در نوشته قبل از تعمیق جنبش مشروطه و رویارویی دوقطب انقلاب و ضدانقلاب گفتیم و دیدیم که در یکسو استبداد و ارتجاع و در طرف مقابل، انجمنها و تشکلهای مبارز و انقلابی، به نقطهیی رسیدند که استبداد، به فکر عملیکردن نقشه بمباران مجلس افتاد. امروز اجرای این نقشه خائنانه و جنایتکارانه را از نظر میگذرانیم.
تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی ص ۵۷۸: «همان روز سیمهای تلگراف را پاره نمودند تا خبر به شهرهای دیگر نتوانند رسانید… پیدا میبود که نقشه بیمناکی در کار است و شاه آخرین زور خود را در برانداختن مجلس بکار خواهد برد. هم پیدا میبود که به همه سوگندها پشتپا زده و این است شاپشال را که از دشمنان بزرگ مشروطه میبود و به خواهش عضدالملک و دیگران ۲روز پیش او را با کسان دیگری از دربار بیرون رانده بود، اکنون با شمشیر برهنه به پهلوی کالسکه شاهی انداخته».
ولی مجلس بهجز آرام کردن مردم و جلوگیری از هر گونه حرکتی علیه شاه، کاری نمیکرد. روز هیجده خرداد محمدعلیشاه اعلامیهیی با عنوان راه نجات منتشر کرد.
شاه در این اعلامیه آزادیخواهان را مفسدین ایرانخرابکن و دزدان آدمکش و مشتی خائن خودخواه که میخواهند ایران را پامال هوا و هوس خود کنند و فرزندان سادهلوح مردم را آلت کار و فعل قرار میدهند خواند و در آن ”مخذول و منکوب کردن مفسدین“ را یک اقدام حیاتبخش شاهانه نامید.
آمادگی انجمنها برای دفاع از مجلس
پس از انتشار این اعلامیه انجمنها در تهران به جوش آمدند. از فردای آن روز نیروهای انجمنها در مدرسه سپهسالار و میدان بهارستان تجمع کردند و برای ایستادگی در برابر کینهتوزیهای شاه و دربار و روس علیه مشروطه و مجلس ابراز آمادگی کردند.
نخست انجمن شاهآباد که از انجمنهای بزرگ و بهنام بود با افزار جنگ و رده و شکوه آمد، سپس انجمنهای دیگر پیروی نمودند.
هر انجمنی یکی از حجرهها را گرفته لوحه خود را به سردر آن آویخت.
ملکالمتکلمین و سیدجمال واعظ نیز با سخنان پرشور خود علیه خودکامگی، مردم را به ایستادگی و مقاومت میخواندند. در تبریز نیز آزادیخواهان به بسیج نیرو پرداختند. به صلاحدید مرکز غیبی و انجمن ملی، دفتری در سربازخانه گذاشتند که هر کس آمادهٔ کمک به آزادیخواهان تهران است نام خود را بنویسد. این طرح مورد استقبال گسترده مردم تبریز قرار گرفت.
تاریخ مشروطه، احمد کسروی ص ۶۲۴: «کسی تا ندیده با گفتن نخواهد دانست چه شور و تکانی در میان میبود. مردم چون انبوه میشدند ناطقان به گفتار میپرداختند و خونها را بجوش میآوردند. در یکسو مجاهدان به نامنویسی میپرداختند. در یکسو پول به صندوق میپرداختند…
تنها از مردم بیچیز هزاروسیصد تومن داده شد فردای آن روز دهها هزار تومان پرداخته گردید.
زنان نیز در این شور و خروش همآواز میبودند و کسانی از آنان گردنبند و گوشواره و بازوبند خود را میآوردند و به صندوق میدادند که فروخته شود و پولش در راه روانهگردانیدن مجاهدان بکار رود».
استقرار توپ در اطراف مجلس
روز ۲۲خرداد بهدستور شاه در دروازههای دوشانتپه و شمیران رو به مجلس توپ مستقر کردند.
نصب این توپها نمایندگان مجلس را بسیار ترسانید. بهطوریکه وقتی در همان روز شاه به مجلس پیغام فرستاد که باید انجمنها پراکنده شوند و سلاحها از مدرسه سپهسالار و محوطه مجلس بیرون برده شود، فوراً آن را پذیرفتند.
مردم از سازشکاری ملایان و نمایندگان مجلس ناخشنود بودند. اما بهبهانی سعی در آرام کردن خشم مردم نمود.
