای آن نوشتههای شورآمیزی چسباندند.»
به یکباره همان پیشهوران فقیر، و روستاییان محروم، فضایی برای ابراز خشم و اعتراض خود نسبت به استعمار و حاکمیت غارتگر پیدا کردند. اصفهان و شیراز و سایر شهرها هم به تبریز پیوستند و صدایشان را بلند کردند.
تاریخ مشروطه کسروی ص15:
«(درتبریز) امیرنظام گروسی، پیشکار مظفرالدین میرزا و والی شهر بود. ولیعهد از او خواست که با مردم سخت گیرد و به شورندگان کیفر دهد. امیرنظام نپذیرفته و از کار کناره جویی نمود… گرفتاری بزرگ شد و شاه نمیدانست چه کند.»
خیزش در شیراز:
در شیراز از شدت تعدیات اعضای کمپانی رِژی، مردم در شاهچراغ متحصن شدند. : مردم به خشم آمده، به در خانههای معتمدان شهرها مراجعه کرده و از آنها میخواستند که در برابر این ظلم فاحش اعلام موضع کنند.
بازرگانان و تجار و تولیدکنندگانی که تاکنون خودشان تولید کرده و از فروش کالاهایشان سود میبردند، از اعطای امتیازات به دول استعماری، ضرر میکردند. اعطای امتیاز توتون و تنباکو، باعث ضرر تجار توتون ایران میشد. بنابراین، این نقطهای بود که منافع بورژوازی تجاری و پیشهوران فقیر و تودههای ناراضی و روستاییان خشمگین روی هم افتاد. بنابراین بازرگانان سرشناس، و آخوندهای وابسته به بازار هم وارد صحنه میشوند. و در حقیقت در عینحال که با شورش مردمی همراهی میکردند. منافع خود را هم دنبال میکردند.
مردم معترض از همه جای ایران نامهها و تلگرافها برای میرزای شیرازی مرجع شیعه در آن زمان که در سامرا سکونت داشت فرستادند.
از سید جمالالدین اسدآبادی به میرزای شیرازی:
”اگر هماکنون برنخیزی و با ملت ایران همگام نشوی فردا خواهی دید که مملکت اسلام تحت سلطه اجانب خواهد بود و هرکار بخواهند میکنند“.
همینطور مردم تهران به میرزای آشتیانی فشار آوردند که به مخالفت با کمپانی رِژی فرا بخواند.
از سامرا هم میرزای شیرازی تلگراف به شاه فرستاد و زیانهای امتیاز را باز نمود و درخواست بهم زدن آن را کرد.
در تبریز، اصفهان، شیراز و سایر شهرهای ایران بر ضداین امتیاز گردهماییها و تظاهرات پرجمعیتی برپا گردید. موج جنبش ضداستعماری چنان بالا گرفت که نهایتاً میرزای شیرازی فتوا به تحریم تنباکو داد.
تهران: روز هفتم آبان ۱۲۷۰شمسی:
فتوای میرزای شیرازی مبنی بر تحریم تنباکو:
”… الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان عجلالله فرجه است“.
کارمندان ایرانی برخی سفارتخانههای خارجی نیز از ارائه خدمات دخانی امتناع کردند. حتی در اندرون ناصرالدینشاه نیز زنان دست به قلیان و سایر دخانیات نمیرسانیدند.
درگیریها اوج میگیرد. اما ناصرالدینشاه حاضر به کوتاه آمدن نبود. آخوندهای مرتجع به یاری استبداد برمیخیزند
مشروطه کسروی: تلگراف آیات عظام مشهد به امین السلطان: «این کسبه تنباکو فروش و بعضی اوباش که از امور دولت و ملت خبر ندارند، رفتار جاهلانهای داشتند که موجب تغیر خاطر اعلیحضرت اسلام پناه گشت، ما دعاگویان به آرام کردن مردم پرداختیم و شکرخداوند پراکنده شدند.»
میرزا ابوالقاسم، امام جمعهٴ تهران، که بهطور خانوادگی امام جمعگی در خانوادهشون موروثی بود، مردم را بر سر منبر از اعتراض علیه شاه و قرارداد استعماری منع میکند. اما مردم خشمگین او را از منبر به زیر میکشند و زنان هم هرچه به دستشان میرسد به طرف امام جمعه پرتاب میکنند. زنان تهران در پیشبرد شورش و اعتراض، نقشی به سزا داشتند.
تاریخ بیداری ص 55:
: ”صدای زنها و ضجه آنها بلند شد که امروز اگر مردان ما مانند زنان در خانه بنشینند ما زنان جامه مردان میپوشیم و حق خود را از دست نمیدهیم“.
کمپانی رژی به ناصرالدین شاه شکایت کرد. شاه، به میرزای آشتیانی پیام فرستاد که یا باید در ملأعام قلیان بکشی و یا از تهران خارج بشوی. او بیرون رفتن را پذیرفت که اطرافیانش مانع شدند.
آنروز گروهی از مردم در اطراف ارگ سلطنتی تجمع کرده و میخواستند به ارگ داخل شوند. اما سربازان شلیک کردند و هفت تن از مردم کشته و بیش از بیست تن زخمی شدند.
انقلاب مشروطیت ایران: م.س.ایوانف: ص ۲۱:
«در مقابل قصر شاه، در تهران، تظاهرات توده صورت گرفت. علیه تظاهر کنندگان قشون فرستاده شد. … عدهیی کشته و مجروح شدند. با این حال جنبش اعتراضی ادامه داشت».
این نخستین جنبش وسیع مردمی در ایران بود که علاوه بر این علیه حاکمیت وقت صورت میگرفت، یک ویژگی ضداستعماری هم داشت. چرا که در اون، خشم مردم علیه امتیازات اعطا شده، غَلَیان میکرد. و دربار در برابر اون وادار به عقبنشینی میشد.
این شورش که شش ماه به طول انجامید، در بیداری و آگاهی مردم بسیار مؤثر بود. در وهلهٴ اول شاه پذیرفت که فروش داخلی در دست بازرگانان ایرانی قرار بگیرد. و تنها فروش خارجی را عوامل شرکت بهعهده داشته باشند. اما مردم نپذیرفتند.
سرانجام ناصرالدینشاه در دیماه 1270 مجبور به عقبنشینی شد و قرار داد رژی را فسخ کرد و مجبور شد پانصدهزارلیره خسارت بپردازد.
جنبش تنباکو، تجلی همبستگی ضداستبدادی و ضداستعماری مردم در تاریخ ایران بود که پیروزی در آن، جنبش آزادیخواهی مردم را یک مرحله به پیش راند.
بر زمینهٴ آمادهی انقلاب و خروش مردم، اولین رخدادهای انقلاب را باید نظارهگر باشیم. این رخدادها چه بود:
نظام فئودالی با هر نوع تغییری که تسلط مطلق آن را ضربهپذیر کند، به ستیزه برمیخاست. از جمله با ایجاد راهآهن، رشد صنعت، برقراری امنیت و قانون مخالفت میکرد. شرایط دلخواه آنان همان شرایطی بود که بر جامعه حاکم بود. یعنی استیلای خوانین و شاهزادگان و روابط ملوکالطوایفی در نقاط مختلف ایران که با اتکاء به ارباب بزرگتر یعنی شاه از روستاییان کار میکشیدند. در این میان، بخش عظیمی از املاک و زمینهای کشور، جزو املاک موقوفه و در مالکیت خصوصی آخوندهای همدست دربار بود.
آخوندهای وابسته به دربار، که در حقیقت بخشی از خود حاکمیت فئودالی بودند، توجیهگر ظلم دربار استبدادی، بر دهقانان و پیشهوران محروم بودند. آنها هم با خشنترین شیوههای ممکن، به بهرهکشی از روستاییان میپرداختند، تمامی اقدامات دولت را تأیید میکردند و در راه حفظ استبداد فئودالی حتی از جعل احادیث هم رویگردان نبودند. در حقیقت دین برای آنها وسیلهای برای کسب ثروت و قدرت بود.