اصلاح یا سازش
تاریخ بیداری ایرانیان، ناظمالاسلام بخش۲ ص ۱۴۳: بهبهانی گفت: «ما در مقام اصلاح میباشیم و عنقریب اصلاح خواهیم نمود. مردم فریاد کردند که هرگز ما اصلاح نخواهیم نمود و جز عزل و انفصال این شاه دیگر علاج و چاره نمیباشد. یکی از حاضران قداره کشیدکه شکم خود را پاره کند. مردم او را گرفتند و مانع شدند».
در چنین شرایطی که نیاز به حضور قدرت مردم بود، بهبهانی و طباطبایی، بهاتفاق رئیس مجلس(ممتازالدوله)، و تقیزاده و مستشارالدوله صادق که از سازشکاران مجلس بودند به پراکندن مردم پرداختند و از کار خودشان بهعنوان «یک شاهکار سیاسی!» نام بردند!
تاریخ مشروطه، احمد کسروی ص ۵۸۸: تقیزاده(بعد از پراکنده شدن مردم) گفته بود: «ملت را آنارشیست قلمداده بودند. میخواستند میان ملل متمدنه بدنام سازند حال… ملت مظلومیت خود را به عالم ثابت نمود».
میرزاصادق پسر طباطبایی سردبیر روزنامه مجلس نوشت: «متفرق شدن عموم انجمنهای ملی شکست فاحش به مفسدین بیایمان داد و سد بسیار محکم جلو شرارت و فساد کشید.
بر دوست و دشمن معلوم شد که ملت سر بلوا و آشوب ندارد. بلکه همان قسم که از اول به گریه و زاری حقوق مسلوبه خود را خواسته و گرفتهاند بعد از این نیز تغییر مسلک نداده و با مظلومیت و افتادگی از بزرگان خود و شخص اعلیحضرت جبر کسور وارده را مسئلت دارند».
متفرق کردن مردم برای آزادیخواهان بسیار سخت و دردآور بود و نفع بسیاری برای محمدعلیشاه و دربار داشت. چرا که اصلاً در طرح لیاخوف که برای انجام کودتا از طرف دولت روسیه به محمدعلیشاه پیشنهاد شده بود، یکی از موادش همین بود که به ترتیبی، مردم را از اطراف مجلس و مدرسه سپهسالار متفرق کنند بعد، حمله کنند.
نقض سوگند شاه و خشم انقلابیون
روز هیجده خرداد ۱۲۸۷ خبر به تبریز رسید که شاه کمر به انهدام مشروطه و مجلس بسته است. روز نوزده خرداد تبریز از مضمون اعلامیهٔ راه نجات، که محمدعلیشاه بر علیه آزادیخواهان منتشر کرد، خبردار شد و بلافاصله انجمن ملی و مردم به جوش آمدند و صحن انجمن از مردم تبریز پرشد.
سخنرانان از خلع شاه سخن میگفتند. شیخ سلیم، زبان گویای جنبش تبریز میگفت:
«اکنون شاه یک تن از توده بهشمار است و چون قانون را شکسته باید کیفرش داد».
روز بیست خرداد انجمن ملی تبریز به انجمنهای شیراز، اصفهان، کرمان، و خراسان علیه شاه تلگرام فرستاد و خلع او را بهخاطر نقض قسم به قرآن مجید خواست.
تاریخ مشروطه، احمد کسروی ص ۵۹۸: «رفتار و حرکات خائنانه این شخص خائن دولت و ملت و وطن مسبوق شده، بلادرنگ به اقدامات مادی و معنوی مؤثره قیام نمایند که دارالشورا و مبعوثین محترم ملت در خطر مهاجمات خائنین. موقع غیرت و فتوّت است که از برکت یک قوه متحده ملی عموم ملت ایران را از شر و فساد خائنین مستخلص نموده و بسعادت ابدی نائل شویم. انجمن ایالتی آذربایجان».
روز بیستویکم خرداد انجمن تبریز تلگرامی به علمای مشروطهخواه نجف فرستاد:
تاریخ مشروطه، احمد کسروی ص ۵۹۸: «شاه نقض قسم قرآن مجید و مخالفت مجلس درصدد تخریب اساس مقدس مشروطیت، ملت آذربایجان با تَفدیه جان و مال در مدافعه حاضر. منتظر امر مبارک آقایان هستیم. انجمن ایالتی تبریز».