غارتگری آخوندهای مرتجع:
از کتاب خاطرات حاج سیاح:
در مشهد: «در این شهر قریب دو هزار سید و ملای مفتخور به جان مردم افتاده و موقوفات را بالا کشیدهاند، از بس ملک خریدهاند، دستگاه شاهی دارند، هر بنده خدایی اعتراض و پرسش کند، با شمشیر و تکفیر و نیزه و تبر حسابش را میرسند».
از این آخوندها در دوران قاجار بسیار بودهاند، کسانی مثل. شیخ محمد تقی آقانجفی، که حتی بانکی راه انداخته بود که با بانک شاهی رقابت میکرد، مجتهد اصفهان که روستاهای حاصلخیز اطراف اصفهان را یکی یکی میخرید و گندمشان را به هر نرخی که خودش میخواست میفروخت، آخوندهای دوران قاجار درآمدهای کلان حاصل از موقوفات، و خمس و زکات و سهم امام را به مصرف خرید زمین میرساندند و یا در امور تجاری بهکار میانداختند ، به این ترتیب در غارت شهر و ده، یا بعبارت بهتر، در غارت روستایی و شهری فقیر، دست داشتند.
از کتاب خاطرات حاج سیاح:
در تهران «به سال قحطی، حاج ملا علی کنی مجتهد تهران، غله انبار داشت، و مردم از گرسنگی میمردند، روزی دویست، سیصد نفر در کوچه و بازار و محلهها میمیرند، در برخی جاها حتی آدم میکشند و گوشت او را میخورند چه برسد به اسب و الاغ اما مجتهد، غله را به امید گرانتر فروختن نمیداد، و بندگان خدا تلف میشدند».
در نیمهٴ دوم قرن سیزدهم شمسی، بافت اجتماعی ایران به این شکل بود که یک شاه مطلقالعنان، با جمع کثیری از شاهزادگان، درباریان، اشراف، ایلخانان (خوانین عشایر) و آخوندهای وابسته، در یک طرف، یعنی در حاکمیت، و در مقابل، تودهٴ کثیر دهقانان، صنعتگران، پیشهوران، و قشرهای پایین شهری، قرار داشتند. این تودههای ستمدیده با وقوع هر اعتراض و خیزشی که علیه حاکمیت بود به آن میپیوستند. در این میان، بورژوازی نوپای تجاری هم، که ممانعت ها و اخاذیهای دربار و خوانین را در برابر تجارت و کسب و کار خود میدید، بتدریج، در کنار این اقشار ناراضی قرار میگرفتند
بهرغم فقر شدید مردم، ناصرالدین شاه و سپس مظفرالدین شاه، پیاپی برای سفر به کشورهای اروپایی از دول استعماری وام میگرفتند و در عوض امتیازهای اقتصادی کلانی به آنان میدادند. امری که نارضایتی تودههای مردم را شدت میبخشید.
آغاز شورشها:
انقلاب مشروطیت ایران.م.س.ایوانف. ص: 18:
«نارضایتی تودههای مردم، بهصورت شعلهور شدن شورشهای خودبخودی در تهران و در بسیاری از نقاط دیگر کشور اتفاق افتاد»
خلاصهای از امتیازهای اعطا شده توسط شاهان قاجار را در پیش از این شرح دادیم و تاثیر آن را در فقر و فاقه و قحطی و سیاهروزی مردم بیان کردیم. اما اینک وقت آن است که یکی از نتایج خشم مردم علیه شاه را هم مشاهده کنیم. خشمی که در اعتراض به اعطای امتیاز تمامی فروش توتون و تنباکوی ایران شعله کشید.
از جمله این امتیاز دادن به خارجیان، اعطای امتیاز توتون و تنباکوی ایران توسط ناصرالدینشاه در سال 1268 شمسی بود، این امتیاز به یک کمپانی انگلیسی بهنام رِژی داده شد. در نتیجه این امتیاز ایران ضرر هنگفتی میکرد، زیرا حق فروش تمامی توتون و تنباکوی کشور چه در داخل و چه در خارج از ایران، به کمپانی انگلیسی داده میشد و در مقابل، تنها سالانه پانزدههزار لیره، و اختصاص یک چهارم از سود ویژهٴ این تجارت، نصیب ایران میشد.