تاریخ مشروطه، احمد کسروی ص ۶۱۴: «در نجف علمای سهگانه به تکان آمدند ولی چکار توانستندی جز آن که فتوا به یاری مجلس دهند. سه سید پاسخ پایین را فرستادند:
«تلگراف موُحش موجب ملالتِ فوقالعاده گردید با اقدامات غیرمترقبه، آنچه متوقف علیه حفظ اسلام ومسلمین است معمول فرمایید. عموم مسلمین اطاعت نموده، نتیجه را سریعاً اطلاع. محمد حسین، محمد کاظم، عبدالله المازندرانی».
در نتیجه اقدام انجمن تبریز از همه شهرها فریاد اعتراض و بیزاری از محمدعلیشاه برخاست. و در همه جا شورش برپا داشت. موج تلگرافها بین تبریز و شهرها و همچنین مابین شهرها بهراه افتاد.
تاریخ مشروطه، احمد کسروی ص ۶۰۱: از شیراز به تبریز ۲۲خرداد: «ملت فارس که بالغ بر چهار کرور است از اتراک و اعراب و عموم رعایا با ملت آذربایجان همعقیده است… به هر طریق دستورالعمل بدهند از جان و مال مضایقه ندارند.(از دوست یک اشارت، از ما بهسر دویدن)
از اسپهان به تبریز ۲۲خرداد
از رشت به کرمانشاه: …اساس مشروطیت از کارشکنی محمدعلیمیرزا در تزلزل دارالشورا دچار نفوذ استبداد است… مجاهدین با تمام قوا مصمم عزیمت به تهران. «مجاهدین».
از اسپهان به کرمانشاهان:
از اهر به تهران…»
بعد از پراکنده شدن انجمنها و مردم در ۲۲خرداد توسط سران سازشکار مجلس، شاه که قدم به قدم طرح خود را پیش میبرد درخواست تسلیم کردن سران سازشناپذیر مشروطه را کرد:
مشروطه کسروی، ص۵۹۳: «از آن هشت تن یکی میرزا جهانگیرخان، مدیر صوراسرافیل بود. دیگری سید محمدرضای شیرازی مدیر مساوات، دیگری ملکالمتکلمین و دیگری سید جمال واعظ، دیگری بهاءالواعظین، دیگری میرزا داوودخان بود».
اینها در حقیقت همان سران اصلی کمیته سرّی انقلاب بودند و دشمن آزادی هم خوب تشخیص داده بود که این آزادیخواهان هستند که مردم را به جنبش وامیدارند و رهبری میکنند و از آغاز، جنبش مشروطه را هدایت میکردند و در تمامی رخدادها، بسیج کننده مردم علیه استبداد بودند.
مجلس تن نداد. به این دلیل که اگر کوتاه میآمد ممکن بود بقیهٔ دستاوردهای جنبش نیز یکی یکی توسط دربار خودکامه تاراج شود.
تدارک برای توپباران مجلس
اگر چه مجلس با پیشنهاد تسلیم کردن این آزادیخواهان مخالفت کرد، اما هنوز خامخیالانه به کمیسیون رفع اختلاف با شاه دل خوش میکرد. و این عین خواسته شاه و استبداد بود و دربار هم به این مذاکرات که برای شاه وقت میخرید تا زمینهٔ کار را آماده کند ادامه میدادند.
مجلس کمیسیونی برای رفع اختلاف با شاه تشکیل داد که طی نشستهایی، درباره شیوهها و راههای رفع اختلاف بین مجلس و شاه گفتگو میکردند. در حالی که دستگاه استبداد همچنان به تدارک توپباران مجلس میپرداخت.
تاریخ مشروطه، احمد کسروی ص ۶۰۵: «روز بیستوسوم خرداد قزاقان در شهر میگردیدند. در همان روز توپهای قزاقخانه را نیز بیرون آورده به باغ شاه فرستادند. و از ذخیره تفنگ و فشنگ و رخت به سربازان و سواران بخشیدند.
در همان روزها که با مجلس به گفتگوی سرگرمکننده و فریبنده ادامه میدادند، شروع کردند به دستگیری سران انجمنها».
تاریخ مشروطه، احمد کسروی ص ۶۰۵: «روز دوشنبه(بیستوپنجم خرداد) میرزا سلیمانخان رئیس انجمن برادران دروازه قزوین را… دستگیر کرده به باغ شاه بردند و در آنجا زنجیر به گردنش زده نگهداشتند. او نخستین کس از آزادیخواهان بود که دستگیر افتاد».
به پیشنهاد کمیسیون رفع اختلاف مجلس نامهیی به شاه نوشت و به دست شش تن از نمایندگان روز ۲۵خرداد برای او فرستاد. شاه نه نامه مجلس را خواند و نه پاسخی به آن داد.
تاریخ مشروطه، احمد کسروی ص ۶۱۰: «شاه پروایی به فرستادگان ننموده و لایحه را گرفته نخوانده، بلکه خود به درون رفته و وزیران را به آنجا خواسته و خشمناک چنین گفت:
«این کشور را پدران من با شمشیر گشادند، من نیز پسر همان پدرانم و دوباره با شمشیر خواهم گشاد. چنان که انجمنها مرا از پادشاهی برمیدارند من نیز خود را پادشاه نمیشناسم تا دوباره تاج و تخت را به دست آورم».
مجلس بعد از تهدید شاه از انجمنها دعوت کرد که برای مقابله با یورشهای احتمالی قزاقان شاهی، در مدرسه سپهسالار تجمع کنند. به این شرط که سلاح با خود نیاورند.
تاریخ مشروطه، احمد کسروی ص ۶۱۳: «تو گفتی مردم را به عروسی خوانده بودند. در اوج آمادگی مردم برای مقابله با شاه، سران سازشکار مجلس خاکستر سرد بر آن شور و خروشها میپاشید».
تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی ص۶۱۱: «راستی آن است که در این هنگام در تهران، آزادیخواهان توده نیرومندی بهشمار میآمدند… و در میانشان کسان جنگجو و زبردست بسیار یافت میشدند. بهویژه در میان آذربایجانیان… اینان نه آن بودند که در برابر بریگاد قزاق فوج سیلاخور زبون گردند. چیزی که هست سرانی برای راه بردنشان نمیداشتند».
ملاهای مشروعهچی، طرفدار استبداد
در همان روزهایی که آزادیخواهان تبریز برای کمک به حفظ مجلس و دفاع از حریم آزادی آماده میشدند و حتی روز ۲۷خرداد، سیصد تن از آنها روانه تهران شدند، آخوندهای مرتجع طرفدار دربار و شیخ فضلالله نوری در خانه میرزاحسن مجتهد که برای چنین روزهایی از تبعید برگشته بود، روز ۲۹خرداد نشستی علیه مجاهدان تبریز برپا کردند.
در آن مجلس آخوند میرزا حسن مجتهد گفت:
تاریخ مشروطه، احمد کسروی ص ۶۲۶: «مشروطه با اسلام سازش ندارد و اکنون که شاه به کندن بنیاد آن برخاسته ما نیز به یاری شاه برخیزیم».
در آن جلسه پس از گفتگو تصمیم گرفتند که در تلگرامی در حمایت از اقدامات شاه علیه مشروطه و مجلس به تهران مخابره کنند. این تلگراف فرستاده شد و به دستور شاه برای ایجاد اختلاف در بین طرفداران مشروطه و مردم آن را فوراً چاپ و منتشر کردند. روز ۳۱خرداد نیز آخوندهای مخالف مشروطه در انجمن اسلامیه تبریز که میرهاشم دوچی و طرفداران دیگر شیخ نوری برای دشمنی با انجمن ملی و مشروطهخواهان تبریز علم کرده بودند جمع شدند.
تاریخ مشروطه، احمد کسروی ص ۶۲۸: «اینان(ملایان) که از پیدایش مشروطه بازارهاشان از گرمی افتاده، دلهاشان پر از کینه میبود اکنون فرصت کینهجویی بهدست آورده و خود دیدنی میبود که هر کدام چند تن عامی نافهمی را پشتسر انداخته… همچنین درباریان کهن و بدخواهان مشروطه از هر کجا که میبودند به دوچی شتافتند.… لوتیان در پشتبامها به سنگربندی پرداختند. ملایان در اتاقها نشسته به فتوای جهاد پرداختند… برای برآغالیدن سواران مرند و قرهداغ، مشروطهخواهان را بابی خوانده، فتوا به کشتن ایشان دادند».