تاریخ مشروطه کسروی: ص15:
«… در حالی که عثمانی که توتون و تنباکویش کمتر از ایران باشد، تنها فروش در درون کشور به یک کمپانی واگذار شده بود در برابر آن که سالانه هفتصدهزار لیره به دولت عثمانی پردازد و از سود نیز پنجیک دولت را باشد! ببینید جدایی تا بکجاست؟ … مردم این حساب را نمیدانستند. … برایشان سنگین میافتاد که توتون و تنباکویی را که میکارند، به یک بیگانه با بهای کمی بفروشند و سپس با بهای بسیاری بازخرند».
عمال کمپانی انگلیسی که سروکارشان با قشرهای وسیع مردم بوده، رفتار متکبرانهیی میکردند و با کشاورزها و تولیدکنندگان توتون سختگیری میکردند و با فرهنگ مردم ما هم که آشنا نبودند و رسوم محلی مردم را رعایت نمیکردند. این مجموعه باعث افزایش خشم مردم نسبت به این قرارداد میشد.
تبریز، پیشتاز خیزش:
تاریخ مشروطه کسروی ص15:
«پیش از همه تبریز بهکار برخاست. و مردم آگهیهای کمپانی را که به دیوارها چسبانیده بود پاره کردند و بهجای آن نوشتههای شورآمیزی چسباندند.»
به یکباره همان پیشهوران فقیر، و روستاییان محروم، فضایی برای ابراز خشم و اعتراض خود نسبت به استعمار و حاکمیت غارتگر پیدا کردند. اصفهان و شیراز و سایر شهرها هم به تبریز پیوستند و صدایشان را بلند کردند.
تاریخ مشروطه کسروی ص15:
«(درتبریز) امیرنظام گروسی، پیشکار مظفرالدین میرزا و والی شهر بود. ولیعهد از او خواست که با مردم سخت گیرد و به شورندگان کیفر دهد. امیرنظام نپذیرفته و از کار کناره جویی نمود… گرفتاری بزرگ شد و شاه نمیدانست چه کند.»
خیزش در شیراز:
در شیراز از شدت تعدیات اعضای کمپانی رِژی، مردم در شاهچراغ متحصن شدند. : مردم به خشم آمده، به در خانههای معتمدان شهرها مراجعه کرده و از آنها میخواستند که در برابر این ظلم فاحش اعلام موضع کنند.
بازرگانان و تجار و تولیدکنندگانی که تاکنون خودشان تولید کرده و از فروش کالاهایشان سود میبردند، از اعطای امتیازات به دول استعماری، ضرر میکردند. اعطای امتیاز توتون و تنباکو، باعث ضرر تجار توتون ایران میشد. بنابراین، این نقطهای بود که منافع بورژوازی تجاری و پیشهوران فقیر و تودههای ناراضی و روستاییان خشمگین روی هم افتاد. بنابراین بازرگانان سرشناس، و آخوندهای وابسته به بازار هم وارد صحنه میشوند. و در حقیقت در عینحال که با شورش مردمی همراهی میکردند. منافع خود را هم دنبال میکردند.
مردم معترض از همه جای ایران نامهها و تلگرافها برای میرزای شیرازی مرجع شیعه در آن زمان که در سامرا سکونت داشت فرستادند.
از سید جمالالدین اسدآبادی به میرزای شیرازی:
”اگر هماکنون برنخیزی و با ملت ایران همگام نشوی فردا خواهی دید که مملکت اسلام تحت سلطه اجانب خواهد بود و هرکار بخواهند میکنند“.
همینطور مردم تهران به میرزای آشتیانی فشار آوردند که به مخالفت با کمپانی رِژی فرا بخواند.
از سامرا هم میرزای شیرازی تلگراف به شاه فرستاد و زیانهای امتیاز را باز نمود و درخواست بهم زدن آن را کرد.