بعد از فعال شدن کانون رجّالههای انجمن اسلامیه، در طرف مشروطه خواهان، آزادیخواهان و مجاهدان تبریز برای مقابله آماده شدند و حتی آن سیصد نفری که به سوی تهران روانه شده بودند نیز برگشتند و آمادهٔ دفاع شدند.
تاریخ مشروطه، احمد کسروی ص ۶۲۹: «انجمن بهتر دانست که ستارخان و باقرخان و محمدقلیخان راکه در واسمنج لشکرگاه میداشتند به شهر خوانَد و اندیشهیی را که بهنام یاور فرستادن به دارالشورا در میان میبود به کنار گذارد».
توپ باران مجلس
روز سهشنبه دوم تیرماه ۱۲۸۷، حمله به مجلس آغاز شد.
تاریخ مشروطه، احمد کسروی ص ۶۳۳: «در ساعت هشت شب شاه لیاخوف را به باغ شاه خواسته دستور کار فردا را داد. در این حمله قوای قزاق، نیروی نظامی اصلی دولتی بود که فرماندهی آن را لیاخوف روسی به عهده داشت».
تاریخ مشروطه، احمد کسروی ص ۶۳۴: «در آن هنگام شماره قزاق، کمتر از ۲هزار تن نمیبوده».
آزادیخواهان برای دفاع از مجلس در مدرسه سپهسالار و صحن مجلس سنگر گرفته بودند و با وجود مخالفتهای سران جنبش در حدود ۶۰۰تفنگدار در مجلس وجود داشت.
حمله از سوی قوای قزاق آغاز شد.
تاریخ مشروطه، احمد کسروی ص ۶۳۶: «یک افسر روسی تپانچه خود را در آورده یک تیری به هوا انداخت و این نشان جنگ شده، قزاقان به یکباره به شلیک پرداختند و از آنسوی مجاهدان نیز پاسخ دادند».
ابتدا دفاع دلاورانه مجاهدان، قزاقان دولتی را عقب نشاند. ولی حملات بعدی و قدرت آتش سنگین آنها که با ۴آتشبار همراهی میشد تفوق را نصیب آنها کرد».
تاریخ مشروطه، احمد کسروی ص ۶۳۷: «در گام نخست، فیروزی از سوی آزادیخواهان پدیدار گردید. چیرگی اینان به جایی رسید که کسانی بیرون ریخته خواستند توپی را بکشند و به سوی مجلس برند. اگر خامی کنار گذارده افسران روسی را زدندی، بیگمان فیروزی بهره آنان بودی. خودداری از زدن آنها، این نتیجه را میداد که بیباکانه در میدان بایستند و قزاقان و توپچیان را بازگردانند و به شلیک و آتشفشانی وادارند».
مجلس به زانو درآمد
نبرد ۴ساعت ادامه یافت. و سرانجام مجلس به زانو درآمد و این کانونی که آزادیخواهان را دور محور مبارزه با استبداد شاهی و برای کسب آزادی و استقلال جمع میکرد درهمشکست.
حدود ۲۰۰تن در این رویارویی فداکارانه شهید و مجروح شدند. استبداد سیاه شاه دوباره حاکم شد.
از چهارشنبه سوم تیرماه روز بعد از بمباران، در تهران حکومت نظامی برپا شد. و توسط پالکونیک روسی، رئیس حکومت نظامی، خانهگردی و آزار و کشتار مشروطهخواهان شروع شد.
تاریخ مشروطه، احمد کسروی: «به هر که گمان مشروطهخواهی میبردند گرفتند و خانهاش را غارت کردند… همه نشانههای مشروطه از میان برخاست. نه روزنامهیی، نه انجمنی، نه گفتاری».
طباطبایی و بهبهانی پس از ۳روز اسارت تبعید شدند و آزادیخواهان تسلیمناپذیر که تلاشی در جهت خلع محمدعلیشاه داشتند، نظیر صور اسرافیل، ملکالمتکلمین قاضی ارداقی، مدیر روحالقدس، سیدجمال واعظ و... به اعدام محکوم شدند و خو نشان فدیه رهایی میهن گردید.
عدهیی از جمله علیاکبر دهخدا که در روزنامه صوراسرافیل مطالب طنزآمیزی با عنوان دخو علیه شاه و استبداد مینوشت به اروپا تبعید شدند.
چنان که دیدیم. مشروطه تهران در نخستین تهاجم درهمشکست. اکنون سؤال این است که آیا پرچم مقاومت دوباره به اهتزاز در میآید؟
ادامه دارد