در تبریز، اصفهان، شیراز و سایر شهرهای ایران بر ضداین امتیاز گردهماییها و تظاهرات پرجمعیتی برپا گردید. موج جنبش ضداستعماری چنان بالا گرفت که نهایتاً میرزای شیرازی فتوا به تحریم تنباکو داد.
تهران: روز هفتم آبان ۱۲۷۰شمسی:
فتوای میرزای شیرازی مبنی بر تحریم تنباکو:
”… الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان عجلالله فرجه است“.
کارمندان ایرانی برخی سفارتخانههای خارجی نیز از ارائه خدمات دخانی امتناع کردند. حتی در اندرون ناصرالدینشاه نیز زنان دست به قلیان و سایر دخانیات نمیرسانیدند.
درگیریها اوج میگیرد. اما ناصرالدینشاه حاضر به کوتاه آمدن نبود. آخوندهای مرتجع به یاری استبداد برمیخیزند
مشروطه کسروی: تلگراف آیات عظام مشهد به امین السلطان: «این کسبه تنباکو فروش و بعضی اوباش که از امور دولت و ملت خبر ندارند، رفتار جاهلانهای داشتند که موجب تغیر خاطر اعلیحضرت اسلام پناه گشت، ما دعاگویان به آرام کردن مردم پرداختیم و شکرخداوند پراکنده شدند.»
میرزا ابوالقاسم، امام جمعهٴ تهران، که بهطور خانوادگی امام جمعگی در خانوادهشون موروثی بود، مردم را بر سر منبر از اعتراض علیه شاه و قرارداد استعماری منع میکند. اما مردم خشمگین او را از منبر به زیر میکشند و زنان هم هرچه به دستشان میرسد به طرف امام جمعه پرتاب میکنند. زنان تهران در پیشبرد شورش و اعتراض، نقشی به سزا داشتند.
تاریخ بیداری ص 55:
: ”صدای زنها و ضجه آنها بلند شد که امروز اگر مردان ما مانند زنان در خانه بنشینند ما زنان جامه مردان میپوشیم و حق خود را از دست نمیدهیم“.
کمپانی رژی به ناصرالدین شاه شکایت کرد. شاه، به میرزای آشتیانی پیام فرستاد که یا باید در ملأعام قلیان بکشی و یا از تهران خارج بشوی. او بیرون رفتن را پذیرفت که اطرافیانش مانع شدند.
آنروز گروهی از مردم در اطراف ارگ سلطنتی تجمع کرده و میخواستند به ارگ داخل شوند. اما سربازان شلیک کردند و هفت تن از مردم کشته و بیش از بیست تن زخمی شدند.
انقلاب مشروطیت ایران: م.س.ایوانف: ص ۲۱:
«در مقابل قصر شاه، در تهران، تظاهرات توده صورت گرفت. علیه تظاهر کنندگان قشون فرستاده شد. … عدهیی کشته و مجروح شدند. با این حال جنبش اعتراضی ادامه داشت».
این نخستین جنبش وسیع مردمی در ایران بود که علاوه بر این علیه حاکمیت وقت صورت میگرفت، یک ویژگی ضداستعماری هم داشت. چرا که در اون، خشم مردم علیه امتیازات اعطا شده، غَلَیان میکرد. و دربار در برابر اون وادار به عقبنشینی میشد.
این شورش که شش ماه به طول انجامید، در بیداری و آگاهی مردم بسیار مؤثر بود. در وهلهٴ اول شاه پذیرفت که فروش داخلی در دست بازرگانان ایرانی قرار بگیرد. و تنها فروش خارجی را عوامل شرکت بهعهده داشته باشند. اما مردم نپذیرفتند.
سرانجام ناصرالدینشاه در دیماه 1270 مجبور به عقبنشینی شد و قرار داد رژی را فسخ کرد و مجبور شد پانصدهزارلیره خسارت بپردازد.
جنبش تنباکو، تجلی همبستگی ضداستبدادی و ضداستعماری مردم در تاریخ ایران بود که پیروزی در آن، جنبش آزادیخواهی مردم را یک مرحله به پیش راند.